خانه / متن بیانات / برای نخستین بار منتشر شد/ بیانات امام جمعه بیرجند در خصوص شخصیت حضرت امام علی(علیه السلام) در سال ۱۳۶۵

برای نخستین بار منتشر شد/ بیانات امام جمعه بیرجند در خصوص شخصیت حضرت امام علی(علیه السلام) در سال ۱۳۶۵

به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند، متن کامل سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید علیرضا عبادی که در تاریخ ۶۵/۱۲/۲۳ در محل مسجد الرسول(ص) بازار بیرجند بیان شده است، جهت بهره برداری عموم منتشر گردید.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین و اولاده المعصومین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله آل الله و اللعن الدائم علي اعدائهم اعداء الله من الآن الي يوم لقاء الله.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم اِنِّما وَليُّكُمْ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصلَّوهَ وَ يُؤتُونَ الزَّكاهَ وَ هُمْ راكِعُونَ “[۱]

با سلام به امام زمان(عج) و نائب گرامش رهبر انقلاب و با درود به رزمندگان اسلام و طلب رحمت به روح پاک شهیدان، و با سلام بر شما اهل ایمان سنگرنشینان مسجد و دوست داران مولای متقیان، تبریک و تهنیت در این میلاد بزرگ مولود کعبه میلاد عقل و علم و عدل که نه بر شما، بر همه ی اهل دنیا، یکی از افراد غیر مسلمان وقتی درباره حضرت علی(ع) سخن می گوید، می گوید آی مسلمان ها حضرت علی(ع) را به خود اختصاص ندهید حضرت علی(ع) مال همه ی مردم دنیا است، آری؛ ما هم همین را قبول داریم و حضرت علی(ع) مال یک فرقه نیست همچنان که خدا، خدای همه است حالا بعضی شرک می ورزند خود مقصرند، همچنان که قرآن، کتاب برای همه است بعضی کفر می ورزند خود محروم می شوند، حضرت علی(ع) هم ولی الله است و امام همه، حالا آنی که پشت از نور کند و ظلمت را بپذیرد خود مقصر است اما در اصل قضیه حضرت علی(ع) برای همه است چون ولی الله است، یکی از استعمالاتی که در قرآن کریم و در روایات و در دعاها زیاد آمده است عبارت است از همین کلمه ی ولی، ولایت، مولی است، این کلمه به چه معنی است و یعنی چه؟ این به اصطلاع عربی چه ماده است؟ از نظر لغت چه معنی می دهد؟ تا بعد مشتقاتش را بفهمیم، ماده ی اولیه اش “وَلی” است، “وَلی” یعنی دو شیء به گونه ای در کنار هم قرار بگیرند که شیء دیگری در اینجا جا نداشته باشد، “وَلی” یعنی این، گاهی به صورت تسامحی یعنی سر سری این لغت استعمال می شود یعنی بر کنار هم بودن عرفی اما در واقع در کنار هم نیست و یک چیزی هم لای آن هست مثل شما که در کنار برادرتان هستید می گویید کنار هم هستیم اما بین شما خیلی چیزها فاصله است، بین شما لباس شما و هوا فاصله است لذا شما حرکت می کنید و برادرتان می ماند و از هم جدا هستید دقت می فرمایید، اگر چنانچه دو شیء به معنی صحیحش چنان نزدیک شوند که هیچ بینش فاصله نباشد آنجا آن دو، صورت یک شیء در بعضی اجسام پیدا می کنند و لذا در بعضی از مجلات علمی این مطلب را متذکر شده اند اگرچه به صورت رایج در عمل و تکنیک به کار نرود اما این را اهل فن می گویند، می گویند وقتی شما دو تیکه فلز را می خواهید به هم وصل کنید از قدیم الایام تا حالا از راه های مختلف استفاده می کنید مثل اینکه لحیم میکنید درست است؟ یا با کاردک این ها را یک تیکه می کنید یا مثلا با جوش این را یک تیکه می کند، یک تیکه آهن مثلا، بعد می گویند یک راه دیگر هم دارد راه دیگر چیست؟ راه دیگر این است که این دو سطح را آنچنان صاف کنند که هیچ ولو با چشم مسلح و زیر ذره بین قرار دهند یک ذره برآمدگی و یا شیار نداشته باشد، اگر دو سطح فلز را آنچنان دقیق که هیچ هوا در آن جا نشود یک ذره هم تصور می کنیم نباشد این دو فلز کنار هم بگذارند این یک تیکه می شود و این را اهل فن می گویند، بنده این را که عرض می کنم برای چه عرض می کنم برای شما؟ برای اینکه معنی “ولی” که ماده ی اصل ولایت یا تولی یا ولی یا مولی است را بفهمیم، این مصداق صدیق ولی است که دو شیء در کنار هم قرار بگیرند که از نظر علمی می گویند که اگر این دو سطح طوری باشد که چیزی لای آن نرود یک ذره هوا هم لای آن نرود، آنوقت آن دو تیکه یک تیکه می شود، دقت می فرمایید، همه از نظر استعمالات روایات و آیات قرآن و دعاها زیاد دارید بعضی از افراد مثلا مولا را، کلمه ی مولا را مثلا گفته مولا چند معنی دارد یک معنی آن به معنی دوست است، یک معنی به معنی پسر عمو یک معنی به معنی آقا یک معنی به معنی برده و از این قبیل معانی، راستی این طوری است؟ کلمه ی مولا از نظر لغت به معنی دوست و آقا و برده و پسر عمو و صاحب شأن است؟ نخیر! این ها هیچ کدام معنی لغوی آن نیست، معنی لغوی آن همانی است که گفتم، اینکه به این معانی استعمال می کنند از باب تطبیق با مصادیق آن هم بر سبیل تسامح است، و لذا است که ببینید اینها در مقابل هم مثلا مولا به معنی آقاست، بله، مولا به معنی برده است، این دو معنی که با هم درست در نمی آید و ضد هم است، نخیر مولا در اینجا از نظر تطبیق با مصداق به یک معنی آمده که همه در آنجا یکی است، وقتی به آقا می گویند مولا مراد این است که اختیارات این عبد در دست مولا است و این مولا نزدیک ترین فرد است به این عبد، پس می خواهند نزدیکی را بفهمانند، وقتی عبد را می گوید مولا نه معنی لغوی عبد، مولا است، تطبیق مصداق است می خواهد بگوید این عبد فلان آقا از نظر قرب و نزدیکی نسبت به اختیارات کارهای خانه اش آنقدر نزدیک است به آن اطلاق مولا می شود باز هم مراد نزدیکی است، دقت می کنید وقتی بر پسر عمو مولا اطلاق می شود یعنی این دو از نظر قرب و نزدیکی فداکاری نسبت به هم دیگر و دوستی آنقدر نزدیک هستند که به آن میگوید مولا بر حسب تسامح، دقت می کنید، پس این ها مصادیق هستند نه معنی، فرق است بین مصادیق و معنی، معنی همانی است که گفتیم و اینها مصادیق هستند، مسئله ی ولایت که حالا مقدمتا از معنی لغوی اش یک کم سر درآوردیم جزء مهمترین مسائلی است که فهمش در فرهنگ دین لازم است، اگر ندانیم، بدانید که مسئله را به خطا خواهیم رفت، چون مهمترین مسئله ی دین مسئله ی ولایت است، “و ما نودی ب شیء کما نودی بالولایة “[۲] اگر این را ندانیم پس کجا می توانیم آن را درست می کنیم، هیچ چیز در اسلام آنچنان که به ولایت سفارش شده، سفارش نشده، این است، اول باید معنی لغوی اش را بفهمیم، تا بعد بتوانیم در آن مقصود و معنی که منظور است در این همه آیات و قرآن و روایات و دعاها بتوانیم بهره بگیریم، دقت می کنید، اهل فن و کلام و عرفان و شرع معتقدند ما دو نوع ولایت داریم، و برای اینها دلیل دارند یک ولایت تکوینی است و یکی ولایت تشریعی، و اصل ولایت مخصوص خدا است و بس، آیت الکرسی که اینقدر به تان گفته اند زیاد بخوانید نگفتند که چشمانتان را روی هم بگذارید و فقط آیت الکرسی بخوانید، یه کم چشمتان را باید باز کنید، ” الله ولی الذین آمونوا “[۳] خدا ولی است، ولی مطلق، ولایت مطلق مخصوص خداست، و این خدا است که در همه ی اشیاء به اشیاء آنقدر نزدیک است که اگر با چشم عرفان امام صادق(ع) چشم باز کنی این عالم را با آن چشم ببینی نه با این عینک مال پرستی و خود پرستی، آنوقت باید بگویی من هیچ چیز را ندیدم مگر اینکه قبل از او و بعد از او و با او خدا را دیدم، باید این را بگویی، ” اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا ” روایت مطلق مال خدا است و بر همه ی اشیاء جاری است، مراد از ولایت تکوینی یعنی خلقت همین جهان است در این بعد ظاهری و فیزیکی آن، شما هم به عنوان یک انسان یک موجودی هستید که بعدی از شما تکوینی است، خدا ایجادش کرده شما را با این قد و قیافه و زیبا و این حجم و این وزن از آن ذره اسپرم شما را به این انسان اینچنینی، این دست با قدرت خدا است ولایت تکوینی او است که نقش گذاشته توانسته بر آب نقش ببندد و خاک را به این صورت در بیاورد ” فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ “[۴] و خدا آنقدر به ما بشر نزدیک است، او ولی تو است و ولی همه ی موجودات است در عالم تکوین ولو طرف کافر باشد خدا آنقدر نزدیک است که ” مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ “[۵] یعنی خدا از رگ گردن به تو نزدیکتر است، خدا از خودت به خودت نزدیکتر است این در عالم تکوین، دقت می کنید، و بعد از عالم تشریع ولایت تشریعی، در ولایت تشریعی یک طرف حساب خودت هستی چون خدا به تو اختیار داده، خودت هستی یعنی ضمن اینکه خدا به تو نزدیک است تو هم باید نزدیک شوی، اگر بخواهی به خدا نزدیک شوی باید چه کنی؟ باید هر چه که بین تو و بین خدا است از میان برداری، راه نزدکی اش این است، جناب عالی فرض کنیم اگر ده پرده اینجا آویخته اند حضرت عالی پشت این پرده ها هستی دوست و پدر و هرکه هست پشت آن ده پرده است اگر بخواهی به وی نزدیک شوی باید یکی یکی این پرده ها را کنار بزنی، اگر شما بخواهید به خدا نزدیک شوید باید پرده ها را کنار بزنید تا نزدیک شوید، و کسی موفق می شود که پرده ها را کنار بزند، با حجاب و فاصله نمی توان به خدا نزدیک شد، حالا این فاصله حب دنیا و شهوت باشد، حب به مال باشد، حب ریاست باشد، فرق نمی کند هر چه که انسان را از خدا جدا کند که به خود خدا پناه می بریم، حتی خودت، تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز، اگر بنا باشد به خدا نزدیک شوی باید خودت هم در میان نباشی و در میانه نباشی، اگر توانستی این کار شدنی است اگر توانستی آنوقت این دیگر نیستی چیز دیگری هستی، و در آزمایش ها پیش می آید که ما چه کاره هستیم، بعضی ها می گویند چرا چنین، اصل سوال چرا چنینش پیدا است که اصلا تو باغ نیست و خط را گم کرده است، ” الم، أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ “[۶] این بشر خیال می کند یک شعار دهد ما او را رها می کنیم خیر ما او را نمی آزماییم، تا تعیین شود این چه کاره است و به خدا چقدر نزدیک است و چقدر فاصله دارد، اما اگر نزدیک شوی آنوقت یک شیء دیگر خواهی شد، درجات فرق می کند ظرفیت وجودی انسان ها عادی با انسان های خاص فرق می کند، اما همین قدر بگویم بنده بی سواد حق ندارم درباره ی حضرت علی(ع) صحبت کنم ما را به این کارها چه، درباره ی حضرت علی(ع) بگذار خدا و پیغمبر(ص) صحبت کند، و اگر هم نه محققینی صحبت کنند که عمرشان را با تحقیق در اینباره گذرانده اند، علامه ی امینی و طباطبایی و مطهری مال آنها است نه مال ما بچه ها، اینجا می خواهم یک جزئی اشاره کنم شاید دوای دردها و شرک های ما باشد، حضرت علی(ع) ولی الله است یعنی چه؟ و بعد این ولی الله می شود ید الله، این ولی الله می شود عین الله این ولی الله می شود اذن الله، این ها روایت دارد، چون بین خود و خدا حضرت علی(ع) هیچ چیز را فاصله نگذاشته است، حضرت علی(ع) در همه ی جهات الگو است، این هم یک بحر و دریایی است که در کوزه نمی گنجد اما آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر قطره ای باید چشید، یک طعم که بکنیم از این دریای مواج، خب دریا است و موج می زند و حتی آن حیوان وحشی هم می آید یک زبانی می زند به این آب، این درباره ی حضرت علی(ع) حرف زدن من مثل چنین چیزی می ماند که یک حیوان وحشی برود کنار دریا مثلا آب بخورد، اما به هر حال حضرت علی(ع) بین خود و خدا هیچ چیزی نگذاشته است فاصله شود، ما امروز در شرایط مهمی هستیم، حالا این قضیه را برایتان نقل کنم که بهره بگیرید، نوشته اند وقتی حضرت علی(ع) در جنگ خندق که عمرو بن عبدود، فارس یلیل را بر زمین کوبید او به صورت حضرت علی(ع) آب دهن انداخت، احساسات حضرت علی(ع) جریحه دار شد و ناراحت شد، حضرت علی(ع) یک لحظه صبر کرد و دست نگه داشت برای چه؟ برای اینکه بین او و خدا هوا فاصله نشود، اگر هوا فاصله شود جدا می شود نباید هوا فاصله شود، این کار برای خدا است حالا که برای خدا است دیگر هوا نباید باشد، اتصال یعنی این نه اتصال کفر آمیز صوفی، ” این التراب و رب الارباب انتم الفقراء ” آن ها چه می گویند، این عبد و بنده بین خود و خدا نمی گذارد پول و دوست و برادر و رفیق و خودش فاصله شود، دقت می کنید، این برادرش است، برادرش می آید می گوید آقا بچه های من از گرسنگی ناله می کنند از این بیت المال پیش خودت به من بدهی و ول کن هم نیست، می فرماید دوباره بیا و بچه ها را اینبار همراهت نیاور، آمده می فرماید دستت را بیاور یک آهن داغ می اندازد در دستش، برادرش هست باشد، اما برادر بین تو و خدا فاصله نباید باشد، مثل شتر ناله زد عقیل، حضرت علی(ع) نمی گذارد خودش بین خودش و خدا فاصله شود، با برادرش باج می دهد نه! ما همیشه خودمان حجاب خودمان هستیم، تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز، کسی که آنچنان می شود بعد خدا به او ولایت تکوینی هم می دهد، بعد او را در دین امین قرار می دهد، دین را هم به او می سپارد، دین را که خدا به من و شما نمی سپارد، به امثال بنده و شما نمی سپارد، خدا دین را به آن کسی می سپارد که او ولی الله باشد و بعد خود خدا هم او را معرفی میکند ” إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ “[۷] ولی شما مردم، خدا است، دور طاغوت نروید، ولی شما سیگار و پودر وروغن نباتی نسنجید، ارزش ها را با تعینات قاطی نکنید انقلاب شما دین شما است نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد، این را خرابش نکنید، چیزی با آن مخلوط نکنید و در آن غش نریزید، ” إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ “[۸] ولی شما خداست، ولی شما پیغمبر(ص) است و بعد چه کسی است؟ همانی که در جاهای دیگر قرآن گفته شده و در کلمات پیغمبر(ص) مکرر گفته شده، همانی که در دعای پیغمبر(ص) گفته شده، همانی که عقل او را انتخاب می کند همان، “وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ”[۹] اینجا این لفظ موصولی به صورت جمع آمده؟ آیا مراد جمع است یا فرد؟ منتها این مجموعه معرف فرد است، خب اگر جمع باشد که در آیات دیگر قرآن تناقض و تنافی ایجاد می شود، چرا چون “انما” کلمه حصر است، این است اما غیر این نیست، کلمه حصر از نظر ادبی اگر اینجا مراد فرد نباشد که با این کیفیت شناسانده می شود، در قرآن آنوقت معنی می شود فقط کسانی دوستان شما هستند که آنها ایمان به خدا بیاورند و اقامه ی نماز بکنند و در حال رکوع صدقه بدهند، چون “انما” کلمه ی حصر است با هیچ کدام حق دوستی ندارید چون “انما”، “انَّ” نیست و “انما” است و کلمه حصر است، یعنی این است و غیر این نیست، این دوستی باید باشد اما غیر این نباید باشد، پس مسلمان هم با هم نباید دوست باشند و آن با ” إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ “[۱۰] ضد هم است با عقل هم ضد هم است مراد این نیست جان من، اولا معنی ولی همانطور که عرض کردم معنی لغوی اش این است و بقیه مصادیق هستند که با قراین کلام باید فهمیده شوند، و دیگر اینکه این آیه به این کیفیت می خواهد خصوصیات آن فرد که این بر او قابل تطبیق است آن هم در کنار بقیه ی روایاتی که در این باره هست که مولای متقیان حضرت علی(ع) مشغول نماز بود و سائلی محروم مستمند گشت کسی چیزی نداد، نداشتند بدبخت ها و در کنار امیرالمونین قرار گرفت و در حال اقامه ی صلاة بود اشاره فرمود آن انگشتر حضرت را از انگشت بیرون آورد، و در کنار روایات مربوطه، ولی شما خدا است و ولی شما رسول خدا است و ولی شما امیرالمومنین و یعسوب الدین علی بن ابیطالب است، اگر چنانچه ما بخواهیم به خدا راه ارتباط پیدا کنیم باید چه کار کنیم؟ یک مثال عرض می کنم شما دقت کنید تا باز معنی ولایت را در عمل بهتر متوجه بشویم، شما حواس پنج گانه دارید یکی از آنها به فرض حس لامسه است، همین حسی که نرمی و درشتی و گرمی و سردی را از فرق سر تا انگشت پا متوجه می شوید، شما دستتان را می گذارید می گویید اینجا داغ و اینجا سرد است، سوال؛ آیا این درک مال کدام عضو است می دانید؟ دستتان را می گذارید اینجا گرم و سرد و نرم و درشت است این درک مال کجاست؟ این درک مال مغز است، دقت می کنید، ولی این درک مغز را شما بر سر انگشت دست احساس می کنید، اگر گفتید چرا؟ چون این سلول های عصب که از مغز که دراک است تا سر انگشت دست و پایت آنچنان اینها به نحو اتصال هم اتصال ظاهری دارند و فشرده و در کنار هم هستند و هم اتصال در جهت انتقال این جریان دارند یا مثل این سیم برق، یک وقتی می بینید کسی ضربه می خورد و نخاعش قطع می شود تمام بدنش به حالت لمس می افتد نه گرمی و سرمی و درشتی و نرمی را احساس می کند و حال انیکه یک جایش یک فاصله ی کوچک ایجاد شده است، در نیروگاه برق و این لامپ مهتابی هم همینطور است، اگر ذره ای بین اینها فاصله شود اتصال این لامپ به نیروگاه به چه نحو است؟ به نحو رابط و سیم، حالا شما مومنین لامپ ایمانی اگر شما بخواهید نور ایمان در دل شما رشد کند راهش چیست؟ شما وقتی لامپی را می خواهید به نیروگاه وصل کنید می روید در نیروگاه به موتور وصل می کنید یا در خانه به همان هولدور که در داخلش به نیروگاه وصل است؟ تا وصل کردید لامپ نورانی می شود نه تنها خودش نورانی می شود، خانه ی شما را نیز نورانی می کند، “ان یجری الامور الا باسبابها” خداوند در عالم تکوین هم اسباب و مسببات خلق کرده، برای حیات شما خورشید و ماه و ستاره آفریده و حال آنکه قدرت خدا می توانست از راه دیگری باشد و اما این اسباب و جریان اسباب است تا بعد به شما یک چنین خلقتی داده و لذا شما محصول فرض کنید تنها وجود پدر و مادرتان نیستید بلکه محصول تمام این نظام خلقت هستید، درست است؟ حالا اگر چنانچه بخواهید این رابطه ی اتصال به الله را که ولی شما است، ” الله ولی الذین آمونوا “[۱۱] شما مومن هستید و بخواهید قلبهایتان نورانی شود، می دانید باید چه کار کنید؟ باید بر اسبابی که خدا داده آن سیم رابطی که به ولایت مطلق وصل است متصل شوید، سیم رابط چیست؟ همانطور که شما در این عالم شمس و قمر دارید و این ها فاصله ی فیض هستند آنجا هم دارید ” وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا، وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا “[۱۲] قسم به آفتاب و تابش آن (هنگام رفعتش). آنجا هم حساب است و شما رشد معنوی هم باید بکنید، اگر بخواهید وصل شوید باید در مجرای ولایت به امام زمان(عج) وصل شوید، باید به امام صادق(ع) وصل شوید، باید به آنهایی که خدا آنها را ولی شما قرار داده به علی بن ابیطالب باید وصل شوید راه دیگری ندارد، وصل اینچنینی، نه که صدها هوای نفس بین او و هزاران حجاب ماده پرستی بین او و خدا فاصله است، او که به خدا ربطی ندارد، معاویه که نمی تواند سیم رابط خدا باشد، او در لجن افتاده و نمی تواند درآید، منصور دوانیقی نمی تواند رابط خدا باشد، متوکل عباسی شرابخوار و ده ها و صدها طاغوت دیگر که نمی توانند رابط خدا باشند، به خدا کسی می تواند شما را وصل کند که خودش آنچنان متصل باشد که بین او و خدا هیچ چیز فاصله نباشد او امام علی(ع) و امام صادق(ع) و حضرت مهدی(عج) است، و باز آنها هم رابط دارند.

امام زمان(عج) به خاطر بدی مردم و عدم حمایت مردم در طول تاریخ نسبت به معصومین بر مصلحت و حکمت الهی در دسترس شما نیست، چه کار می کنید؟ بر طاغوت وصل می کنید؟ ” فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ “[۱۳] شما در هیچ مقطعی حق ندارید در بعد ایمانی به طاغوت نزدیک شوید، اسلام هرگز به شما اجازه نداده که به طاغوت نزدیک شوید، شما به اهل ستم نزدیک شوید، پس خدا شما را سرگردان گذاشته است؟ خیر! سرگردان نگذاشته است اینجا ولایت در بعد نیابت خاصه و عامه قرار می گیرد که برای یک عده ای یک زمانی مثلا جناب حسین بن روح، عثمان بن سعید، محمد بن عثمان و علی بن محمد، اینها نیابت های خاصه منتقل می شود به ولایت و گاهی هم تحت عنوان ولایت در نیابت عامه که امروز مقام مقدس ولایت فقیه است، راه دین این جا است، از نظر علمی و فقهی و دینی و شرع مسئله این است، اما نباید بین ما و بین او چیزی فاصله شود الان درجات مردم فرق می کند آیا همه به مقام ولایت فقیه و رابطه ی او با امام زمان(عج) و رابطه ی امام زمان(عج) با بقیه ی ائمه هدا با رسول الله و با خدا آیا اینها همه مثل هم هستند؟ پیش از آنی که قیامت بیاید بنده و شما می توانیم یک چیزهایی را بفهمیم البته تا امروزش، فردا شاید آنی که جلو است دنبال رود و آنی که دنبال است جلو رود، فردا معلوم نیست، او برادری که دست از همه چیز کشیده به عنوان امر ولی فقیه که امر امام زمان(عج) است ” فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً “[۱۴]او که در جبهه دارد در جبهه های جنوب و پشه های آنچنانی و آن هوای گرم و یا در جبهه های یخ بسته ی شمال غرب، او با بنده و شما که کنار کرسی می خوابیم یکسان هستیم؟ خیر! ما علاقه های زن و بچه و خانه و پول و زندگی مانع ما است، البته ارتباط قطع نیست اما سیم اتصال فرق می کند، چند فاز باشد و چگونه باشد، امروز ولایت خدا ولایت رسول خدا ولایت ائمه ی هدی که الحمدالله به منصه ی عمل درآمده بر مقام مقدس ولایت فقیه قرار گرفته است، برادران قدرش را بدانید، خدایا ما را ذلیل زیر بار طاغوت قرار مده و از ناحیه ی خودت برای ما ولی قرار بده، آن وقتی که شراب خوارها و زنا کارها و دزدها و آنهایی که با بیگانه وابسته بودند و آنروزی که آنها بر شما بودند تا امروز که الحمدالله ولی که متصل به خدا است خیلی فرق می کند، باز هم تکرار می کنم این را با تعینات مادی اشتباه نکنند، بعضی خیال می کنند انقلاب یعنی راحتی، چنین چیزی نیست، قرآن مجید نقل می کند از قول بنی اسرائیل وقتی ولی خدا جناب موسی آمد و آنها را اززیر بار خدایی فرعون بیرون کشید اینها چه گفتند؟ گفتند ” أُوذِينَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا “[۱۵] گفتند موسی این چه انقلابی است که تو کرده ای ما قبلا هم اذیت می شدیم به نحوی، الان هم در فشار هستیم به نحوی، خب راست هم می گفتند، منتها برداشتشان اشتباه بود و خیال می کردند موسی که بیاید فقط برای آنها سفره پهن می کند، آمدن موسی را بر این ارزش ها می سنجیدند لذا در آیه ی دیگر از زبان همین بنی اسرائیل می فرماید ” لَنْ نَصْبِرَ عَلَىٰ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا “[۱۶] می گوید برای ما یک غذا کافی نیست و باید سفره ها همه چیز داشته باشد، رنج و زحمت و تلاش در میدان آزمایش این جهان لازمه ی خلقت ما است برادر، بیش از همه خود پیغمبران رنج کشیده اند و بیش از همه ی پیغمبران پیغمبر شما رنج کشیده است، ” ما أُوذِیَ نَبِیُّ مِثْلَ ما أُوذیتُ “[۱۷] شما باید رنج ببینی تا این فلز و طلای وجودت پخته شود، ” لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ “[۱۸] از رنج یه موقع ناراحت نشوی، از سختی ملول نشوید، سختی شما را می سازد، نیاز شما را می سازد، رفاه شما را فاسد می کند، مثل آب ایستاده گنده می کند، شما باید در جریان و حرکت و نبرد و مبارزه باشید، اگر بخواهید رشد کنید و خالص شوید باید چنین باشید.

رزمندگان ما می رزمند و سیلی های جانانه می زنند و اخیرا کار صدام را به جایی رسانده اند که در چندی قبل خواسته بود خلبان های خود را و این کلت را گذاشته بود در روی شقیقه اش، بعد گفته بود من تصمیم خودم را گرفته ام اما شما با این ایرانی ها بجنگید، برای عربیت هم که شده با اینها بجنگید و من تصمیم خودم را گرفته ام، ببین خدا چه می کند، آن روزی که مثل یک فیل مستی تا آستانه ی اهواز آمده بود و عربده می کشید و سراغ راه تهران را می گرفت آن روز کجا و امروز کجا که تصمیمش را گرفته است، شما به خدا وصل شده اید ” لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ “[۱۹] عزت پیدا کرده اید و خودتان را گم نکنید و قدرتان را بدانید و شکر کنید و وسوسه ها و وز وزها مبادا شما را به اشتباه بیندازد، شیطان انسی و جنی فراوان است مبادا اشتباه کنید، این عزت اسلام اینکه دشمن را به اینجا می کشد، آن دشمن ارباب، ارباب صدام، آنی که دیکته می دهد به او چنان حوصله اش را تنگ کردید که چند روز قبل مقداری قرص خورد خودکشی کند که متاسفانه در بیمارستان معالجه شد، از دست شما خودکشی کرده است، ریگان دری وری می گوید و روانی شده است، این سیلی های شما است به مشرکین چون شما خدا و علی(ع) را به ولایت گرفته اید، خدا دشمن شما را به این روز نشانده است قدرتان را بدانید، شما بودید که چنان سیلی به شرق و غرب زدید و آنها را ذوب کردید، آن روزی که احساس طبری ها بازی درمی آوردند را به خاطر دارید، آن روزی که آمدند پشت تلویزیون بر گردن کج، عذرخواهی می کرد و مدرک و سند می داد و اسناد و لجن کمونیستی را باید طوری دفن کنند که بوی بدش به مشام نرسد، آن روز کجا و امروز کجا، که این کار را کرده است، ” لَوْ أَنْزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ “[۲۰] این اسلام بود که اینطور این ها را ذوب کرد، آمریکا از دست شما خودکشی می کند، این سگ قلاده به گردنش کلت را می گذارد روی شقیقه اش و می گوید من تصمیم گرفته ام، آن ایادی شوروی در آن شرایط قرار می گیرند این همان مملکتی است که یک روزی اینجا آمده بودند برای خود این امتیاز را قائل شده بودند که اگر ما خارجی ها آمدیم به ناموس مسلمانان تجاوز کردیم یا کسی را کشتیم در ایران کسی حق محاکمه ی ما را ندارد، همان هایی که صاحب اختیار شما بودند و از شما حق توحش می گرفتند و اموال شما را می بردند و با مقدسات شما بازی می کردند اینها همان ها هستند.

این را هم بگویم که در چندی قبل گاهی اینها در آن جریانات سیاسی می خواستند یک مسائلی را به دست بیاورند و گفتند که در مسکو کاردار سفارت ایران را خواستند و به او گفتند که چرا در ایران می گویند مرگ بر شوروی؟ ایشان هم پیدا است که باج نمی دهد و گفت در ایران مردم و دولت یکی هستند و از هم جدا نیستند، مردم وقتی نگاه می کنند که سلاح های شوروی روی سرشان می آید و میگ های شوروی خانه هایشان را خراب می کند، می گویند مرگ بر شوروی و هیچ کسی هم نمی تواند جلویشان را بگیرد و یک سیلی زدند به کاردار سفارت ایران، آن هم برگشت و گزارش داد که چنین شد، کسب تکلیف می شود و امام خمینی می فرمایند که باید شوروی قصاص شود، از کاردار سفارت شوروی می خواهند که به وزارت سپاه بیاید، خدا این سپاه و همه ی نیروهای مسلح را حفظ کند، بعد از مدتی که آنجا منتظرش می گذارند می آید آنجا جناب رفیق دوست یک سیلی آبدار به او می زند، گفت چه برخوردی شما کردید؟ گفت این عوض آن، بعد از چند روز می بینند نامه ی عذرخواهی از شوروی آمده است که ما اشتباه کرده ایم، برادران توجه داشته باشید “الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَى عَلَيْهِ” اسلام بالادست است، اسلام تو سری خور نیست، اسلام بازیچه نیست، مک فارلین دق کرد خواست خودش را بکشد گفت من اگر به شوروی می رفتم خود گورپاچوف شاید روزی سه نوبت به دیدنم می آمد اما در ایران رفتم راضی شد یه شخصیت طاغوتی آنچنانی در هواپیمای باربری خودش را غالب کند و اینجا بیاید تا خودش را معرفی کند انتظارها دارد می گویند دُم این را بگیرید و بیندازید بیرون، تو وجودت اینجا قاچاق است، اینجا چه می کنی، بعد می گوید من اگر به شوروی برای پوست خریدن می رفتم مسئولین رده بالای آنجا روزی سه نوبت از من دیدن می کردند، کوچکترین مسئول سطح پایین ایران حتی حاضر نشدند من را بپذیرند، امام خمینی فرمود این خیال کرده است که اینجا شوروی است اینجا مملکت امام صادق(ع) است، لذت ببرید، برای یک لیتر روغن و یک نخ سیگار در قید نباشید، این عزت را از کجا آورده ای؟ این عزت مال اسلام و قرآن است، امام خمینی فرمود او خیال کرده اینجا شوروی است، اینجا مملکت امام صادق(ع) و امام زمان(عج) است و مملکت ولایت است، آقایان خدا به همه ی شما خیر دهد شما در صحنه هستید کار می کنید ایمانتان دینتان و انقلابتان و رهبر و ائمه و کتاب و پیامبر و مکتب و اسلامتان و این مقدس ترین چیزهایی است که در عالم وجود هست و اینها را محکم بگیرید، به هیچ چیز از پای درنیایید، خیلی پیش رفتید اما باز هم پیش می روید، آن هایی که باورشان نمی آمد این حرف ها را، امروز از زبان خودشان می شنوید، شما امروز قدرت سوم هستید به اعتراف خود آن ها، اما به اعتراف ما بالاتر هستید، گفتند بعد از شکست سیاسی آمریکا از ایران اسلامی، ایران نقطه ی اعتماد همه ی مسلمانان جهان شد، لذت ببرید، همش که خوردن نیست، ولی خوردن اصل نیست که بلکه این عزت اصل است، شما امروز صاحب ناموس دین و عقیده و مملکتت هستی، لذا باید کار کنید و زحمت بکشید و از خود بگذرید، شما مسلم علی(ع) و حسین(ع) را دوست دارید لذا به خاطر علی(ع) و حسین(ع) در هر کاری انقلاب را کمک کنید، این انقلاب علی(ع) و کربلا است کمکش کنید، با توجه به اینکه رزمندگان ما این ایام عید حالا از ناحیه ی آنهایی که آموزش دیده اند انتظار کمک دارند از ناحیه ی بقیه هم انتظار احوال پرسی دارند برادران در نوبت های وسیع تری جبهه ها را پر کنید، ۲۴ هم اعزام است و ان شاءالله با دست پر به سمت جبهه ها بروید اگر چیزی برای شما بماند این ها می ماند، این خوردن و پوشیدن ها نمی ماند، شما را خسته کردم با چند جمله دعا به جان شما و به جان همه ی مومنین و به جان رزمندگان و آنهایی که در آن انقلاب ایثار می کنند عرضم را خاتمه می دهم و سعادت همه ی شما را از خداوند متعال خواستارم.

پروردگارا به این عزیزان و مردم حزب الله و کسانی که در همه جا در صحنه هستند و به این سنگرنشینان مسجد، بیش از پیش توفیق عنایت کن، نیروهای مسلح جمهوری اسلامی را برای عزت اسلام بیش از پیش مدد بفرما، رزمندگان ما را به پیروزی نهایی برسان، جانبازان انقلاب شفا و اجر عنایت بفرما، این دلهای عاشق مرقد مطهر علی بن ابیطالب امیرالمومنین و عاشق صحن وسرای حسین(ع) را هر چه زودتر به آن مرقدها برسان، این انقلاب را زمینه ی ظهور حضرت مهدی(عج) قرار بده و قلب مقدسش را از ما راضی و خوشنود بگردان، مرگ ما را شهادت در راهت قرار بده و این عید ما را عید پیروزی تعیین کننده قرار بده و روح پاک شهدای ما را با شهدای کربلا محشور بگردان.

 

[۱]  – سوره مائده – آیه ۵۵ – ولي و سرپرست و رهبر شما تنها خدا است و پيامبر او ، و آنها كه ايمان آورده‏اند و نماز را بر پا مي‏دارند و در حال ركوع زكات مي‏پردازند.

[۲]  – حدیث از امام باقر، کافی ۲/۱۸.

[۳]  – سوره بقره – قسمتی از آیه ۲۵۷ – خدا یار اهل ایمان است.

[۴]  – سوره مومنون – قسمتی از آیه ۱۴ – آفرین بر (قدرت کامل) خدای که بهترین آفرینندگان است.

[۵]  – سوره ق – قسمتی از آیه ۱۶ – ما از رگ گردن او به او نزدیکتریم.

[۶]  – سوره عنکبوت – آیه ۱ و ۲ – آیا مردم چنین پنداشتند که به صرف اینکه گفتند ما ایمان (به خدا) آورده‌ایم رهاشان کنند و هیچ امتحانشان نکنند؟

[۷]  – سوره مائده – آیه ۵۵ – ولیّ امر و یاور شما تنها خدا و رسول و مؤمنانی خواهند بود که نماز به پا داشته و به فقرا در حال رکوع زکات می‌دهند (به اتفاق مفسّران مراد علی علیه السّلام است).

[۸]  – همان

[۹]  – همان

[۱۰]  – سوره حجرات – آیه ۱۰ – مؤمنان برادر یکدیگرند.

[۱۱]  – سوره بقره – قسمتی از آیه ۲۵۷ – خدا یار اهل ایمان است.

[۱۲]  – سوره شمس – آیه ۱ و ۲ – قسم به آفتاب و تابش آن (هنگام رفعتش). و قسم به ماه آن گاه که در پی آفتاب تابان در آید.

[۱۳] – سوره بقره – آیه ۲۵۶ – کار دین به اجبار نیست، تحقیقا راه هدایت و ضلالت بر همه کس روشن گردیده، پس هر که از راه کفر و سرکشی دیو رهزن برگردد و به راه ایمان به خدا گراید بی‌گمان به رشته محکم و استواری چنگ زده که هرگز نخواهد گسست، و خداوند (به هر چه خلق گویند و کنند) شنوا و داناست.

[۱۴]  – حدیثی از امام صادق(ع) – الکافي , جلد ۷ , صفحه ۴۱۲

[۱۵]  – سوره اعراف – قسمتی از آیه ۱۲۹ – قوم موسی به او گفتند که ما هم پیش از آمدن تو (به رسالت) و هم بعد از آنکه آمدی به رنج و شکنجه (دشمن) بوده‌ایم.

[۱۶]  – سوره بقره – قسمتی از آیه ۶۱ – و (به یاد آرید) وقتی که به موسی اعتراض کردید که ما بر یک نوع طعام صبر نخواهیم کرد، از خدای خود بخواه تا برای ما از زمین نباتاتی برآورد مانند سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز.

[۱۷]  – حدیثی از پیامبر اکرم(ص) – الجامع الصغیر؛ ج ۲، ص ۱۴۴، بدون لفظ« مثل»- بحارالانوار؛ ج ۳۹، ص ۵۶،« کتاب تاریخ امیرالمؤمنین»، باب ۷۳، ح ۱۵٫ اذیت نشد پیغمبری مثل اذیتی که من شدم.

[۱۸]  – سوره بلد – آیه ۴ – که ما انسان را به حقیقت در رنج و مشقّت آفریدیم (و به بلا و محنتش آزمودیم).

[۱۹]  – سوره منافقون – بخشی از آیه ۸ – و حال آنکه عزّت مخصوص خدا و رسول و اهل ایمان است.

[۲۰]  – سوره حشر – آیه ۲۱ – اگر ما این قرآن (عظیم الشأن) را (به جای دلهای خلق) بر کوه نازل می‌کردیم مشاهده می‌کردی که کوه از ترس و عظمت خدا خاشع و ذلیل و متلاشی می‌گشت. و این امثال را برای مردم بیان می‌کنیم باشد که اهل (عقل و) فکرت شوند.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *