بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همهی سنگرنشینان علم و ایمان؛ بزرگداشت همهی شهدای راه حق و بالأخص شهید مقاومت سید حسن نصرالله قدس سره الشریف، به امید پیروزی نهایی مظلومین عالم مخصوصاً فلسطین مظلوم، غزه مظلوم و لبنان مظلوم بر گرگهای بین المللی.
خیلی خوش آمدید، برای بنده توفیقی شد،هم از دیدار شما بهره مند شدم و هم از فرمایشات حاج آقا که الحق باید چنین باشد، یعنی چه؟ یعنی اسلام و انسان که تحت سیطره استعدادهای داخلی و بعد استعمار خارجی پس از سال قرار گرفته، ناشناخته مانده است، انسان را یک موجود ناشناخته میگویید و دربارهی اسلام هم دیگر بهتر همان است که به آیهی خود قرآن کریم تبرک بجوئیم،«وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا»[۱]، و فرمایشاتی که فرمودند در راستای کشف این حقایق است، آنچه را هم که در سطح جهانی وعوامل استعمار در داخل و خارج در این چهل و پنج سال مشاهده میکنید عمل میکنند، در واقع برای همان ایجاد مانع بین انقلاب، که انقلاب ما اسلام ماست نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد، که به آرمانهایمان دست پیدا نکنیم، آنها به این نتیجه رسیدند که اگر به آرمانهای انقلاب دست پیدا کنیم ملتهای جهان بیدار میشوند و بیدار که بشوند استعمار به انزوا میرود و هر روز به نحوی تا انقلاب حاصل شد هفده هزارنفر از بهترینهای ما را ترور کردند، میگوئید اندیشه شهید مطهری، خوب اول مغزی که متلاشی شد بعد از مرحوم قرنی آیت الله شهید مطهری بود، تا حالا که مجموع بیست و سه هزار نفر را ترور کردند و آن هم از چه کسانی، از مطهری و بهشتی شروع میشود تا حاج قاسم و سیدحسن نصرالله، خوب در اینکه خلاصه نشد، جنگ تحمیلی را برای چه شروع کردند؟ برای اینکه هر جا آدم خوب، فهمیده، مدیر، فقیه، کارشناس است را از میان بردارند، داعش را چرا راه انداختند؟ این جریانات امروزی که بوسیلهی صهیونیستها، آمریکا و بعضی کشورهای اروپایی انجام میشود برای چیست؟ همه اینها برای این است که وصول به اهداف انقلاب را به تأخیر بیاندازند، کار شما در مقابل آنهاست، این احیا انسان است، احیا اسلام است، ارادهی خوبی کردید، تصمیم مقدسی گرفتید، از دست ما هم که کاری ساخته نیست دعاگوی شما هستیم؛ حالا این انسان موجود ناشناخته اجمالاً یک موجود استثنائی است، اگر کسی با این موجود آشنا بشود، انسان چیست؟ هویتش چیست؟ و بعد قیمتش چه اندازه است؟ خیلی جالب است وقتی به قرآن کریم مراجعه میکنیم میبینیم چقدر تفاوت قیمت است در کالاهای دیگر، اینطوری نیست، حالا چه جهانی باشد، منطقهای باشد، بالاخره با اندک تفاوتی نرخ هر کالایی تقریباً مشخص و شناخته شده است غیر از انسان، انسان اینطوری نیست، آن طرفش به عنوان خلیفة الله گفته میشود، به عنوان مسجودالملائکه هست،«آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا»[۲]هست و در جای دیگرهم «قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ»[۳] مرگ بر انسان، گاه هم به صورت شر«خلق الله علی وجه الارض»[۴] تعبیر میشود، یعنی همه جنبندههای روی زمین را از هر نوعی که حساب کنید، از همه بدتر چه کسی است؟ انسان است، خوب چرا چنین است؟ رمز دارد دیگر، چیزی بی علت که نیست، چرا این اینطوری است؟ جهتش این است که انسان بالفعل یک حیوان است و بالقوه انسان است و باید آن انسانیت ساخته بشود، این استعداد به فعلیت برسد، اگر چنانچه این استعداد به فعلیت نرسید بیراه رفته دیگر، اشکال مختلف پیدا میکند، گاهی شیطان میشود،«شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ»[۵]، میگوید برای چه؟ میگوئید انسان شیطان میشود، گاهی حیوان میشود، بدتر از حیوان میشود،«أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»[۶]، منحرف بشود این است و بهترین موردش از جهت شناسایی این قضیه همان است که در صحنهی میدانی میبینید، هر حیوانی قانونی دارد، خود حیوانات قانون دارند، ما داخل روستا بزرگ شدیم کاملاً توجه داریم حیوانات قانون دارند، بعد این انسان کارش به جایی میرسد که واقعاً ننگ برای هر حیوان است،«هُمْ أَضَلُّ»، خوب این نرخ را چطور میشود تعیین کرد و انسان گاهی به خودش هم فکر میکند که من چقدر میترسم و مخصوصاً آنهایی که سر چهار راه زندگی هستند روی این قضیه باید خیلی فکر کنند، وقتی بخواهد ببیند چقدر میارزم، باید ببیند که ارزشش به چیست؟ اینطور به صورت معمولی از کسی بپرسیم یا از خود بپرسیم بالاخره بیشتر به خود، به معنی عمر نگاه میکنند، چه بسا عمر چقدر ارزش دارد، روشن است که عمر به عنوان این فرصت که چیز ارزشمندی است اما نوع ارزشش مثل ارزش طلا میماند، یعنی چه؟ یعنی خود این فلز گرانبها نه قابل خوردن است، نه قابل پوشیدن است، نه قابل نوشیدن است، به هیچ دردی نمیخورد، آنچه که ملاک ارزشش میشود این است که در داد و ستدها میتواند عوض هر کالایی قرار بگیرد، عمر چنین حالتی دارد، حالا عمر صرف بودن و نفس کشیدن چقدر میارزد؟ تمام عمر بالاخره در یک گوشهای بنشیند و نفس بکشد تا نود سال طی کند، ارزشش چه هست؟ هیچی، مهم اینجاست که با چه عوض میکند، آن مهم است، عمر را با چه عوض میکند، با هر چه عوض میکند قیمت خودش همان است، یعنی میشود ارزش انسان در هدف نهایی، گاهی اهداف میانی داریم، اینها تعیین نرخ نمیکنند ابزار هستند، ارزش نهایی انسان، هر هدف نهایی که دارد که تلاش میکند قیمتش همان اندازه است از قیمت هیچ حساب کنید که این کف قضیه است والا زیان خیلی بالاتر از این است، به تعبیر دیگر زیان یعنی هم عمر را داده و هم ضرر را خریده است،«وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ»[۷]، اگر برای خودش برنامه داشته باشد و به صورت یک طرح صحیح عمل نکند هیچ، کف قضیه است اما بدتر از هیچ زیان و ضرر، ورز و وبال است که انسان آن طرفش ارزشی پیدا میکند که در قالب اصطلاحات نمیگنجد، لذاست که باید به صورت کنایی، به صورت استعاری از آن استفاده کرد، چرا در زیارت حضرت امام حسین علیه السلام میگوئید«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللَّهِ وَابْنَ ثارِهِ»، خون خدا، مگر مشرک هستیم که بگوئیم خدا خون دارد، نه مراد آن نیست، حالت کنایه دارد، یعنی ارزشی که با هیچ چیز نمیشود آن را سنجید، با بهشت میشود سنجید، نه، برای کسانی بهشت مطرح است که هدف نهاییشان بهشت باشد، اما هدف اولیاء حق آن نیست خود خداست، حالا برای این خون و خون بهایش چقدر ارزش قائل میشوم، این است که خود خدا خون بهایش میشود، این تفاوت قیمت را ملاحظه کنید، حالا در میان جوامع بشری بر اساس نیازها که باید هم باشد اینها هر کسی یک شغلی دارد و به کاری مشغول است که در فقه اسلام هم آمده همهی شغلهای مفید اینها اهداف میانی هستند، اگر خدا منظور باشد یا ارزشهای دیگری مثل رضای خدا، برای نعمتهای آخرت باشد همهی اینها این ارزش را دارند،«اَلْکاسِبُ حَبیبُ اللهِ»[۸]، اما هدف شخص را که خود شخص تعیین میکند، صد نفر سر کار میآیند صد نوع تفاوت بین اهدافشان هست، آن را دیگر ما نمیدانیم، ما حتی از برنامهی خودمان هم هدفمان را نمیدانیم که«اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ»[۹]، خدا میداند ته دل چه هست، اما خود من نمیدانم، ناتوانم بدانم، اما هر کسی دنبال کاری میرفت اگر این اهداف میانی را هدف اصلی قرار بگیرد، یعنی یک نفر ساختمان ساز است یک فکری دارد، یک اندیشهای دارد،مسلکی دارد، تمام اهدافش در مسئله اقتصادیاش خلاصه میشود، عمری که صرف میکند در این مدت مساویست با چند؟ مساوی با همان نفع اقتصادی که برده است،حالا چه نفع اقتصادی باشد، چه باقی منافع، هیچ کدام نمیماند، سرازهیچ در میآرد، یعنی همان کف قضیه را، اما اگر برای خدا باشد، برای انجام وظیفهی اسلامی و انسانی باشد خوب مسلم آن هدف میانی ابزار است و تمام اینها ارزش است، خیر است، ذخیره آخرتش است، حالا با هر فرضی مطابق آن نتیجه گرفته میشود،آن کسی که ساختمان میسازد کارش چیست؟ کارش این است که با مهندسی خاصی از این آب و گل و آجر و آهن و ملات و فلان و اینها یک ساختمان خیلی خوب میسازد، این است، موفق باشد این عمل مثبت است، ناموفق باشد چه کار کرده است؟همهی آن به اصطلاح ابزار و مصالح را ضایع کرده است، آن دیگری کشاورزی میکند،عیناً مثل همین است، منتظر است که خرمنش فراهم بشود و نتیجهی کارش را بگیرد، اگر هم فاسد شد مساوی است با ضرری که امسال در کشاورزی از جهت مثلاً آفات نباتی پیش آمده است و از این قبیل، آن دیگری کارش پرورش حیوانات است، مرغ پرورش میدهد، دام سنگین پرورش میدهد، کاملاً میشود، سه وجه هست، وجه اولی که برای خداست اری است برای خدا و عمری است که برای خدا مصرف میکند در این قالب، دومش اینکه سود مادی ببرد، سومش هم این است که برایش ضرر بدهد، سود ضرر آن می شود، در یک نرخ گذاری کارشناسی مشخص ضرر کرد، سود کرد، اما خوب کار شما چیست؟ شما روی مسئله انسان این موجود ناشناخته کار میکنید، در این انشاءالله که موفق باشید و خواهید بود، اینها جزو مسائلی که طی گزارشی یا طی نرخ معمولی اصلاً نمیشود اینها را درآورد، اگر انسانی هدایت شود، یک انسان فقط یک انسان، فرض کنید اگر یک انسان هدایت شود ارزش او یک انسان بیش از همه آنچه که آفتاب بر آن میتابد، چون آفتاب ابزار مقدماتی است، برای این تشکیلات آفرینش و تکون انسان حالا میخواهد هشت میلیارد واندی، دستگاه لازم است، میخواهد یک انسان باشد، بازهمین، پس ارزش انسان ازهمهی اینها بالاتر است، سر و کار شما با این کالاست، لذا این دغدغهای که دارید، این تلاشی که میکنید، گفتم بعد از هزار و چهارصد سال انزوای انسان و اسلام این دغدغهی بسیار بجایست، آن هم با این رسوایی انسان منحرف که میبینید دیگر چه کار میکنند، یعنی همین انسان بدترین آفت برای نوع خود انسان شده است، این مسائل در انسان منحرف یا در جریانات استعمار تازگی ندارد، استعمارگر غرب در یک سال و نیم ماهیت خودش را نشان داد، همهی مردم فهمیدند که ماهیتشان چیست، لذاست که به نسبه، بیداری جهانی هم حاصل شده و سرآغاز یک بیداری است و این شمائید که دانشجو مؤذن جامعه است، خوب در کنار کارها و بحثهای فنی وعلمی دانشگاه به دلیل اینکه دانشجو مؤذن جامعه است، ما نوعاً مواجه میشویم به اینکه میگویند پاسخ به شبهات یا پاسخ به پرسشها، خوب ما هم سادگی میکنیم و وقتمان را برای پاسخ به پرسشها میگذاریم، یعنی چه؟ یعنی کالایی که غرب و دموکراسی غرب تولید میکند انواع و اقسام شبهات را، حالا ما بنشینیم پاسخ بدهیم انها هم کارخودش را میکند و از این کالا تولید میکند و میریزد، خیلی عجیب است، جنایت را او انجام میدهد پاسخ را ما باید بدهیم، چه زمانی میخواهیم تهاجم کنیم، ببینید او چه کرده است، قضیه هم که مال حالا نیست، از دوران وحشیگریهای اروپا از جنگهای صلیبی بگیرید تا هفت صد سال قبل جریان اندلس، تا پانصد سال قبل این اروپای وحشی در جهت استعمار جهانی و دویست سال اخیر هم که دیگر مخصوصاً کشورهای اسلامی و از جمله خود ایران ما در یک قلمش با چراغ خاموش در ایران آن یتیم خانه ایران که در آن زمان جمعیت ایران بیست و نه میلیون نفر بود حدود ۹ میلیون نفر را انگلیس اروپایی به اسم متمدن بودن کشتند، این سوال ندارد؟ ما بنشینیم پاسخ او را بدهیم که مثلاً فلان مسئله و فلان و ….؛ اینکه منحصر به اسلام و اینها نیست، در هر رشته علمی باید متخصص شد و کسی که متخصص نیست در هر جملهاش برایش سوال است، حالا میخواهد فلسفه باشد، میخواهد کلام باشد، میخواهد مهندس برق باشد فرق نمیکند، تمام این مسائل برای غیر متخصص مبهم است، این سوال ایشان شد، یکی سوال ندارد برود تخصص پیدا کند بعد ببیند که جوابش چیست، وقت ما را ببینید چه کار میکنند، اما شما سوال کنید، شما به طول و عرض تاریخ سوال تولید کنید، نتیجه رسواییهای این دو سال اخیرشان که البته همیشه هم همین طور بوده، این دو سال اخیرشان به خاطر اینکه رسانهای شد و در این شرایط خاص جهان قرار گرفت ماهیتش را نشان داد، ما باید پاسخ بدهیم مثلاً آمریکا با آن وضعش یا نتانیاهوی کثیف، حیوان درنده هار، میگوید مثلاً حقوق زن در ایران چه شد، ببینید؟! بنابراین اصل بحث این است که این راهی که شما گرفتید بهترین راه است اما از جهت سود و زیان این قدر متفاوت است که انسان وحشت میکند، چرا؟ چون شما مربی یک درخت نیستید مربی انسان هستید، گوهرتراش فلان سنگی نیستید مربی انسانید،مهندس کشاورزی نیستید، مهندس ساختمانی نیستید، پرورش شتر مرغ که نیست، پرورش انسان است، اینجاست که دغدغههای شما بجاست، حالا چه از نظر فنی و علمی، چه از نظر شرایط کاری و ایجاد نقش مؤثر، امروز بشر را اینها به کجا نشاندن، به عزا نشاندن، به خاک نشاندن، این باید نجات پیدا کند، انقلاب اسلامی ایران که تنها برای ایران نیست دین خداست، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد، برای نجات انسان است و خوشبختانه این بیداری که امروز در جهان حاصل میشود دنیا را به مقصد نزدیک میکند، روی این جهت کار کنید، کار شما یک اهمیت ویژهای دارد، هر چه هم در آن دغدغه داشته باشید دغدغهی بجاست؛ امیدواریم که موفق باشید، از افکار و اندیشههای صاحب نظرها که در هر جای دنیا هستند استفاده کنید، با امکاناتات ارتباطات یا مکتوبات، هر جای ایران هستند، این راهی که تعقیب میکنید بسیار راه مبارکی است، بسیار ارزشمند است و امیدواریم که انسان مهجور و اسلام مهجور از مهجوریت به همت شما و امثال شما که امروز الحمدالله انگیزهها در سطح جهان هم بروز کرده است در بیاید.
بنده هم دعاگوی همهی شما هستم، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
[۱] -سوره فرقان،آیه ۳۰
[۲] -سوره بقره،آیه۳۱
[۳] -سوره عبس،آیه۱۷
[۴] –جامع الأخبار , جلد۱ , صفحه۱۲۹
[۵] -سوره انعام،آیه۱۱۲
[۶] -سوره اعراف،آیه۱۷۹
[۷] -سوره عصر،آیات۲-۱
[۸] -پیامبر اکرم (ص)، پاینده، ابو القاسم، نهج الفصاحه، دنیای دانش، تهران، چاپ: چهارم، ۱۳۸۲ش، ص۶۱۸.
[۹] -سوره انفال،آیه ۲۴