خانه / متن بیانات / متن بیانات امام جمعه بیرجند در دیدار نوروزی استاندار و نمایندگان مجلس

متن بیانات امام جمعه بیرجند در دیدار نوروزی استاندار و نمایندگان مجلس

بسم الله الرحمن الرحیم

 با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه‌ی خدمتگزاران به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، با آرزوی پیروزی مظلومین عالم و مخصوصاً فلسطین مظلوم، غزه مظلوم، لبنان مظلوم بر گرگ‌های بین المللی.

خیلی خوش آمدید، هم ازمحضرتان استفاده کردم و هم از دیدارتان بهره‌مند شدم، هم تشکر می‌کنم از هماهنگی‌ای که در خراسان جنوبی میان مسئولین محترم هست وامیدواریم که آثار خیر آن بیش از پیش در آینده‌ها روشن بشود و بر نقاط قوت تأکید بشود و نقاط ضعف جبران بشود؛ شما سرمایه مردمید و به تعبیری هم عصاره جامعه ما هستید، آنچه که در میان راه درست و نادرست، حق یا باطل، آدم را مصمم می‌کند جهت یافتن به آن بخش است و آن معلول دیدگاه است، هر انسانی با هر دیدگاهی هر کاری را نمی‌تواند انجام بدهد، کارهایی که انجام می‌دهد همواره بر اساس دیدگاه است .

خوب به عنوان اول سال عرض می‌کنیم دیگر، یعنی یک سال گذشت، چطور گذشت؟ به هر حال جهات مختلفی مسلم دارد تا انسان در دیدگاه خودش به امور شخص، به امور خود و امور نفس گرفتار باشد، آن کار خیر اصلی را نمی‌تواند انجام بدهد و آن کسی که آزاد بیندیشد توفیق هر کار خیری را می‌توانند پیدا کند، سرمایه‌ی دنیایی ما در این عالم در سه بخش قرار دارد، یکی عمر است، عمر، وقت به خودی خودش در ذات خودش نقشی ندارد بلکه نقشش در آن جهتی که به آن داده است، اگر جهت ناصحیح باشد می‌شود«وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ»[۱]، همه‌ی عمرش زیان است در حالی که عمرهم با این حجم صد سال و نود سال و پنجاه و شصت سال که می‌گوییم در واقع آن نیست، عمر یک لحظه است،«فَإِنَّمَا الدُّنْيَا سَاعَةٌ فَمَا مَضَى مِنْهَا فَلَيْسَ تَجِدُ لَهُ سُرُوراً»[۲]، عمری که گذشته عدم است دیگر، با عدم «و ما لم يَأتِ منها فلَيسَ تَعرِفُهُ»[۳]، آن هم که نیامده بازهم عدم است،«على تلك الساعةِ التي أنتَ فيها»[۴]،عمر را تجزیه کنید تمامش یک آن است، یک آن است، یک لحظه است، حالا ایمان و اراده‌ای باشد که این را با خدا معامله کنیم کار خدایی، خداپسندانه، تمامش برای ما خیر و برکت است، برای همه، برای جامعه، برای نسل آینده، اما خود عمر یک چیزی است که کارش نمی‌شود کرد، این فلز طلا امروز بازار پیدا کرده و به همان خاطر روی ]آن[ سرمایه گذاری] می‌شود[، روی تولید نیست، سرمایه گذاری روی جنبه‌های نفسانی است، حالا این طلا که این همه بازار پیدا کرده طلا را می‌شود خورد؟ گرسنه طلا را بخورد؟ نه، تشنه می‌شود ] می شود از آن آب خورد[، از آن لباس پوشید، نه، خودش به درد نمی‌خورد، حُسنش این است که در معاوضه ارزش دارد، عمر هم اینطوری است، خود عمر که به درد نمی‌خورد، آنچه که درعوض عمر می‌گیری خوب است یا بد، اما خود عمر چیزی نیست، هیچ کاری هم که نکنید عمر می‌گذرد، مثل یخی است که در مقابل تموز باز می‌شود، آب می‌شود، داخل شن می‌رود، بنابراین یکی از سرمایه‌های ما عمراست،عمروقتی به درد می‌خورد که ما به صورت جهت دار] استفاده کنیم[، جهتش هم چیست؟ جهتش تنها یک نقطه است،«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ»[۵]، آنی که به اصطلاح اعتبار دارد در این بازار فقط خود خداست، ماسوی الله چیزی نیست، با چه معامله می‌کنید، با مِلک و مُلک، درست است؟ سرمایه‌اش بالا برود،پولداربشود،ملک‌ دار بشود،اصلاً ملکیت یک مسئله قراردادی است، یک مسئله واقعی که در خارج وجود داشته باشد نیست، بناعلیه این ملکیت اگرغرض الهی در آن نباشد مثل اینکه مثلاً سرمایه گذاری برای تولید کند مشکل مردم حل بشود این ارزش دارد، اما اگر برای خودش]سرمایه گذاری کند ارزشی ندارد[، این ملکیت که واقعیت ندارد یک قرارداد است و لذاست که تابع قرارداد است، یک نظامی هست نظام دیگری می‌آید، یک قرارداد دیگر می‌گذارد، خود انسان می‌میرد فقط حق یک کفن دارد یا احیاناً وصیت واِلا حقی ندارد، اینطور نیست که وقتی در نظام آفرینش این شخص آفریده شده و این ملک آفریده شده متعلق به اوست همچین چیزی نیست،اصلاً وجود خارجی ندارد، یعنی این به یک خیالات و وسواس شبیه‌تر است تا به یک واقعیت، این ملک که این همه سرش دست و پا می‌شکنند و جنایت می‌کنند و دروغ می‌گویند و پول می‌گیرند و ترور می‌کنند این در واقع هیچی نیست، قارون می‌شود چیزی نیست، سر چه چیز، سرهیچی، حالا اگر چنانچه این عمر را با این هیچی عوض کند غرض این باشد که سرمایه دار بشود برای شخص اما اگر ثروتمند شود برای خدمت این ابزاری است از بهترین ابزاری است در قربات الی الله، چقدر فرق دارد، بنابراین ملک در واقع یعنی هیچی، قراردادی است، از این قرارداد باید استفاده کند مثل باقی فرصت‌ها برای کمال خودش، برای وصول به رضای پروردگار، برای خدمت به مردم، از بهترین نعمت‌هاست، اما خود ملکیت وجود خارجی ندارد و یک موضوع صرفاً قراردادی است و در حقیقت مطلب نه ملکی وجود دارد نه مالکی، مالک اصلی خداست، بقیه‌اش همه‌اش قراردادی است، مُلک هم همینطور است، یعنی یک موقعیتی، یک جایگاهی، آن هم همینطوراست،اینکه واقعیت ندارد، یعنی اگر یک کسی رئیس، یک کسی مرئوس، اینطور آفریده نشده است، در نظام آفرینش این واقعیت داشته باشد این رئیس است آن مرئوس است، در عین حالی که یک ضرورت اجتناب ناپذیری است، در مدیریت جامعه، نه تنها مدیریت جامعه، درمدیریت یک منطقه کاری خوب بالاخره یک مهندسی هست و یک معماری هست و یک بنای هست و یک کارگر، خوب اگر طبق قاعده تقسیم کار نشود که اصلاً نمی‌شود کار کرد پس این یک ضرورت است، اما یک ضرورت قراردادی است، در واقع چنین چیزی نیست، کمالی درآن نیست الا آنجایی که اینها را درجهت رضای خدا و اقامه عدل به کار بگیرد، حالا که فرصت دستش آمده اقامه عدل کند، مبارزه با ظلم کند، اینها  ابزار هستند، و در روایات وارد شده که «إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ»[۶]، البته این کف هست،یعنی آنقدر کف هست  که بسیاری از اولیا خدا شاید اصلاً بهشت برایشان مطرح هم نیست، چون بالاتراز آن مقام قرب است و رضوان من الله است، اصلاً بهشت برایشان معنی ندارد اما کف آن این است،«إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ، فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا»[۷]، در معامله با خداوند این را کسب کنید ولی به هیچ یک از امور دنیوی زودگذرغیر معتبر معامله نکنید که بعد پشیمانی دارد، آن کسی که با این جهت تفکر به خود در خودشناسی و به جهان در جهان‌شناسی و به مبدأ و معاد در مبدأ شناسی فکر کند او هیچ وقت ضرر نمی‌کند، چون معامله سفیهانه انجام نمی‌دهد.

مجدد از حضور شما،از فرمایشات شما، از ایده‌های بسیار خوبی که برای آینده دارید و در جهت پیاده کردن برای مردم خوب که همواره در راه هدفشان، که راه دیانت عدالت است مقاومت می‌کنند، شما عصاره مردمید، شما سرمایه مردمید، آثارش بعدها هم شما،هم مردم و هم نسل‌های آینده خواهند دید و چه باقیات صالحاتی بهتر از اینکه از این فرصت عمر دوران مسئولیتتان فقط برای خدا ]باشد [و لاغیر، در جهت رضای خدا و پیاده کردن عدل که اهداف همه پیغمبران الهی و مخصوصاً آخرالوصیین امیرالمومنین علی علیه السلام که میان دوست و دشمن در تاریخ و معاصر به عنوان سمبل عدل برای بشر مطرح است، در عین حالی که این مصیبت بزرگ شهادت آن حضرت را تسلیت عرض می‌کنم دعا می‌کنم که به برکت آن حضرت و دعاهای مستجابی که در این لیالی متبرکه بوده و خواهد بود ان‌شاءالله همه‌ی شما موفق باشید و عاقبت به خیر باشید و مورد رضای پروردگار متعال، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

[۱] -سوره العصر،آیات۲-۱

[۲] – تحف العقول ص ۳۹۶ – بحارالأنوار(ط-بیروت) ج۷۵، ص۳۱۱، ح۱

[۳] -همان

[۴] -همان

[۵] -سوره توبه،آیه۱۱۱

[۶] -حکمت۴۵۶ نهج البلاغه

[۷] -همان.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *