خانه / متن بیانات / اخلاق و معرفت / مشروح بیانات/نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در همایش انقلابی‌گری بیرجند

مشروح بیانات/نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در همایش انقلابی‌گری بیرجند

متن بیانات حجت الاسلام والمسلمین سید علیرضا عبادی نماینده ولی فقیه در همايش تبيين شاخص هاي انقلابي گري در بيرجند ۱۳۹۶/۰۱/۲۱

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

 

الحمدالله و صلاه و سلام علی رسول الله و علی آله آل الله و لعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله

با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران رهبر مسلمین جهان و سلام به محضر شما عزیزان و همه سنگرنشینان علم و ایمان.

تبریک و تهنیت میلاد مولود کعبه حضرت امیرالمومنین یعسوب الدین علی بن ابی طالب علیه السلام.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ»۱ نظام خلقت بر اساس حکمت، نظام احسن است و هر موجودی به اندازه خود و در جای خود قرار دارد و همه جهان هستی متکی به قانون عدل است.

«بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَْرْضُ»۲ عالم جمادات، نباتات، حیوانات و با زوایای گوناگونی که در وجود هر ذره‌ای وجود دارد اما قانون عدل همه جا همراهش است، از ذره تا کره، از الکترون‌هایی که در داخل اتم در گردش‌اند تا منظومه شمسی تا کیهان و کهکشان همه اینها متکی به قانون، حرکت می‌کنند هیچ جایش خلاف قانون نیست.

منجمی که ۵۰ سال قبل از دنیا رفته و برای ۵۰ سال بعد تقویم نوشته، حاکی از آگاهی او از قوانین مربوطه است، روی قانون حرکت می‌کند دقیق.

اجرام سماوی که در فضا حرکت می‌کنند حالا تا جای علم بشری، بشر همه چیز را نفهمیده اما تا جایی که علمش پیش رفته “قانون” را در این می‌بیند.

حد معتدل نیروی جاذبه عمومی و نیروی گریز از مرکز این اجرام را در یک شرایط خاصی تعدیل می‌کند و حرکت می‌کند. حرارت زمین قانون مناسب خودش را دارد، این چه که دست بشر به هرجا می‌رسد فاسد می‌کند، چه تعادل حرکت اتم را بر هم بزند و بمب اتمش هیروشیما و ناکازاکی را تبدیل به خاکستر کند و چه ظلمش حرارت دقیق کره زمین را حالا نیم درجه زیاد کند، اوضاع را دارد بهم می‌ریزد، همین نگرانی که به اصطلاح خوده دانشمندان اظهار می‌کنند اثرات همین انحراف بشر است.

در تشکیلات نباتات اینی که هر گیاهی یک ثمره خاصی دارد، یک میوه مخصوص دارد، یک حَب گندم است، لوبیا است، ماش است، عدس است خب ماکه فقط بذر را به زمین می‌انداریم اما اینکه چطور ساخته می‌شود فوق هر تخصصی دارد در آن عمل می‌شود از جهت ترکیبات معتدلی که از انواع املاح زمین از حرارت، از نور، از آب و در این تعادل این دانه می‌شود گندم، آن می‌شود جو، آن می‌شود برنج. اگر این اعتدلال بهم بخورد تمام این تشکیلات بهم می‌ریزد.

در عالم حیوانات عیناً همینطور است، خوده ما در وجود حیوانی خودمان آنچه را که ازش به عنوان صحت و سلامت تعبیر می‌کنیم، یعنی تعادل لازم در مزاج حالا چه اخلاط اربعه باشد، چه حرارت بدن باشد، چه قند خون باشد، چه نمک خون باشد، چه فشار فرق نمی‌کند. اندکی اینها بهم بخورد ما مریضیم، مسئله هم یکی و دوتا و یک میلیون و صد میلیون و اینها که نیست که تمام این عالم اینطوری است.

و بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَْرْضُ این تشکیلات زیبای هستی که هدفمند حرکت می‌کند، راه دارد و راه او “عدل” است. این عالم تکوین است، عالم تشریع هم اینطوری است، یعنی آنچه را که در نظام طبیعت و غریزه خداوند به ودیعه گذاشته و جهان را می‌چرخاند و این سیر را ادامه می‌دهد نسبت به هدف خلقتی که از هر موجود هست اما همه موجودات که در آن قالب نمی‌گنجند، انسان و مشابه انسان و بالاتر از انسان اگر باشد، قانون خاص خودش را دارد اما قانونش قانون “عدل” است.

تمام پیغمبرانی که مبعوث شدند این پیام را آوردند که لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ، این قسط تنها مسئله حالا آنچه که ازش به عدالت اقتصادی یا اجتماعی تعریف می‌کنید که نیست. یک مسئله فراگیر است که اصولاً جایگاه انسان در آن مشخص می‌شود؛ جایگاه انسان بر قانون “عدل” معین می‌شود و الا انسان، انسان نیست.

بحث‌های علمی اخلاقی در ترکیبات آنچه که مربوط به بحث‌های عقل و خشم و غضب و وهم و عواطف و احساسات بشری است که هریک اگر خودسر باشند، ممکن است از یک جای انحرافی سر دربیاورند و هویت انسان را تغییر دهند، در تعلیمات انبیاء و آنچه که علمای بزرگ به صورت علمی در عین حال به عنوان احکام اخلاقی در ترکیبات بحث‌های روحی و روانی و انسان سالم و ناسالم، ارائه دادند که حالا نمونه‌اش «جامع السادات مرحوم نراقی قدس سره» و دیگرانی که در این باره زحمت کشیدند، تمامش بر قانون “عدل” استوار است، تمام زیبایی‌ها از این نشأت می‌گیرد.

و انسان و هویت انسانی و در راه خودش که سیر الی الله است و کمال در سیر به کمال مطلق تنها چیزی که برایش میسر بشود در این زمینه، این است که پیام انبیاء را بگیرد. پیام انبیاء که انسان در جای خودش قرار بگیرد، انسان وقتی شیطان می‌شود پیداست از ریل خارج شده انسان وقتی حیوان چرنده می‌شود گزنده می‌شود پیداست که انسان نیست دیگر، قیافه‌اش انسان است. فردای قیامت مشخص خواهد شد، «يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً»۳ هر کسی به یک شکل و قیافه‌ای درمی‌آید چرا؟ چون انسان نشده‌ایم.

همه پیامبران دعوتشان به این قانون است، اما انسان سرکش، «یا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْيُکُمْ عَلي‏ أَنْفُسِکُمْ»۴ انسان سرکشی می‌کنی اما حواست باشد آنچه که خدا برایت خواسته، خِیر توست و سرکشی و قانون‌شکنی تو به ضرر توست. اما در تاریخ همواره در مقابل بعثت انبیاء اهل احباء بوده‌اند و مزاحم بودند و بشر را گمراه کردند و خودشان هم به گمراه کشیدند، شدند ضلو و ضلو. اما این به ضرر همه‌شان بوده.

الان هم شما آنچه که در بشر امروز مشاهده می‌کنید این بغی و سرکشی، این گناه و عصیان، این قتل و جنایت و ویرانگری به خاطر این است که انسان در حرکت خودش از ریلی که انبیاء با وحی و تایید عقل و فطرت انسانی تایید کردند، خارج شده و کار دنیا را به اینجا کشانده است.

هرچه که از چارچوبه این قانون خارج باشد، مربوط به انبیاء نیست ولو به اسم هر دینی باشد. آنچه که از قانون عدل خارج باشد به اسم هر دینی باشد افتراء به آن دین است و افتراء به ساحت قدس آن پیامبر. و متاسفانه تایخ هم پر است از این ادعاهای بی‌محتوا و این افتراهای به ساحت انبیاء.

آنچه را که در حدیث متفق علیه شیعه و سنی نقل شده از عقل کل و هادی سبل و خاتم رسل صلی الله علیه و آل وسلم، حالا با تعبیر کلمه هفتاد گاهی جنبه عددی دارد گاهی جنبه کنایی دارد جنبه کثرت، که “امت موسی بر هفتاد و یک فرقه تقسیم شدند، امت عیسی بر هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند، امت من بر هفتاد و سه گروه تقسیم می‌شوند و آنی که حقیقت دین را بگوید همان که به عنوان دین ناب نقل می‌کند، آن فقط یک گروه است که با اصل دین موافق است، بقیه دنبال چیزهای دیگر هستند به اسم دین”. هرچی که به هر کیفیتی رنگ ظلم بگیرد یا تصدی ظالم را بپذیرد این دیگر نمی‌تواند تعلیمات انبیاء باشد و نمی‌تواند شریعت پیغمبر آخرالزمان باشد.

و شما که عالمان دین هستید و اهل تحقیقد الحمدالله خیلی بهتر از بنده می‌دانید، تنها آنی که این معیار در آن مکتب، قابل مصداق است، مکتب اهل بیت(ع) است. و به همین دلیل هم آنهایی که اهل احباء بودند حالا به اسم هر دینی و به اسم دین اسلام همواره آنها را سرکوب کردند، پیروان آنها را سرکوب کردند، تاریخ پر است، یک چیزی هم نیست که حالا یک کسی بگوید دیگری نگوید اینها مسلمات تاریخ است متفق علیه هم هست بین همه. حالا یکی توجیه می‌کند یکی حاضر نیست توجیه کند، اما در اصل جریان تاریخی اختلافی نیست.

و بالاخره بعد از ۱۴۰۰ سال، آن همه صبرها، آن همه تحمل‌ها، آن همه دادن فدیه‌ها، که واضح است، بالاخره این انقلاب محصول همان چیزی است که همه انبیاء به آن دعوت کردند.

وقتی بحث اظهارنظرها می‌شود شما می‌بینید که نسبت به حضرت امیرالمونین علی(ع) و معصومین چه اظهارنظرهای خوبی می‌شود، کتاب‌ها پر است از مخالف و مآلف. اما در صحنه عملی چطور؟ همینی که می‌بنید.

توصیفاتی که از امیرالمومینین(ع) است حالا چه به عنوان متن احادیث یاد کرده‌اند نه شیعه دیگران، چه به عنوان آنکه چه متکلمین آنها بودند چه صاحبنظران دیگر یا فقیه‌اش بوده، اظهارنظرهای آنها خیلی زیباست. خب این اظهارنظرها با آن برخوردها که ۱۸۰ درجه با هم فرق دارد، این چه می‌شود؟ گویی خدا می‌خواسته بر خوده آنها اتمام حجت کند که اگر این حرف‌ها درست است، پس این برخوردها چیست؟

آیا می‌شود بالاتر از توصیفی که فقیه بزرگ عامه امام شافعی نسبت به علی(ع)، بیش از این می‌شود حرف گفت؟ نمی‌شود؛ «لَو اَنَّ المُرتَضَي اَبدَي مَحَلَّهُ لَصَارَ النَّاسُ طُرّاً سُجّداً لَهُ وَ مَاتَ الشَّافِعِي وَ لَيسَ يَدْرِي عَلِيٌّ رَبُّهُ اَمْ رَبُّهُ الله»۵. این تنها حرف ایشان نیست که.

مولوی وقتی خطاب به علی(ع) می‌کند: «ای علی که جمله چشم و دیده‌ای / شمه‌ای واگو از آنچه دیده‌ای»۶. خب مردم فرق می‌کنند باهم، بعضی از انسان‌ها تمام‌شان شکم‌اند، بعضی‌های‌شان فیس و هوا هستند، بعضی‌های‌شان تمام‌شان خشم و غضب‌اند. هر کسی فرق می‌کند اما آن کسی که به تعبیر خوده مولا همه چیزدان است، می‌گوید: ای علی که جمله چشم و دیده‌ای.

«از علی آموز اخلاص عمل / شیر حق را دون منزه از دغل»۷ بعد جریان عمربن عبدالله را می‌گوید: «او خود او افکند بر روی علی / افتخار هر نبی و هر ولی»۸ از این بالاتر می‌شود حرف زد؟ نمی‌شود. اما در عمل چطور؟ گفته‌های شارح نهج البلاغه، دانشمند بسیار متبحر، آقای ابن ابی الحدید خب همه نظرات به جای خودش، اما این توجیه اول خطبه کتاب شرح نهج البلاغه، «الحمد الله لذی قدم المفضول علی فاضل» این توجیه قابل قبول است؟ و ده ها و صدها از این نمونه.

آقای حکیم ثنائی وقتی خطاب می‌کند خب از خلفا دارد مدح می‌کند و می‌گوید در مدح به مولا علی(ع) که می‌رسد البته خودش کمی پرده‌برداری می‌کند که بعضی حرف‌ها را به ملاحظات می‌گوید بالاخره در یک شرایطی است اما بعضی حرف‌ها را هم خدایی می‌گوید به خودش خطاب می‌کند، گویی خودش را نصیحت می‌کند، می‌گوید: «ای ثنائی به قوت ایمان … حالا می‌خواهد به قوت ایمان حرف بزند، مدح‌های دیگر هم دارد حکیم ثنائی، اما اینجا می‌خواهد خدایی حرف بزند، «ای ثنائی به قوت ایمان / مدح حیدر نما پس از عثمان. با مدیحش مدائح مطلق زهق الباطل است و جاء الحق» خب دستت درد نکند، پاشم وای می‌ایستی؟ مطلب روشن است از روشن هم روشنتر است. چون امام علی(ع) این حجت خدا به گونه‌ای است که خدا مدحش کرده، پیغمبر مدحش کرده، پیامبران مدحش کردند، حکما مدحش کردند، مسلمان مدحش کرده، غیر مسلمان مدحش کرده، دشمنش مدحش کرده، بیش از این چه می‌خواهید؟ اصلا نداریم چنین کسی را.

اما در عمل چه می‌کنیم؟ «تو به تاریکی علی را دیده‌ای» این را که می‌گوید؟ عالم فرزانه اهل سنت است دیگر. این که حرف ما نیست که. می‌گوید تو به تاریکی.. بعد از آنکه آن تمثیل را مولوی می‌آورد، بعد در تمثیل می‌گوید: «تو به تاریکی علی را دیده‌ای / زون سبب غیری بر او بگزیده‌ای»۹ خب این حرف و از این قبیل.

این علی خلاصه می‌شود در عدالت، عدالت به معنی خودش نه به این معنی که ما می‌کنیم، معنی خودش که جایگاه اصیل انسانی که نتیجه آن وصل شدن به خدا و از مظهر صفات الهی شدن، است.

به گونه‌ای است که حتی آنکه مسلمان نیست جرج دانشمند و نویسنده مسیحی که بنده پیش او شرمنده‌ام که او در ۹ سالگی نهج‌البلاغه را حفظ بود و بنده در قریب ۸۰ سالگی از رو نمی‌توانم بخوانم، برای من خیلی موجب شرمندگی است، او که مسلمان نیست اما دانشمند قابل قبولی است، همه او را می‌ستایند. وقتی می‌خواهد یک کتاب بنویسد زبده برای زبده‌ترین، خب این آقای مسیحی اگر کتابش را برای حضرت مسیح عبد صالح خدا می‌نوشت هیچ کس گلایه نمی‌کرد، خیلی هم سرجاش بود، اما او اولویت را با علی می‌داند تا مسیح، او کتاب جهانی‌اش را می‌نویسد “صوت الاعداله الانسانیه علی ابن ابی طالب”.

باور می‌کنیم که معاویه‌ بن ابی صفیان دشمن درجه یک علی، بعد از شهادت حضرت وقتی، اوصاف علی را از زبان یکی از شاگردان و اصحاب علی می‌شنید گریه می‌کرد و بعد از آن که صحبت‌ها تمام شد، گریه‌اش به پایان رسید، یک آه زد گفت که هیهات که مادر روزگار همچون ابوالحسن علی بیاورد؛ اینکه حرف دشمن است.

بدتر از بنی امیه، بنی مروان که همه یک شجره خبیثه‌اند، بنی مروان که از این دشمن‌تر هست؟ مروان حمار آخرین خلیفه مروانی است، در مقابل جنگ با ابومسلم خراسانی در غرب ایران، کردستان الان قبرش هم همانجاست، او وقتی با لشکرش آمد و در آنجا روبرو شدند با لشکر ابومسلم خراسانی خیلی دچار وحشت شده بود، بله آدم وقتی از غرور پایین می‌آید حرف‌های حسابی می‌زند، این جمله از او نقل کردند که گفت: «کاش امروز علی بن ابی طالب می‌بود و بین این دو سپاه به عدل حکم می‌کرد»

خب بالاخره می‌خواهم چه بگویم؟ می‌خواهم عرض کنم که آخر این انقلاب ما اسلام ماست، مراد اسلام ناب است نه اسم اسلام، یعنی اسلام اهل بیت علیه السلام. اسلام اهل بیت یعنی نه کم نه زیاد آنچه را که پیامبر آخرالزمان فرموده و آن خلاصه همه آن چیزی که انبیاء دادند و تصریح قرآن این است که اقامه عدل است.

انقلاب ما این است خب وظیفه ما چیست؟ دارد این تحریف می‌شود این منحرف می‌شود، نه تنها منحرف می‌شود، همینی که می‌بینید به تعبیر آقا، امام، نفوذ دشمن به گونه‌ای است که آنها برای ما تصمیم‌سازی می‌کنند بعد تصمیم‌گیری می‌کنند بعد به اسم اسلام و انقلاب بر مردم مظلوم ما تحمیل می‌کنند.

اولا بدانیم که طبق آنچه که مسلم است و اشاره شد، چه از عقل است، چه از وهم است، چه از تجربه، راهی برای بشر و نجات انسان جز راه عدل نیست، تشریع الهی هم همین است، هرچه غیر از آن باشد ضلالت و گمراهی است.

از طرف دیگر این خیلی برای ما گران تمام می‌شود، اگر ما همینطور تماشاچی باشیم که آنها اسلام را تحریف کنند، انقلاب را تحریف کنند و انواع و اقسام خواسته‌های بیگانه را تحمیل کنند و ضوابط اسلامی و قانون اساسی و احکام فقهی را به بازی بگیرند، نه تنها چیزی به دست نیاوردیم، بدترین ظلم را کردیم و آن این است که آبروی علی بن ابی طالب را بردیم، آبروی خدا را بردیم، چرا؟ به جهتی که همه این حرف‌ها برای این است که بالاخره مکتب تشیع، مکتب عدل است، خب همه که اهل تحقیق نیستند که به صورت علمی این مسئله بدانند، در صحنه میدانی می خواهند بفهمند، در صحنه میدانی بفرمایید که آنچه که قابل ارائه هست عدل است یا ظلم؟ دیگر فرق نمی‌کند، می‌خواهد جنبه شخصی داشته باشد، می‌خواهد جنبه خانوادگی داشته باشد، بر خانواده‌های ما چه می‌گذرد؟ پس این آمار طلاق‌ها و این بهم ریختن هسته مرکزی جامعه چیست؟ می‌خواهد در بازارش باشد این انواع و اقسام و بهرحال کم‌فروشی و گران‌فروشی اینها عدل است؟ می‌خواهد در اداره‌مان باشد این اداره، به اداره اسلامی چقدر شبیه است؟ می‌خواهد در باقی صحنه‌ها باشد، فرق نمی‌کند، مسائل سیاسی است و مسائل اجتماعی است و مسائل علمی، آن دانشگاه آن حوزه فرق نمی‌کند، اگر ما در اینجا بی‌تفاوتی نشان دهیم و عرضه حفظ این دستاورد بزرگ شریعت خدا را نداشته باشیم بعد از این همه خون شهدا نه تنها چیزی به دست نیاوردیم بلکه آبروی همه چیز را بردیم.

یعنی بیش از آنچه که غربی‌ها امروز به وسیله داعشی‌ها دارند حیثیت اسلام را لکه‌دار می‌کنند بیش از آن ما خواهیم کرد.

بیش از این دیگر حرفی برای گفتن نداریم، و این هم هر کسی به گردن دیگری می‌اندازد اشتباه هست به گردن خوده من هست، هر منی، تویی، دیگری هست فرق نمی‌کند چرا؟ به جهتی که انقلاب آمد، آن روزی که کشور ما، مردم ما، ناموس ما، همه اینها تحت الشعاع قدرت استعماری بیرون بودند و سرنوشت ما را مستشاران آمریکایی و اسرائیلی و انگلیسی تعیین می‌کردند نبود؟ مصونیت قانونی هم برایشان ترتیب داده بودند قانون کاپیتولاسیون که آنها اینجا فاعل مختار بودند، همه امور ما دست آنها بود، خب آن بنیانگذار جمهوری اسلامی، این فقه اسلامی، این ایمان مردم، این ایستادگی شهدا، بالاخره این قدرت را فراهم کرد و انقلاب اختیارات را از دست بیگانگان گرفت و دست تک تک شهروندان این کشور داد، مسلمان باشد، مسیحی باشد، زردشتی باشد، یهودی باشد، حالا دیگر سرنوشت بیگانه نیست، سرنوشت دست خوده مردم است.

در یک چنین مسئله مهمی، نسبت به این سرنوشت در این ۳۸ سال چکار کردیم؟ جز این که با این حزب و با آن شعار و و با آن دروغ و با آن وعده و اینها ما معامله کردیم و سرنوشت مردم را به اینها دادیم، اینها گناه نیست؟ آیا تجربه کافی نیست؟ اگر خواب هم هست این خواب بس نیست؟ که حرکت کنیم و از این فرصت طلایی برای آنچه که دل مردم، جان مردم، فطرت مردم با آن گره خورده و قانون الهی است، قانون تشریع و تکوین است، و مردم را به سمت عدل، پیاده شدن عدل، کمک کنیم.

و آن آرمان‌های بلند انقلاب، آن شعارها و سرودهای زیبای انقلاب را هر لحظه در دلتان خطور کنید که انقلاب برای چه شده؟

خب چند منزل طی کردیم حالا در کجا هستیم به کجا می‌رویم؟ خب اینها باید مشخص شود، زمانبندی شود. و مسلم بالاترین قشری که می‌تواند در این جهت این روشنگری عقلانی، علمی، شرعی برای مردم عزیز ما داشته باشد در صحنه، مسلم علمای شایسته و وارسته دین هستند که وجود مقدس شماست. خوضو ما آتیناکم بقوه، و سلام علیکم و رحمه الله، اجماعا صلوات بفرستید.

 

  • بخشی از آیه ۲۵ سوره حدید
  • حدیثی از پیامبر اکرم(ص)
  • بخشی از آیه ۶ سوره زلزال
  • بخشی از آیه ۲۳ سوره یونس
  • سخن امام شافعی از علمای اهل سنت درباره حضرت علی(ع)
  • مثنوی معنوی
  • مثنوی معنوی
  • مثنوی معنوی
  • مثنوی معنوی

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *