خانه / متن بیانات / اخلاق و معرفت / مشروح بیانات/ نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در دیدار با پرستاران و کادر پزشکی بیمارستان بوعلی آجا در استان

مشروح بیانات/ نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در دیدار با پرستاران و کادر پزشکی بیمارستان بوعلی آجا در استان

متن بیانات حجت الاسلام و المسلمین سید علیرضا عبادی نماینده ولی فقیه در خراسان  در دیدار با پرستاران و کادر پزشکی بیمارستان بوعلی بیرجند مورخ ۱۳۹۶/۱۱/۳

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏

با سلام به امام زمان (عج) و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام به محضر شما عزیزان و همه خدمتگزاران به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران.

بنده هم عرض تبریک دارم روز پرستار را، میلاد مقدس حضرت زینب کبری سلام الله علیها؛ و به شما خیر مقدم عرض می‌کنم، زحمت کشیدید تشریف آوردید، خیلی خوش آمدید. جان مطلب همان عبارتی است که به هر حال به کار بردید؛ کار پرستاری یک کار صرفاً فیزیکی نیست که بگویم یک ساعت کار کرده؛ این مسئله هم انسانی است و هم الهی؛ خارج از برنامه های شغلی و کاری. کار و نرخ کار و ساعت کار این‌ها یک بحث است اما خوب پیداست مسئله مراقبت و مواظبت و پرستاری از مریض که نوعاً مریض بیش از آنچه که ممکن است درد یا مشکلات بدنی داشته باشد که خُب با داروهای مربوطه باید علاج شود آن نصف قضیه است؛ بیش از آن مسائل روانی و روحی مریض است؛ کمبودهای که به صورت طبیعی در مریض حاصل می شود؛ آن کمبود از طریق مسائل عاطفی، نوع برخورد، نوع صحبت جبران می شود. خداوند متعال را جبار می‌گویند یکی از نام‌های مقدس خداست. در محاورات عرفی ذهن‌ها از کلمه جبار می‌رود روی انسان‌های مستبد به رأی، و تصور می‌کنند جبار یعنی این؛ و حال آنکه جبار از ماده جبر جبران، یعنی کمبود را جبران کردن؛ جبر این است دیگر؛ جبران یعنی کمبود را به هر حال تکمیل کردن. این که به افراد مستبد و خود رأی می‌گویند جبار، ظاهرش تناسب این واژه به خاطر این است که این افراد دچار یک کمبودهای روانی هستند، عقده‌های هستند بعد با اینکه بر زیر دستش ظلم کند، استبداد به خرج بدهد، قیافه بگیرد دارد چکار می‌کند؟ کمبود خودش را جبران می کند؛ دچار کمبود است دیگر؛ دچار عقده‌های روانی است بعد با انجام استبداد جبران می‌کند؛ این تناسبش تقریباً این باید باشد اما اصل جبر، جابر، جبران، جبار و این‌ها معنی‌اش جبران می‌کند[ است]. آنوقت خداوند متعال بالاخره آنچه که در نظام خلقت که ما اسم نظام خلقت را طبیعت می‌گذاریم می‌بینید که یک سیستم جبرانی وجود دارد؛ حالا گاهی داخل است، گاهی خارجی. بخش داخلیش مثلاً یک کسی استخوانش شکسته یا زخمی پیدا کرده، می‌بینید که به صورت طبیعی بدن به آن نقطه چه از جهت ایجاد حرارت بیشتر یا خون‌رسانی یا غیرو که آن کمبود جبران پیدا کند، آن استخوان بجوشد، آن زخم التیام پیدا کند؛ خُب پیداست آن اعانه و کمکی که به این موضع می شود بیش از حد معمولی است که به باقی سلول‌ها می‌رسد؛  ببینید دارد جبران می‌شود؛ خُب در طبیعت کلاً اینطوری است، حالا ما یک مثال آوردیم در مثلاً  نباتات نگاه کنید، در جاهای دیگر بالاخره این هست. این را می خواهم عرض کنم، خداوند وقتی یک نوزاد می‌دهد حالا چه به انسان چه به حیوان فرق نمی‌کند، خُب این نمی‌تواند از خودش دفاع کند؛ او حتی برای تغذیه یک ساعتش هم درمانده است؛ خُب این چه می شود؟ خدا جبرانش می کند؛ یعنی این بچه گنجشک(جوجه گنجشک) که در لانه است او نه دسترسی به آب دارد، نه به نان دارد، نه به طعمه؛ باید بمیرد؟ نه خدا جبرانش می‌کند؛ آن مادرش، پدرش می‌رود غذا و آبش را می‌آورد تحویلش می‌دهد؛ آن کبوتر چینه‌دانش را پُر می‌کند می‌آورد در دهان این جوجه‌اش تخلیه می‌کند؛ ببینید این جبران هم این است دیگر، جباری که می‌گویم این است دیگر؛ فرزند انسان را می‌بینید که همراه آنچه که خدا برای غذای او، برای تغذیه او مثلاً خداوند شیر را آفریده – متناسب‌ترین غذا با مزاج او، که باز آن هم نوع شیر روزهای اول با آخر فرق می‌کند؛ در عربی به آن می‌ گویند لبأ؛ آن شیر اولیه است که اگر نخورد حیاتش در مخاطره است- این درست همراه با نیاز او بلافاصله غذای او آماده است؛ تنها غذای اوست؟ نه؛ او ضمن اینکه به هر حال گرسنه است از نظر بدنی، او نیاز روانی هم که دارد؛ آن محبت را خداوند به دل مادر می‌گذارد اسیرش می شود، اسیر همین بچه کوچولو؛ یک شب تا صبح نمی‌خوابد مادر تا لای لای بگوید و او را به آرامش وادارد؛ این جبران همین است، جبران می کند خدا؛ آن نقص را، آن ضعف را جبران می‌کند.

 در تاریخ زندگی حضرت امیرالمونین علیه السلام ذکر شده که وقتی با قنبر تشریف بردند به خانه یک میزبانی که بچه‌هاش فقیر بود، گرسنه بودند؛ بچه‌های کوچک داشت و با قنبر تشریف بردند به دیدن این بچه‌های یتیم؛ داخل این خانه رفتند و این در زمانی بود که حضرت حاکم یک کشوری بود که کل ایران یک استانش بوده مثلاً، سوریه یک استانش، عراق یک استانش بوده، حجاز یک استانش بوده، اینچنین بوده یک کشور وسیعی بوده؛ حضرت وقتی وارد شدند در این خانه بچه‌ها گرسنه بودند، گریه می‌کردند؛ حضرت غذا همراه آورده بود به این مثلاً بچه‌های سه چهار ساله غذا دادند، به دست مبارک غذا دادند به این‌ها؛ تمام شد؟ نه؛ حضرت روی زمین به شکل مثلاً یک بزغاله که راه می‌رود چهار دست و پا راه می‌رفتند مثلاً صدای بزغاله یا صدای شتر درمی آوردند؛ حضرت علی‌‌ها! این بچه‌ها که تازه شکمشان سیر شده بود و می‌پریدند، خنده می‌کردند و حضرت دور همین اتاقی که این‌ها زندگی می‌کردند دور می‌زد؛ خُب پایان که این‌ها هم سیر شدند هم خندان شدند حضرت خداحافظی کرد تشریف بُرد؛ از خانه که بیرون شدند قنبر گفت یا امیرالمومنین(ع) – به اصطلاح ما گفت- این یک کار سبک نبود که شما با این مقامتان انجام دادید؛ فرمودند قنبر ما وقتی وارد شدیم این کودکها دو نیاز داشتند یکی گرسنه بودند خُب غذا بردیم به این‌ها دادیم؛ تمام شد؟ نه این‌ها بچه انسانند کلی مشکلات روانی داشتند، با این صحنه‌ی که من ایجاد کردم این‌ها شاد شدند؛ یعنی هم کمبود غذای بدنی آنان جبران شد و هم کمبود روانی آنان جبران شد و ما  وقتی بیرون آمدیم این بچه‌ها هم سیر بودند و هم می‌خندیدند؛ این مطلوب است.

در روایتی دارد که از امام علی(ع) پرسیدند آقا شما از فرزندتان کدام را بیشتر دوست دارید؟  دقیقاً حضرت روی این اشاره کرد؛ فرمود کوچک آنان تا بزرگ شود، یعنی چه؟ یعنی کوچک به دلیلی که کمبود بیشتر دارد نیاز به محبت بیشتر دارد من بیشتر دوستش دارم، نه اینکه دوستی دارم که او استثناء است، نخیر بخاطر  کمبود او که جبران شود؛ کودک آنان تا بزرگ شود، مریض آنان تا سالم شود به او بیشترابراز محبت می کنم، چرا؟ چون کمبود دارد؛ مسافر آنان تا برگردد. ببین، کار شما از این نوع قضایا است این دیگر نمی‌شود گفت نرخش چند؛ فرمودند این که نمی‌شود گفت نرخش چند، ساعتش چند؛ این نیست که ما انسانیم. مسئله همان است که آن بزرگوار می‌فرماید که من ۷۰ سال عبادتم را می‌دهم به این کار. مرحوم آقای بهلول قدس سره شریف که گنابادی تشریف داشتند ایشان که در مسئله مسجد گوهرشادی که قتل و عام رضاخان بود ( لعنت الله علیه) حضور داشتند؛ چقدرها در تبعید در افغانستان بودند؛ بعدها که ایشان آمد به ایران – شما که حالا دیدید از نزدیک ایشان را الان که فوت شدن- آن‌های که ایشان را می‌شناختن می دانند که ایشان وارد یک شهری که می‌شد مثلاً سراغ می‌گرفت که چه خانه‌ی است که مثلاً کودک دارند یا بیشتر کودک دوقلو هستند که به هر حال بر پدر و مادر سخت است؛ من امشبی که در این شهرم بروم پرستاری این کودکان را کنم؛ این کار را می‌کرد در همین بیرجند چقدر ایشان آمد که من حتی آن خانواده را می‌شناسم؛ یک خانواده محترمی هست که الان هم هستند که آن موقع بچه‌هاش کوچک بودند، می‌گفت که شب آقای بهلول می‌آید به ما می‌گوید شما بروید پدر و مادر راحت بخوابید؛ این بچه‌ها را تمام امورشان را وارد بودها، دقیق تَر و خشک می‌کرد، آرام می‌کرد، غذا می‌داد به هر نحوی، چرا؟ چون او می‌داند که این عمل یعنی چه. اینجاست که شما هم شغل دارید و هم شانس دارید؛ چرا؟ به جهتی که نوع شغل شما از آن مشاغلی است که کاملاً می‌شود در آن قصد قربت کرد؛ یعنی هم به اصطلاح کار اداری‌تان را انجام می‌دهید، هم کار خدایتان را انجام می‌دهید؛ و این در نزد خداوند چقدر ارزشمند است. اینجاست که به شما دو تبریک عرض می‌کنیم. ان شاء الله که موفق باشید، خداوند قبول کند.

برای شادی ارواح طیبه شهدا، شادی روح پاک بی بی زینب کبری ( س)، روح پاک امام امت، طول عمر و عزت رهبر فرزانه انقلاب اجماعاً صلوات بفرستید.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *