خانه / متن بیانات / سیاسی / مشروح بیانات/ نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در دیدار با ائمه جماعات و رابطین امور اقامه نماز دستگاه های اجرایی استان

مشروح بیانات/ نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در دیدار با ائمه جماعات و رابطین امور اقامه نماز دستگاه های اجرایی استان

متن بیانات حجت الاسلام و المسملین سید علیرضا عبادی نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی  و امام جمعه بیرجند در دیدار با ائمه جماعات و رابطین امور اقامه نماز دستگاه های اجرایی استان مورخ ۱۳۹۶/۱۱/۱۶

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

« الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلَى آلِهِ آلِ اللَّهِ وَ اللَّعْنُ الدَّائِمُ ‏عَلَى أَعْدَائِهِمْ أَعْدَاءِ اللَّهِ ».

با سلام به امام زمان (عج) و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام به محضر شما عزیزان و همه خدمتگزاران به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران.

عرض تسلیت ایام شهادت بی بی عالم صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها و تهنیت و بزرگداشت دهه مبارکه فجر انقلاب اسلامی و حیات مجدد دین. خیلی خوش آمدید، مچکرم. چند لحظه‌ی مصدع وقت شما می‌شوم امیدواریم خداوند آنچه خیر باشد به زبانم جاری فرماید.

البته ذهنیتی در عرف ما و جامعه است که منشاء آن کاربرد اصطلاحات فقهی است. هر واژه قابلیت این را دارد که وارد هر علمی که می‌شود معنی خاص خودش را داشته باشد، و حال آنکه در جای دیگر معنی دیگری می‌دهد. و او عبارت از این است که امور در این اصطلاح تقسیم می‌شود به عبادت و مکاسب؛ این اعتبارش همین اندازه است. اصطلاحی است در علم خاصی به جهت شناسایی موارد این تعبیر شده و شاید این و شاید علت دیگری دارد که در ذهن ما هم این آمده که خُب اوقات را تقسیم می‌کنیم پنج دقیقه مثلاً عبادت نماز صبح، حالا یک ربع هم عبادت نماز ظهر و عصر، همین حد هم نماز مغرب و عشاء؛ این به عبادت. خُب بقیه ۲۴ ساعت را چکار می‌کنیم؟ این عبادت، بقیه چه؟ «اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»[۱]، متن قرآن کریم است فلسفه وجودی که البته و صد البته مسیر نفع، مسیر خیر، مسیر سیر و سلوک الی الله و هدف نهایی او این است که خلقت انسان برای عبادت است. نه برای یک ساعت عبادت، اصلاً خلقت برای عبادت است. و صاحب این خانه هم که خداست « وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا »[۲]« وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ»[۳]، هرچه که شما نیاز دارید خدا داده. این ملک خداست. بنابراین جواز تصرف را برای که داده؟ جواز تصرف برای آن کسی که براساس هدف خلقت که « وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»[۴] کار کند. خارج از آن دزد است، بیگانه است، تصرفش حرام است. حالا بگو با کّد یمین و عرق جبین؛ اما یمین و جبین را که داد؟ فکر و اندیشه را که داد؟ ما صاحب هیچی نیستیم، صاحب اصلی خداست. او بالاخره یک تابلو زده جواز تصرف در این ملک را مشروط کرده به اینکه بنده او باشیم. او که در این جهت بی‌نیاز مطلق است؛ راه کمال ما را در این قرار داده. خُب این معنی با آن معنی اصطلاحی خیلی با هم فرق می‌کند. یعنی در اینجا ما یک بحثی به نام مکاسب خارج از عبادات نداریم. نه مکاسب حتی خوردن، خوابیدن، نوشیدن؛ اینها باید مصداقی از عبادت باشند. که حالا شما که ماشاء‌الله اهل دقت هستید در خلوت‌ها این را از نظر ارزشیابی یک فرهنگ، حتماً بررسی بفرماید آنوقت به اینکه « الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَى عَلَيْهِ»[۵]، انتقال دهید؛ که اصلاً بالاتر از این می‌شود از نظر ارزش فرهنگی یک چیزی گفت؟ می‌شود؟ نمی‌شود، آنان که منکرند بگو روبه رو کنند، کجا دارید؟ خُب در این معنی جایگاه نماز چیست که این همه اهمیت داده شده. چقدر اهمیت داده شده. وقتی بنّا دارد این ساختمان را می‌سازد و می‌خواهد روی آن سقف بگذارد و احیاناً ۲۰ طبقه، ۵۰ طبقه بالا برود و این وزن هم روی آن باشد ضمن اینکه باید همه کارهایش خوب باشد یک مسئله هم هست که باید حتماً رعایت شود. آن چیه؟ آن این است که این دیوار باید راست بالا برود؛ هرچند آجر که می‌چیند، شاقول را می‌گذارد، تراز را هم بالا می‌گذارد که این درست باشد. اگر زاویه پیدا کند تا فشار روی دیوار بیاید، می‌ریزد پایین. همین که گاهی در تلوزیون نشان می‌دهد ساختمان آنچنانی هنوز تمام نشده می‌ریزد پایین. نماز این است، یعنی چه؟ یعنی خدای که ما را آفریده می‌داند چه آفریده، و در میدان آزمایش جزء این حکمت ندارد باید همین باشد. نفس انسان تاثیرپذیر است. هوای نفس گمراه کننده است. جاذبه‌های این دنیا به هر حال انحراف ایجاد می‌کند، روی این جهت صبح که برخاست خود را میزان می‌کند؛ از خواب حرکت کرده شرایط را فراهم می‌کند دو رکعت نماز بخواند خودش را میزان کند. بعد می‌رود دنبال کارش دیگر کار هر چه می‌خواهد باشد، هر کار مشروع؛ حتی خوابش، فرق نمی‌کند؛ خوردنش، اداره‌اش، کشاورزیش، بازار و ترازویش، فرق نمی‌کند؛ فرماندهی نظامی‌اش. خُب در این خلال با انواع و اقسام مسائل روحش اصطحکاک دارد. در این گیر و دار بالاخره روحش غبار می‌گیرد. سختی‌ها خسته‌اش می‌کند. جاذبه‌ها او را منحرف می‌کند. بنابراین نوبه بعدی آیا منحرف شد یا نشد؟ به نماز می‌ایستد« إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي»[۶]، یعنی چه؟ یعنی دربست، یعنی همه چیز، همه وجودم، مرگ و زندگیم، نماز و اخلاق و رفتار و اعمالم، فرق نمی‌کند « لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ لَا شَرِيكَ لَهُ ۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرْتُ»[۷]، به من اینطور امر شده کمال می خواهی، سعادت می‌خواهی، عاقبت به خیری می‌خواهی، روسفیدی می‌خواهی، راهش این است. « وَبِذَٰلِكَ أُمِرْتُ»[۸] خدای حکیم من بنده ضعیفش را اینطور رهنمایی فرموده. بعد تکبیر می‌گوید در تکبیر دست‌ها را بالا می‌آورد و همه آنچه که او را به غیر خدا، نه اشتغال خدای نکرده جاذبه اصلی؛ نه، بالاخره گردوغباری بر قلبش ریخته همه را دور می‌ریزد، « الله اکبر» همه را پشت سر می‌ریزد. خودش را میزان می‌کند« إِیَّاکَ نَعْبُد»[۹] در ادبیات عربی است که وقتی مفعول بر فعل مقدم شد معنی انحصار و استثناء را می‌رساند؛ « إِیَّاکَ نَعْبُد» یعنی فقط تو را؛ نه پول، نه مال، نه مقام، نه نان، نه شهرت و… جاذبه‌های مسخره‌ی که در دنیا هست، این‌ها برایم اهمیت ندارد؛ این‌ها همه مثل خوابند، این‌ها خیالند، این‌ها وهم‌اند، سرگردانی در این‌ها بدبختی است.« إِیَّاکَ نَعْبُد»، فقط دارم تو را بندگی می‌کنم. من بنده تو هستیم. نه بنده آقای فلانم، نه بنده شکمم، نه بنده شهوتم، نه بنده پست و مقامم، نه بنده مال دنیایم، نه بنده شهواتم؛ من آزادم. آزادی‌ام در گرو بندگی‌ توست. فقط تو را عبادت می‌کنم و بس. خودش را میزان می‌کند سر بر خاک می‌گذارد. خدایا مرا از در خانه‌ات بیرون نکن. خدایا مرا به خودم وامگذار. من را به بندگی بپذیر. من را ذلیل شهوات و شکم وشهوت و مال و مقام و نام و آقای رئیس و فلان نکن. من بنده تو هستم. ببین، خودش را میزان می‌کند. این تراز است. این شاقول است. این میزان است. اگر خودش را میزان کرد و اگر هشت میلیارد جمعیت کره زمین خودشان را میزان کنند آنطوری که ۱۲۴ هزار پیغمبر خودشان را میزان کردند، در دنیا ما هیچ مشکلی نداریم. یعنی این فکر، این فرهنگ، این جاذبه حق، همه کار فردی و شخصی و خانوادگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و همه این‌ها را خود به خود حل می‌کند. اینکه شما می‌بینید مشکل است چون دنبال هوای نفس بودم، خدا مرا به خودم واگذار کرده « اللَّهُمَّ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً لَا أَقَلَّ وَ لَا أَكْثَرَ »[۱۰]،این دعا را که می‌کند؟ پیغمبر(ص) این دعا را می‌کند. نفس است شوخی که نیست؛« نفست اژدرهاست او کی مرده است/ از غم و بی آلتی افسرده است»[۱۱].  پیغمبر (ص) خداست زاری می‌کند خدایا مرا به نفسم واگذار نکن. خدیا مرا رها نکن. یوسف صدیق است می‎‌فرماید« إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي»[۱۲]، مگر خدا به ما رحم کند. اینجاست که دارد وقتی پیامبر اکرم صلی الله علی و آله و سلم وقت نماز می‌رسید تشریف می‌آورد، می‌فرمود « ارهنی یا بلال»، اذان بگو من را راحت کن از این گرفتاری‌ها، از تماس با این عالم ماده، با این عالم ناسوت، از همین‌ها که می‌بینید. بلال اذان را بگو، « الله اکبر» و من را راحت کن بیام وارد این فاز بشوم. فرهنگی بالاتر از این سراغ دارید؟ اما من گویند، پرحرف، عقب‌مانده، پُرو؛ به این نسخه چقدر عمل کردم؟ چقدر عمل کردم؟ بعد مشکلات نامسلمانی خودم را می‌گذارم روی اسلام؛ این بدتر از همه این است. من کی مسلمان بودم؟ مسلمانی کار ساده‌ی است؟ مسلمانی کار ابراهیم خلیل(ع) است. مسلمانی کار ساده‌ی است؟ تسلیم حق بودن کار ساده‌‌ی است؟ اگر من تسلیم حق بودم، اگر او تسلیم حق بود ۱۴ میلیون پرونده دادگاهی نمی‌داشتیم. تشخیص حق کار مشکلی است؟ نه؛ « قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»[۱۳]، پیداست. همه اینها بخاطر این است که نه معنی نماز را فهمیدم و نه معنی عبودیت و بندگی را فهمیدم؛ به همین دلیل هم هر چیزی ولو طمع به چیزی من را ذلیل می‌کند و بنده می‌کند و خوار می‌کند؛ و از آن راه باز می‌دارد. بعد ده‌ها بهانه می‌آورم، من از خودم می‌گویم من از کسی که خبر ندارم اما از خودم که خبر دارم وای به حالم. من از دیگران چه خبر دارم، وای به حالم. چه دادیم و چه می‌گیریم؛ « فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ»[۱۴]، این تجارت سودی نخواهد داشت برای من. مگرخدا دست من را بگیرد. خدا من را از شر خودم نجات دهد. ۸۰ سال از عمرم دارد می‌گذرد معنی نماز را نفهمیدم تا برسد به عمل به آن. من که هنوز معنی‌اش را نفهمیدم چه عمل می‌کنم، چه اهمیت می‌دهم. شد شد، نشد نشد؛ چون نمی‌فهمم. من هستم و چهارتا اصطلاحی که حالا در مدرسه یا در حوزه، یا در دانشگاه یاد گرفتم خیال می‌کنم من چیزی هستم.« قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ»[۱۵]. « ما کشتهٔ نفسیم و بس آوخ که برآید/از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم»[۱۶]. خُب شما که الحمدالله موفقید، از همه شما التماس دعا دارم مخصوصاً علمای عزیز و راهنمایان جامعه که به هر حال در این راه جهاد می‌کنند و اگر نبود حضور این‌ها، وجود این‌ها، ما کجا بودیم. اینکه می‌بینید وقتی دشمن دانا، خیلی هم دانا در دشمنی‌اش وقتی مسلط می‌شود رضاخان پلید و ارباب او انگلیس اول کاری که از دستش ساخته است این است که در مدرسه‌های علمیه را می‌بندد. علما را می‌کشد. علما را منزوی می‌کند. چرا؟ چون می‌فهمد یعنی چه. الان هم تمام حرفشان اینجاست، روی همین مسئله است. دعواشان روی این مسئله است. چون آن که چشم جامعه است علما هستند و اگر چنانچه چشم جامعه را گرفتید نمی‌دانید در راه می‌روید یا در چاه. به هر حال از همه شما علما دین و راهنمایان جامعه مسلمین التماس دعا دارم. « جزاكم الله خير الجزاء عن الاسلام و أَهلِه ثبتکم الله بالقول الثابت فی الحیاه دنیا و فی الاخره» اجماعاً صلوات بفرستید.

انتهای پیام/ع

[۱] – سوره ذاریات، آیه ۵۶؛ « من جن و انس را نيافريدم جز براي اينكه عبادتم كنند (و از اين طريق تكامل يابند و به من نزديك شوند)».

[۲] -سوره جاثیه ،بخشی از آیه ۱۳« او آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همه را از سوی خودش مسخّر شما ساخته»

[۳] – سوره ابراهیم ،آیه ۳۴

[۴] – سوره ذاریات، آیه ۵۶؛ « من جن و انس را نيافريدم جز براي اينكه عبادتم كنند».

[۵] – جواهرالکلام: ج ۳۸، ص ۱۹۴

[۶] – سوره انعام، بخشی از آیه ۱۶۲؛« نماز و تمام عبادات من و زندگي و مرگ من همه براي خداوند پروردگار جهانيان است.  ».

[۷] -همان، بخشی از آیه ۱۶۲ و ۱۶۳،« همه براي خداوند پروردگار جهانيان است. شريكي براي او نيست، و به همين دستور يافته‏ ام»

[۸] -همان،بخشی از آیه۱۶۳« و به همين دستور يافته‏ ام»

[۹] -سوره حمد،آیه۵

[۱۰] -دعای از پیامبر اسلام (ص)

[۱۱]مولوی ، مثنوی معنوی ، دفتر سوم

[۱۲] – سوره یوسف، بخشی از آیه۵۳؛« نفس (سركش)، بسيار به بديها امر مي‏كند مگر آنچه را پروردگارم رحم كند ».

[۱۳] – سوره بقره، بخشی از آیه ۲۵۶؛« راه درست از راه انحرافي، روشن شده است.»

[۱۴] -همان،بخشی از آیه ۱۶؛« و (اين) تجارت براي آنها سودي نداده».

[۱۵] – نهج البلاغه، حکمت ۱۰۷٫

[۱۶] -سعدی،مواعظ،غزلیات،غزل۴۷

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *