خطبههای نماز جمعه ۱۰/۰۶/۱۴۰۲
خطبه اول
السلام علیکم و رحمه الله
بسم الله الرحمن الرحیم
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ قَبْلَ الْإِنْشَاءِ وَ الْإِحْيَاءِ وَ الْآخِرِ بَعْدَ فَنَاءِ الْأَشْيَاءِ الْعَلِيمِ الَّذي لا يَنْسى مَنْ ذَكَرَهُ وَلا يَنْقُصُ مَنْ شَكَرَهُ وَلا يَخيبُ مَنْ دَعاهُ وَلا يَقْطَعُ رَجاءَ من رجاه، والصلاةُ والسّلامُ علی أشرَفِ الاَنبیاءِ و المُرسَلِين محمدٍ صلی اللهَ علیهِ و علی آله الطَیِبین الطاهِرین المعصومین و بَعدُ اُوصِیکُم عِبَادَ الله و نَفسِی بِتَقوی الله.
خودم و شما عزیزان را به مراقبت از خویش و حفظ حریم الهی و اطاعت از امر و رعایت نهی پرودگار به عنوان بزرگترین توشه آخرت که تقواست توصیه میکنم. و بزرگداشت هفته دولت که گذشت و روز پدافد هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران که کلمه طیبه است و با عرض تسلیت ایام مصائب اهل بیت علیهم الاسلام و بالأخص در آستانه روز بین المللی اربعین حسینی چند لحظهای مسدء وقتتان میشوم، امیدوارم آنچه خیر باشد خداوند به زبانم جاری کند.
شما به اربعین با چه دیدی نگاه میکنید؟ اربعین زوایای مختلف دارد، یکی از شاخصترین آنها جدا کردن حق و باطل است. عنایت دارید بعد از قریب۱۴۰۰ سال اما وقتی عاشورای حسینی میرد و وقتی اربعین فرا میرسد، مردم دنیا، نه تنها شیعه نه تنها ایران، مسلمان شیعه و سنی و غیر مسلمان از هندوی بت پرست تا زرتشتی آتش پرست تا ارمنی مسیحی و تا قشرهای مختلف آزادیخواهان جهان در جای جای کره زمین به عنوان یک حق قیام میکنند، عزاداری میکنند، شعار میدهند، عاشورای حسینی و اربعین در مسئله حق و باطل، فیصله دهنده حق و باطل است.
آقای «جرج جرداغ » مسیحی نویسنده مشهور که مسلملن نیست ولی او نسبت به حقانیت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، کتاب «صوت العدالة الإنسانیه» نوشته، و جملهای دارد در مورد حسین علیه السلام، تعبیرش این است که حسین در آخرین لحظات، فرزند شیرخوارش را در دست گرفت، تا دشمن با دست خودش طومار محکومیت خود را امضا کند، که این کار را حرمله به نیابت از ستمکاران انجام داد؛ بین حق و باطل، این یک طرف قضیه است.
بین عدل و ظلم؛ قیام حسین علیه السلام برای عدل بود یعنی برای راهی که ۱۲۴هزار پیغمبر برای آن مبعوث شدند. «لقد ارسلنا رسلنا……. لیقوم الناس بالقسط». در کنار این دیدگاه از یک دید دیگر هم عنایت میفرمایید و آن تمدن و فرهنگ است. امروز به عنوان یک مسئله بین الامللی، دو جبهه در کنار هم قرار دارند. یکی جبهه فرهنگ و تمدن اسلامی و الهی و انسانی، و یکی هم از جهت فرهنگ و تمدن، لیبرال دموکراسی غرب که بدترین و بدخواه ترین برای نوع بشر است. این دیگر صحنه میدانی، عملی و تجربی تمدن حسینی است، مکتب اسلامی است و جایگاه انسان، محبت به انسان،خدمت به انسان، ایثار نسبت به انسان، بهترین نمونهاش، برگزاری اربعین حسینی در سطح جهان است. این بهترین پیام در جهت تمدن این است. چه کسانی میتوانند ادعای تمدن کنند؟ اینکه در طول تاریخ اینطور بودند، و نمونهشان هم برگزاری مراسم اربعین حسین است. از سراسر جهان مسلمان و غیر مسلمان راه میافتند آنچه که ظرفیت کربلا تا بیست میلیون، سی میلیون است، وانگهی بقیه در کشورهایی که هستند در شهرهایی که هستند، راه میافتند در جهت خدمت رسانی از مال خودش از خدمت خودش از جان خودش از شخصیت خودش در همه مسیرهای زوار حسینی چه در کشورهای دیگر در مسیر و چه در عراق. در این پیاده رویها در این خستگیها در این نیازها، اما ذرهای برای آنها سنگین نیست چرا؟! به جهت اینکه نوع این تمدن؛ به هر جا قدم میگذارد انگار خانه خودش است. شخصیتهایی که دارای عناوینی هستند در مدیریت های بزرگی هستند، میبینید کنار زوار امام حسین در اربعین نشسته، کفشش را واکس میزند. مسافری که میاد، زائری که میآید، کفش زائر را واکس میزند. آن دیگری پای زائر را میشوید، آن دیگری غذای او را تامین میکند، آن دیگری آب سرد برایش تامین میکند، آن دیگری در جهت استحمامش خدمت میکند، الی ماشاءالله… .
اگر خاندان اهل بیت علیهم السلام اگر شیعان اهل بیت علیهم السلام ادعای تمدن میکنند یعنی جهان را باید اینگونه اداره کرد، بر اساس محبت، بر اساس آنچه که قرآن فرموده « یوثرون بما انفسهم و لو کان بهم خصصه» خودش هم نیاز دارد اما دیگری را بر خودش مقدم میدارد. این ادعایش درست است اما آنهایی که کارشان مثل دزد کمین کردن و حمله کردن به کشورهای دیگر است به خانههای مردم است. کشورها را ویران میکنند مردم را آواره میکنند، مردم را می:شند ایجاد اختلاف میکنند، دنیا را خراب میکنند برای اینکه دنیا ار خراب میکنند تا غارت کنند و اروپا را آباد کنند. این میتواند از حقوق بشر دم بزند؟! بله پیش آدمهای نادان هر ادعایی میتوان کرد اما کدام آدم عاقل میپذیرد! اینها که پابند به هیچ قانونی نیستند پابند به هیچ حقوقی نیستند، هیچ جا رحم نمیکنند و همواره الآن ۵۰۰ سال است که اسعمارگر ها از اروپا به کشورهای مختلف ورود کردند و با مردم این کار را میکنند. اینها حقوق بشر میفهمند؟! این درنده های دو پا. اینها که انسان نیستند که! اینها ۵۰۰ سال است که این کار را شروع کردند و در این ۴۰۰ سال اخیر و در ۲۰۰ سال اخیر در کشورهای اسلامی، و آنچه را که در همین کشور شما، یتیم خانه ایران را که عنایت دارید؛ یتیم خانه ایران چیه؟ آن روزی که ایران حدود ۲۹ میلیون جمعیت داشت، انگلیس به عنوان بریتانیا، که میگفت در مستعمرات بریتانیا خورشید غروب نمیکند. یعنی تسلطشان بر دنیا، معنایش این بود. اما با دنیا چه کردند اینها؟! در همین کشور با چراغ خاموش و بدون سروصدا، غلهها را از بین بردند و سوختند، جلوی ورود غله را از شرق که هندوستان باشد و از غرب که عراق باشد را گرفتند، نصف مردم از گرسنگی و بیماری و دستتنگی مردند. چه کسی این کار را کرد؟ حالا این حقوق بشر میفهمد؟! فرانسه بدتر از انگلیس، آلمان بدتر از آندو، آمریکا بدتر از همه. اینها اینگونه هستند. تا برسد به کشورهای دیگر اروپایی که هر کدام در فرصتی که پیدا کردند با بشر اینطور رفتار کردند. امروز هم دنیا ویرانه اروپا و آمریکاست. فرنگ؛ فرنگ. کارشان ننگ است که مرحوم علامه اقبال لاهوری در تاریخ خودش، خدا رحمتش کند:
فریاد ز اِفرنگ و دلاویزه اِفرنگ
فریاد ز شیرینی و پرویزی اِفرنگ
عالم همه ویرانه ز چنگیزی اِفرنگ
مسلمان از خواب گران خواب گران خواب گران خیز
هنوز حتی در کشور انقلابی ما یک عده هستند که دنبال اربابشان انگلیس و آمریکا میروند، این مایه ننگ نیست؟! که هست. ولی تا کی؟ هر وقت دست تفکر چنگیزی لیبرال دموکراسی از سر مردم جهان کوتاه شود، دنیا آباد خواهد شد. این یک اتفاق نیست، یک بخت نیست، یک طالع نیست، این شانس نیست، این عمل میخواهد. آن وقتی که انگلیس بر کشورهای مختلف از جمله شبه قاره هند مسلط بود، و خون این مردم ضعیف را میمکید، آقای «ماهاتما گاندی» رهبر هند، یک مشت استخوان بیشتر نیست، ادعای عجیبی کرد، گفت: من سایه شوم این انسانخوار ها این انگلیس و روباه پیر را از سر مردم هند کوتاه میکنند. شما چطور در مقابل قدرتش میایستید؟! این استعمارگرها هیچ حد و مرزی ندارند. گفت من دست آنها را کوتاه میکنم. این آقای ماهاتما گاندی مسلمان که نیست، هندو است. گفت: «من به پیروی از رهبر آزادگان جهان و امام سوم شیعیان، دست استعمار گر را از هند کوتاه میکنم». و این کار را کرد. عمل میخواهد! جهاد میخواهد! مبارزه با ستم میخواهد! پیروی از ولایت الله میخواهد! در عمل، عمل کرد و شبه قاره هند را از لوث وجود کثیف انگلیس پاک کرد. تکلیف شرعی هم همین است، تکلیف عقلی هم همین است. کسی که میخواهد زیر بار ظالم نباشد باید دست ظالم را کوتاه کند و الا ظالم رحم ندارد که به شما رحم کند.
بببینید با زنها بچه ها با کودکها با آوارهها اینها چه میکنند.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَالْعَصْرِ «۱» إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ «۲» إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ «۳»
خطبه دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ قَبْلَ الْإِنْشَاءِ وَ الْإِحْيَاءِ وَ الْآخِرِ بَعْدَ فَنَاءِ الْأَشْيَاءِ الْعَلِيمِ الَّذي لا يَنْسى مَنْ ذَكَرَهُ وَلا يَنْقُصُ مَنْ شَكَرَهُ وَلا يَخيبُ مَنْ دَعاهُ وَلا يَقْطَعُ رَجاءَ من رجاه، والصلاةُ والسّلامُ علی أشرَفِ الاَنبیاءِ و المُرسَلِين محمدٍ صلی اللهَ علیهِ و علی آله اللهم صَلّ عَلی محمد و علی و فاطمة و الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علیٍّ و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علیٍّ ابن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الحجة القائم المهدی صلوات الله علیهم اجمعین و بعد اوصیکم عباد الله و نفسی بتقوی الله.
مجدد خودم و شما عزیزان را به رعایت تقوای الهی یعنی رمز پیروزی برای سعادت دنیوی و اخروی، هر کاری میکنیم ببینیم حکم خدا چیست، خدا راضی است یا راضی نیست. حرف میخواهیم بزنیم سکوت میخواهیم بکنیم، شعاری میخواهیم بدهیم،قدمی میخواهیم برداریم، امضایی میخواهیم … تقوی! در هر کاری که میخواهیم بکنیم ببینیم خدا راضی است یا نه. تنها چیزی هم که به درد ما و شما میخورد همین است و بس و الا همه چیز را میگذراریم و میرویم. چند کلمهای هم پیرامون همین موضوع یعنی اینکه پیروزی نهایی به میزان انجام وظیفه الهی در امر اسلام خواهد بود. عزیزان بهتر از بنده مستحضرند، ما انقلاب کردیم بر اساس اسلام بر اساس انقلاب بر اساس مکتب اهل بیت علیهم السلام برای پیاده شدن عدالت و دفع ظلم. البته راههای بزرگی پشت سر گزاشته شده و قدمهای خوبی برداشته شده. و شما ملاحظه میکنید که امروز دشمن در مسئله تعدی و تجاوز مستقیم و تصاحب امور و تسلط بر جامعه ما دستش کوتاه است. اما در عین حال ما با آرمانهای انقلاب فاصله داریم. این هم مثل باقی مسائل علت دارد، معلول دارد تحلیل دارد باید ببینیم علت اینکه با آرمانها فاصله داریم چیست؟ کجا مشکل دارد؟شما اگر برق خانهات قطع شود یک فازمتر میگذاری ببینی از کجا قطع شده است، اگر لوله آب نشت میدهد دنبال این هستی که ببینی از کجا نشت میدهد. این هم مثل آن. مشکل کجاست؟ این مشکل را باید پیدا کنیم.
برای ایکه من خودم را تبرئه کنم شما خودتان را تبرئه کنید، آن مدیر خودش را تبرئه کند، آن دیگری خودش را تبرئه کند، وقت زیادی هم نگیرد، من به گردن شما میاندازم شما به گردن دیگری میاندازید، دیگری به گردن دیگری؛ چنین کاری درست نمیشود. کارشناسی میخواهد، کجایش عیب داشته تا عیبش را برطرف کنیم. حالا در دهها موضوع بنده فقط به یک نقطه خاصی اشاره میکنم و خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. حالا ببین انقلاب چکار کرده ما باید چکار کنیم. همانطور که در خطبه قبلی اشاره کردم استعمارگرها که بر کل جهان مسلط شده بودند از جمله بدترین نوع تسلط را بر ایران داشتند. جان و مال و ناموس و فرهنگ و… همه چیز دستشان بود. کارشان هم فساد بود؛ از فحشاء و منکرات و مواد مخدر و … تسلطهای بسیار خطرناک. طوری بود که اگر فردی را میکشتند کسی جرأت نداشت در مقابل شکنجهگاههای ساواک و قبل از آن در قتلهایی که رضاخان بیسواد پلید تریاکی انجام میداد، چه کسی جرأت داشت حرف بزند؟! اصلاً جای حرف زدن نبود که، این سلطه بر دشمن بود. سلطه دشمن بود.
انقلاب چکار کرد؟ انقلاب آمد بیگانه را بیرون کرد، حالا آمریکا را اسرائیل را ـ آنها دستور میدادندـ انگلیس را و بدتر از همه این است که ضمن این که درآمدهای آنها را میدادیم، به دست به اصطلاح نمایندگان مجلس ملی هم برای خودشان امنیت و مصونیت قضایی گرفته بودند که اگر در ایران یک کسی را بکشند یا خلاف دیگری انجام بدهند، عالیتری مقام قضایی هم حق ندارد بگوید شما چرا این کار را کردید! سلطه دشمن بود دیگر؛ همه چیز دستش بود، مصونیت قضایی هم داشت. اینجا هم خلوت خانه و جزیره امن آنها بود. انقلاب چکار کرد؟ انقلاب آنها را بیرون کرد. اختیاراتی که آنها بر سر مردم داشتند را از آنها گرفت؛ به چه کسی داد؟ به تک تک شما. اختیارات را از آنها گرفت؛ دیگر او نمیتواند برای ما شاه تعیین کند، برای ما نخست وزیر تعیین کند، برای ما نماینده مجلس تعیین کند، برای ما کدخدا تعیین کند؛ چرا؟ انقلاب آمد این اختیارات را از آنها گرفت، بعد داد به دست چه کسی؟ داد به دست تک تک افراد ایرانی مسلمان و غیر مسلمان. کار انقلاب این بود دیگر. الآن میخواهیم دنبال چه برویم؟ دنبال این برویم که کجایش خراب است. من به گردن او میاندازم، او به کردن دیگری میاندازد. فاصله ما با آرمانهای انقلاب که پیاده کردن عدالت است، میخواهیم این را پیدا کنیم. کاری که انقلاب کرد این است که این حق انتخاب را به تک تک افراد مشمول انتخابات داد. امسال انتخابات دارید دیگر! تا گذشته هم شما سال به سال انتخابات داشتید. نکند در اینها مشکل داشتیم! مشکل چه است؟! این را همه میدانیم که هر جای که میخوان آباد شود و هر جایی که میخواهد ویران شود، نقش اصلی مربوط به نیروی انسانی است حرف اول و آخر را او میزند. شما از یک خانواده شروع کن، اگر پدر و مادر، انسانهای شایسته با فرهنگ باسواد متعهد باشند، تبعا انتظار همان است که فردا بچههای خوشبخت میآیند، بچههای با ادب میآیند، بچههای با کمال میآیند، بچههای با سواد میآیند. اما اگر پرد و مادر معتاد باشند، بچه چطور میشود؟ میشود بد سرپرست! در یک روستا هم همین است متصدیان امر روستا اگر آدمهای درستی باشند آنجا درست اداره میشود وإلا خراب است. در شهر هم همینطور است در کشور هم همینطور است برای مجلس هم همینطور است، برای رئیس جمهور هم همینطور است، فرق نمیکند. هرجا میخواهد نیروی انسانی شایسته باشد، کار شایسته، هرجا ناشایسته باشد، کار نا شایسته. این را چه کسی نمیداند، همه میدانیم. وقتی این ساختمان زیبای ده طبقه را میسازد مسلماً یک مهندسی میخواهد با معمار و بنا و کارگر متعهد که یک چنین امری را از کار درآوردند. اما اگر نا اهل باشند میشود مثل آن ساختمان اهواز که دیدید چطور ریخت و همه کشته شدند، اینطوری در میآید.
میخواهم عرض کنم، اول خودم بعدا شما عزیزان، اگر ما فاصله با آرمانهای انقلاب داریم چه کسی مقصر است؟ همه آنهایی که کوتاهی میکنند! در چه کوتاهی میکنند؟ در تامین نیروی انسانی برای خودشان! خیلی عجیب است. انقلاب اختیار داده به تک تک و میگوید شما برای خودتان خدمتگزار تعیین کنید. بسیار خوب؛ چه کسی به درد این کار میخورد؟ چه کسی شایستگی آن را دارد؟ از او چکار داری؟ اگر مثلا در مال شخصیتان یک باغ کشاورزی دارید بعد میخواهید این را بسپاری به دست کسی، به دست چه کسی میسپاری؟ مسلام است که به دست یک کشاورز میسپاری و متعهد. اگر میخواستی ساختمان را به دست کسی بدهی، به دست چه کسی میدهی؟ مسلما به دست معمار و مهندس میدهی. آن مرغداریتان همینطور است، گاوداری همینطور است، دامداریتان همینطور است. چطور است که ما برای سرنوشت خودمان و سرنوشت نسل آیندهمان و بلکه برای سرنوشت جهان، انقلاب این اختیار را به ما داده در حالی که ما باید بهترین نیروی انسانی در هم جایی که حق انتخاب به من و تو دادند، ما تعیین کنیم، ما عملا این کار را نمیکنیم. این دنبال حزبش است آن دنبال خویشاندش است آن دنبال درآمدش است و آن یکی دنبال خیانتش است. بعد آنچه که از کار در میآید، شایستگی پیاده کردن آرمانهای انقلاب را ندارد. چه کسی مقصر است؟ همه مقصریم! این هم یک تقصیر ساده نیست! ۲۵۰هزار خون پاک شهدا به خاطر سهلانگاری در همین قضایا است. دشمن در دشمنی اش واقعا هوشیار است اما ما در دوستی هوشیار نیستیم. جریانات اغتشاشات سال گذشته آقا چه فرمود؟ آقا فرمود: دشمن در مهندسی نمره ممتاز دارد. معنایش همین است. واقعا دشمن در مهندسیاش چکار میکند؟ بلافاصله بعد از انقلاب به وسیله منافقین، به وسیله بنیصدر و عوامل دیگر، زمینههای اغتشاش و ترور انسانهای کار آمد…، چرا این کار را میکند؟ مطهری به آنها چه ضرری دارد؟ باهنر به آنها چه ضرر دارد؟ رجایی به آنها چه ضرر دارد؟ جهتش این است که اینها افراد کارآمدند. اگر این افرا کاآمد بمانند، کشور را به آرمانهای انقلاب میرسانند. و لیبرال دموکراسی غرب رسوا میشود. باید چکار کند؟ به وسیله منافقینی که پرورده، ۱۷ هزار از بهترین انسانهای باسواد، مدبر، مدیر و شایسته را بدون معطلی میکشد؛ که چه؟! که شما نیروی انسانی که برای هر امری حرف اول و آخر را میزند، نداشته باشی. ببینید! دشمن در دشمنی هوشیار هست یا نیست؟! بعد چکار میکند؟ جنگ هشت ساله را تحمیل میکند. بعد ترورها را راه میاندازد، بعد داعش را راه میاندازد، برای چه؟! به جهتی که اسلام در پیاده شدنش به وسیله افراد کارامد، نیرو نداشته باشد. حالا از آن ۲۵۰ هزار نفر که به شهادت رسیدند، شما شهدای زنده هم دارید از جمله رهبر فرزانه و حکیم انقلاب، ایشان را هم که ترور کردند. این یک نفر بعد از ترور ماند، تمام دنیا در مقابلش، یعنی شیطانهای دنیا در مقابل مدیریت و حکمت و تدبیر این فرزند پیغمبر… خود آنها میگویند. شما آمار و ارقام صاحبنظران غربی درباره خود آقا را ملاحظه فرمودید و بهتر از بنده میدانید خود آنها میگویند. این یک نفر از ۲۵۰هزار نفر است.
سردار سلیمانی را چرا با آنهمه شیطنت، ترور میکنند؟! چون مدیر است چون مدبر است چون متعهد است. دشمن در دشمنیاش هوشیار است که هرجا آدم کارآمدی باشد یا بکشد یا او را زمینگیر کند یا او را از صحنه خارج کند به هر نحوی، تا جامعه نتواند آرمانهای انقلاب را پیاده کند. مشکل در انتخاب من و شماست. او در دشمنی هوشیار است اما من در دوستس هوشیار نیستم. که حالا همانهایی که ماندند، خوبها را گرفتند، همانهایی که ماندند در هر جایی که قانون اختیارات به من داده، انقلاب اختیار داده، من ببینم این فرد میخواهد چکار کند در کشور؟! در آن رشته ملاک بگزارم. با اهلش مشورت کنم، نمره بدهم، بالاترین نمره هر کسی که باشد به او رأی بدهم. مجلس بشو درجه یک، رئیس جمهور بشود درجه یک، بقیه مسئولین… شورای روستایی، تمام روستا ۵۰۰ نفر جمعیت دارد، با هم بزرگ شدند، همدیگر را خوب میشناسند، نمیفهمد چه کسی بهتر است؟! چرا به آن دیگری رأی میدهد؟ ببینید؛ مشکل مال ماست و ما هم در خون آن شهدایی که به مظلومیت کشته شدند و به شهادت رسیدند، شریکیم، چرا؟ چون کوتاهی میکنیم. خیلی عجیب است! این انقلاب را با این عظمت که همه صاحبنظران دینا در مقابل آن کوچکند. این اسلام با این عظمت، این شهدای با این عظمت، بعد به من هم یک کاری واگزار شده، آقای فلانی، شما در ظرف چهار سال فرصت، یک رای درست و حسابی بده. هر مسئولی که میآید چهار سال کار می کند، بعد میخواهند دیگری… . چهار سال از انتخاب این مسئول تا مسئول سال آینده چهار سال بعد، فرصت هست، شما بهتربین را پیدا کن. من این کار را میکنم؟! من با افراد مشورت میکنم؟! نمیکنم!
خرابی جامعه ما، فاصله ما با آرمانها، اینهاست. در همه عوارض و لوازمش ما شریکیم.
تقوی یعنی این مسائل را رعایت کنیم. در ظرف چهار سال یک رأی میخواهم بدهم، آن هم رأی فاسد. اسم این را چه میگذاریم؟ آنوقت دولتهای جورواجور میآیند! یک دولت میآید مثل رجایی خدمت میکند، اما اگر انتخاب بعد هم از آن نوع باشد خیلی خوب است. انتخاب بعد هم از آن نوع باشد، یک سیاست براساس اسلام و انقلاب، راهش را طی کند، تبعا به اهداف انقلاب میرسیم. اما یک نفر میآید برای ما یک کودتایی به عنوان انقلاب سبز میآورد، یک نفر میآید یه کودتایی به عنوان انقلاب بنفش میآورد، این دنبال این سلیقه ست، او دنبال آن سلیقه است، این زیرساختهای قبلی را خراب میکند… خوب این جامعه چه موقع به جایی میرسد؟! چه کسی مقصر است؟ همه مقصریم. نه من به دوش شما بیاندازم و نه شما به دوش من بیاندازید. ما خیلی کوتاهی میکنیم. در عین حال که الحمدلله جمعیت عظیمی از مردم ایران انقلابی اسلامی ببینید به کجاها رسیدهاند در خدمت انقلاب، در فداکاری برای انقلاب، در کوتاه کردن دست دشمن از این مردم و از این انقلاب. اما این فراگیر نیست؛ هنوز در این کشور دارید کسانی را که رسانههای صهنونیست میگوند فلان جریان جزو ذخایر ماست!!! ای وای از ننگ باید بمیریم؛ که دشمن ما میگوید فلان جراین سیاسی جزو ذخایر صهیونیستهاست!.
هروقت با تقوا شدیم و خدایی شدیم و شرک خدا را کنار گذاشتیم و هوای نفس را کنار گذاشتیم و برای اصلاح امور ایران و جهان، بهترینها را برگزیدیم، آنموقع موحدیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿١﴾ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿٢﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿٣﴾ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿٤﴾