خانه / درس اخلاق / مشروح بیانات/آیت الله عبادی در جمع طلاب خواهر مدرسه علمیه نرجس(س) بیرجند

مشروح بیانات/آیت الله عبادی در جمع طلاب خواهر مدرسه علمیه نرجس(س) بیرجند

متن بیانات آیت الله عبادی نماینده معزز ولی فقیه در خراسان جنوبی با طلاب خواهر مدرسه علمیه نرجس(س) بیرجند مورخ ۲۵/۱۱/۱۳۹۵

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله و سلام و صلاه علی رسول الله و علی آله آل الله و للعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله

با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما و همه اهل ایمان.

عرض تسلیت ایام شهادت بی بی دوعالم صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها

قبلا یک سوالی را که خب مطرح است او این است که در حالی که مسئله وحدت میان مسلمین و تقریب بین مذاهب برای ما یک اصل اجتناب‌ناپذیر است و این هم مسئله تازه‌ای نیست، موضوعی است که از زمان ائمه اطهار علیهم السلام مدنظر بوده. یعنی با همه انشقاق‌ها و اختلاف‌هایی که پیش می‌آمده اما در عین حال وجود مقدس امیر المومنین(ع) مرکز وحدت امت بوده.

وقتی قضیه “سقیفه بنی ساعده” پیش آمد و لوازمش و امیر المومنین(ع) خانه‌نشین شد، اینها خیلی اتفاقات دردناکی بود. خب در تاریخ هم روشن است به اصطلاح “اهل رده” این‌ها در خارج از مدینه احساس کردند که فرصت خوبی است چرا؟ چون خاندان پیغمبر که اصل قضیه هستند منزوی شدند، اونهایی که آمدند پشتوانه مردمی به آن صورت ندارند، پس هم نیرو و هم سلاح جمع می‌کنیم و به مدینه حمله می‌کنیم کسی نیست دفاع کند، این تاریخ است و افسانه نیست.

و این کار را کردند؛ تجهیزاتشان را آماده کردند که اسلام را ریشه‌کن کنند چون بسیار فرصت مناسبی برای آنها بود، پیدا بود بقیه هم دیگر نمی‌توانند اهل مقاومت باشند.

اگر اشتباه نکنم از خارج سه راه به سوی مدینه بود که یکی آن راه اصلی بود که جبهه مهاجم راه اصلیش آنجا بود، یکی دو راه هم بود که تقریبا فرعی بود. وقتی قضیه به اینجا رسید، اینجا دیگر بحث شخص نیست کسی که مجهز و مکمل در آن راه اصلی ایستاد که با دشمن بجنگد، امیرالمومنین علی بود و آنها با حضور علی(ع) مواجهه با شکست شدند و اسلام باقی ماند.

پس مسئله وحدت و تقریب با همه مشکلاتی که هست یک اصلی است که ما از خاندان اهل بیت می‌گیریم.

شما مشاهده می‌کنید با اینکه بعدها اهل نفاق و بنی‌امیه و با تحریک بعضی دیگر به آرمان‌های خاص مادی و نفسانی‌شان جنگ جمل را به راه انداختند جنگ صفین را به راه انداختند، امام علی(ع) همه اینها را تحمل کرد و خوارجی که به وجود آمدند اینها حرف‌های بسیار خطرناک داشتند بسیار دور از اسلام حرف می‌زدند.

جالب اینجاست با همه این حرف‌ها تا خوارج دست به جنایت و کشتار مردم و دست به شمشیر نزدند امام(ع) همه آنها را تحمل فرمود و حتی حقوق آنها را از بیت المال قطع نکرد.

در جنگ جمل هم تا آنها دست به کشتار مردم نزدند که متاسفانه زدند، حتی در جنگ صفین شروع کننده آنها بودند امیرالمومنین تحمل کرد که این شقاق ایجاد نشود و تا وقتی که عرض کردم آنها دست به شمشیر زدند و طبعا پاسخ مناسب آن می‌خواستند.

در بقیه اهل بیت هم همین روش بوده، روایت می‌کند که نصف شب دیدند که امام صادق(ع) بر دوش‌شان نان دارند شب تاریک کجا می‌روند؟ عده‌ای بودند از مردم فقیر که بر اساس حکومت‌های زشت خلفای جور خاک‌نشین بودند گرسنه بودند و پول‌ها در عیش و کیف‌ها مصرف می‌شد فاصله طبقاتی بود که امروز آن هم ما را تهدید می‌کند انقلاب ما را هم تهدید می‌کند، بهرحال می‌گوید رفتم بالای سر امام صادق از این مردم فقیر و مستمندی که روی خاک خوابیدند کنار هر کدام نان می‌گذارد، این انجام شده بود. عرض کردم آقا اینها شیعیان شما هستند؟ فرمود نه شیعیان ما نیستند، آنها همان‌هایی هستند که ممکن است در روز به خاندان اهل بیت بد می‌گویند اما شب امام براشان نان می‌برد.

امام سجاد وقتی رحلت فرمودند آن بند انبانی که هر شب برای فقرا کمک می‌کردند اثرش بر دوش امام سجاد بود. تا آخرش هم همین طور بوده، فقهای ما هم که راه اهل بیت(ع) را طی کردند همواره این برایشان اصل بوده فتواهایشان هم مشخص است، یعنی فتاوی همه علمای شیعه فقهای شیعه این است که گوینده شهادتین مسلمان است، حفظ جانش، حفظ حرمتش، حفظ ناموسش لازم است حالا اینکه مسلمان است شما ببینید در حکومت اسلام حتی غیرمسلمان از اهل کتاب که آنها را می‌گویند اهل ذمه آنها در پناه مسلمین جانشان، مالشان، ناموسشان، همه چیز حفظ می‌شود. در فقه است دیگر، سیره اهل بیت است سیره خوده پیغمبر است دین ما این است.

آن نامه منشور امام علی(ع) به مالک اشتر برای حکومت مصر می‌فرماید که مردم دو دسته هستند یا برادر تو هستند در دین یا اینکه از نوع تو انسان‌اند، مسلمان نیستند تو به عنوان حاکم اسلام باید محبت همه آنها را در دل داشته باشی.

یا آن جمله‌ای که امام علی دارد که فرمود اگر مرد از این غصه دق کند مرگش به جاست، قضیه چه بوده؟ قضیه این بود که یک زن یهودیه در روستا زندگی می‌کرده و داعشی‌های معاویه آمدند آنجا را غارت کردند و اموال این زن را بردند و این زن فریاد می‌کند و هیچ کس نبوده به دادش برسد، امام علی دارد می‌فرماید که اگر مرد از این غصه دق کند که یک زن غیرمسلمان حمایت نشده در حکومت اسلامی. حالا ببینید این فکر را دقت کنید، این اندیشه را دقت کنید، تمام زندگی‌شان این بوده این کاملا آن نشان صدقی است که انبیا اینطور بودند، ائمه اینطور بودند، علمای راستین این طورند. آن این است که بحث نجات انسان‌هاست نه دشمنی با انسان‌ها حتی در قرآن کریم دارد که ” لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ” ۱

یعنی آنهایی که علیه شما توطئه ندارند و درصدد بالاخره نفوذ نیستند زندگی خود را می‌کنند و مسلمان هم نیست توطئه ندارد جنگ ندارد، خدا نگفته به اینها نیکی نکنید نخیر نیکی کنید، تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ، نسبت به آنها عدالت را رعایت کنید. آیا حکومتی آیا فرهنگی آیا اندیشه‌ای بالاتر از این می‌تواند باشد؟ چرا خدا خدای همه است بحث هدایت آنهاست حتی آن جاهایی که چه به صورت جهاد در جنگ که در واقع دفاع است و چه در جاهایی که به صورت قضاوت تنبیه است گاهی اعدام است اینها عین دوستی با نوع انسان است در واقع جراحی است که عضو فاسد برداشته شود که بقیه فاسد نشوند، فرهنگ دین ما این است.

حالا سوال اینجاست که آیا وقتی گفته می‌شود وحدت، تقریب مذاهب، معنیش این است که حقایق، تحقیقات علمی، تاریخی، فنی، کلامی اینها ممنوع؟ که وحدت بهم نخورد؟ نه به این معنی نیست. هر چیزی به جای خودش وحدت هیچ وقت مانع از بیان حقایق نیست مانع از پژوهش و تحقیق نیست مانع از اثبات حقایق و عقاید نیست.

اما نسبت به دیگری هم تفتیش عقیده ندارد که تو چطور فکر می‌کنی من چطور؟ نه به اینها هم کاری ندارد. در اینجا تحمیل هم نمی‌کند اما تحقیق می‌کند، اصولا در هر چیزی که اگر کارشناسی نباشد که ماهیت آن چیز از بین می‌رود فرق نمی‌کند هر چیز باشد، یک سیستم علمی اگر در آن پژوهش و تحقیق نباشد حالا هر کس هرچی گفت بالاخره این که نمی‌شود. بالاخره آنچه که می‌گوید “آری” باید با دلیل باشد و آنچه هم می‌گوید “نه” باید با دلیل باشد.

خب دین هم که همینطور است اگر حالا هرچه هم بر دین افزودند یا از دین کم کردند بگوییم تحقیق ممنوع که وحدت بهم نخورد این که درست نیست مسخ می‌کند دین را.

پس در عین حالی که مسئله وحدت، تقریب مذاهب، شرایط حکومت دینی، اینها همه در جای خود واجب و لازم است اما هیچ وقت اینها مانع از تحقیق در انواع اموری که کارشناسی دین می‌شود، مانع نیست.

و شاید بهتر عرض کنم غیر از افرادی که مشکوک‌اند در تاریخ، افراد مشکوک در تاریخ داریم الان هم داریم، بقیه اصولا در تحقیقات علمی که یک راه درست است دیگر جنگ و دست به گریبان اصلا وجود ندارد که. تحقیق می‌کند نظرش را می‌گوید او هم تحقیق می‌کند نظرش را می‌گوید، شما مشاهده کنید که بر نهج‌البلاغه چقدر از علمای شیعه و سنی شرح نوشتند. بر کتاب‌های کلام خواجه نصیرالدین طوسی چقدر شرح نوشتند شیعه و سنی؛ در انواع مسائل اختلافی تفسیر قرآن چقدر شیعه نوشته سنی نوشته، خب نوشتند تحقیق کردند نوشتند نظرشان را نوشتند این تحقیق که جنگ و دعوا ندارد.

این عوام ابزار دستی که فتنه‌گر دارد و الا صرف اظهارنظر که با دلیل، منافات با وحدت ندارد، نه تنها ندارد اصولا جامعه وقتی به وحدت می‌رسد که کارش با تحقیق باشد.

حالا در ده ها و صدها مسئله یکی از مسائلی که مورد نظر است همین مسئله فاطمه زهرا(س) است، یک بحث تحقیقی است؛ این تاریخ نوشته‌های سنی‌ها نوشته‌های شیعه‌ها، این تحقیقاتی که می‌شود این شواهد و قراین. شواهد و قراین می‌گوید دارد که چون در بحث‌های کلامی و لفظی از این شاخه به آن شاخه می‌پرد بهرحال دم تله نمی‌آید.

اما گاهی شواهد و قراینی است که نمی‌توانند از زیرش در بروند، نقل می‌کنند که یک وقتی دو تا از علما با هم بحث می‌کردند .. بهرحال عرض کردم در بحث‌های لفظی خیلی می‌توان بازی درآورد اگر کسی حق طلب نباشد خیلی می‌توان بازی درآورد بعد شب حضرت زهرا را به خواب دید گفت که او بحث‌های لفظی   این کار را می‌کند شما از او این موضوع را سوال کن که قبر زهرا کجاست؟ نمی‌شود که بعد از چند روز از رحلت پیغمبر یگانه دختر پیغمبر که آیات قرآن را معرفی کرد و نداند کجاست این علتی دارد و آن علتش چیست؟ فردا بر اساس خوابی که دیده بود ازش پرسید و طرف در جواب ماند.

یعنی با همه بحث‌های کلامی این کتابخانه‌ها پر از بحث‌های کلامی است چرا اثر نمی‌گذارد؟ بالاخره یا این است یا اون؟ بله بالاخره یا نفس است یا عقل کدام؟ متاسفانه نفس است و جاهایی که در اسناد تاریخی خوده بزرگان از برادران اهل سنت این قضیه را گفتند یکی تمامش را گفته، یکی نصفش را، یکی یک دهمش را چطور می‌توان انکارش کرد.

مرحوم آقا شیخ عباس قمی(ره) البته با یک واسطه نقل می‌فرمایند از شعری که عالمی از برادران اهل عامه به نام “قاضی ابوبکر باقلانی” از علمای اهل سنت است رحمه الله علیه۲، یک شعری گفته حالا من کم حافظه هستم «يا من يسائل دائبا عن کل معضلة سخيفة / لا تکشفن مغطئا فلربما کشفت جيفة» می‌گوید کسی که عادت کردی هی سوال می‌کنی سوال می‌کنی از چه سوال می‌کند؟ از یک مسائلی که نباید بگوییم مسائل سخیفی هست نباید بگوییم ولی هست چکارش کنیم، «لا تکشفن مغطئا» این مسئله پوشیده را می‌گوید کشفش نکن پرده‌برداری نکن «فلربما کشفت جيفة» به جهتی که خیلی گنده است بوی تعفن می‌دهد بوی مردار می‌دهد.

«و لرب مستور بدا کالطبل من تحت القطيفة / ان الجواب لحاضر لکنني اخفيه خيفة» می‌گوید آخر بعضی مسائل را می‌شود پنهان کرد ولی بعضی مسائل نمی‌شود پنهان کرد، اگر هم بخواهی بپوشانی مثل چه می‌ماند؟ مثل اینکه قطیفه، چادر یا عبا زیرش طبل بزنیم، طبل دیده نمی‌شود اما صدایش در می‌آید.

خب حالا کسی که این سوالاتی می‌کند جوابش چیست؟ می‌فرماید «ان الجواب لحاضر لکنني اخفيه خيفة» این عالم بزرگوار می‌فرماید که جواب این حرف‌ها که روشن است اما من پنهان می‌کنم چرا؟ چون می‌ترسم، پدر ما را در می‌آورند اگر حرف بزنم، یعنی عقاید را با زور می‌کشند، این همه قتل عامی که می‌کنند در بحرین بگیرید و در یمن بگیرید و در سوریه بگیرید و در عراق بگیرید و کشورهای دیگر نیجیریه و … این‌ها را چرا می‌کشند؟ ابوبکر باقلانی هم همین را می‌گوید من این را پنهان می‌دارم جرعت نمی‌کنم بگم جهتش این است «اخفيه خيفة» از ترس است.

«لولا اعتداء رعيه القي سياستها الخليفة / و سيوف اعداء بها هاماتنا أبدا نقية» می‌گوید اگر این شیوه تعصبی که در عوام‌الناس خلیفه القا کرده که اگر حرف بزنند تو دهنش می‌زنند، می‌گوید اگر این نبود «لولا اعتداء رعيه القي سياستها الخليفة» مردم را اینطور بار آوردند. «و سيوف اعداء بها هاماتنا أبدا نقية» و این شمشیرهایی که آنقدر به سر و کله ما می‌زنند جرعت نمی‌کنم چکار کنم؟ می‌گوید اگر اینها نبود چکار کنم؟ «لنشرت من أسرار آل محمد جملا طريفه / تغنيکم عما رواه مالک و أبو حنيفة» می‌گوید یک حرف‌های تازه‌ای را پخش می‌کردم و می‌گفتم بعد می‌دیدی چه خبر بوده در سخیفه بنی‌ساعده.

«تغنيکم عما رواه مالک و أبو حنيفة» می‌گوید اگر آن حرف‌ها در بیاید شما را بی‌نیاز می‌کند از گفته‌های که بزرگان از فقهای ما گفتند چون خودش هم اهل سنت است.

حالا آنها را که شرح نمی‌دهد درد دل می‌کند و می‌گوید نمی‌توانم بگویم اما چند جمله آخر را دقت کنید سرنخ به مخاطب می‌دهد «و أريتکم ان الحسين اصيب في يوم السقيفة / و لاي حال لحدث بالليل فاطمة الشريفة» می‌گوید اگر آن موانع نبود من به شما نشان می‌دادم که حسین در روز سقیفه شهید شد، یعنی آن زاویه‌ای که ایجاد کردند مساوی است با قتل عام اهل بیت، «و أريتکم ان الحسين اصيب في يوم السقيفة و لاي حال لحدث بالليل فاطمة الشريفة» مشخص می‌کردم که چرا نصف شب تاریک دختر پیغمبر را دفن کردند، حواستان هست این سخن ابوبکر باقلانی است. «و لاي حال لحدث بالليل فاطمة الشريفة»

«و لما حمت شيخيکم عن وطي حجرتها المنيفة / اوه لبنت محمد ماتت بغصتها أسيفة» بعد مشخص می‌کردم که چرا زهرای مرضیه به آن دو شیخ اجازه نداد که وارد خانه‌اش شوند ختمش کنم «اوه لبنت محمد ماتت بغصتها أسيفة» می‌گوید آه آه از دختر پیامبر که به خاطر غصه دق کرد و از تاسف مرد این مربوط به بی‌تفاوت بودن است، حالا شما بر این شرح بنویس، آن‌هایی که او جرعت نکرده است از پشت پرده بیرون بیاورد بیرون بیار.

علی لعنه الله علی القوم الظالمین.

برای شادی ارواح طیبه شهدا صلوات.

  • آیه ۸ سوره ممتحنه
  • يا من يسائل دائبا عن کل معضلة سخيفة

لا تکشفن مغطئا فلربما کشفت جيفة

و لرب مستور بدا کالطبل من تحت القطيفة

ان الجواب لحاضر لکنني اخفيه خيفة

لولا اعتداء رعيه القي سياستها الخليفة

و سيوف اعداء بها هاماتنا أبدا نقية

لنشرت من أسرار آل محمد جملا طريفه

تغنيکم عما رواه مالک و أبو حنيفة

و أريتکم ان الحسين اصيب في يوم السقيفة

و لاي حال لحدث بالليل فاطمة الشريفة

و لما حمت شيخيکم عن وطي حجرتها المنيفة

اوه لبنت محمد ماتت بغصتها أسيفة

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *