یکشنبههای علوی جلسه ۵۸ (حکمت زبان در احقاق حق و ابطال باطل) ۱۸/۱۰/۱۴۰۱
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ* الرَّحْمَنُ* عَلَّمَ الْقُرْآنَ* خَلَقَ الْإِنْسَانَ* عَلَّمَهُ الْبَيَانَ»[۱] در نظام آفرینش هر موجودی یک فلسفهای دارد که براساس حکمت آفریده شده است، این را علت غائی میگویند، به تعبیر ما برای چه آفریده شده است؟ برای این، همانطور که دست و پا و همه اعضاء هدفمند آفریده شده اند و هریک کاربرد خاص خودش را داشته و جای دیگری را نمیگیرد، بدون آن ناقص هستیم، تعبیر زیبایی هست در این باره البته مربوط به فقه هست، اما واقعا جمله جالبی است که در بیع خیارات و خیار عیب سوال میشود که عیب چیست؟ معاملهای کرده است مثلا گوسفندی را فروخته است، این تعبیر را دارند: «کلما زاد او نقص عن الخلقه الاصلیه فهو عیب» ببینید خلقت اصلیه اگر عوارض و بیماری نباشد و سالم باشد، آن است که از آن خلقت اصلیه نه کم و نه زیاد، همه اش هدفمند و براساس حکمت است.
[۱] سوره مبارکه الرحمن آیات ۱-۴
حال خداوند کودکی به خانوادهای داده است که منتظر هستند که حرفگو بشود؛ بفهمند که او چه میخواهد و چه نمیخواهد، حرفش را بزند، معمولا حال یک سال و نیم شده، دو سال شده است، حرفگو شده است، بنده به او حسرت میخورم که او حرف زدنش را بلد شده است ولی من با این سن و سال حرف زدنم را بلد نیستم.زیرا خداود متعال که این دستگاه حساس را به ما عنایت کرده است، هم مشکلات داخلی خودمان و هم مشکلات خارجی جامعه خودمان با این قابل حل شدن است، من که حلش نکردم که نکردم بر مشکلات افزودم، از درون دارای نفاق شدهام، چه بدتر از این؟! بدتر از کفر که نفاق است، «يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ»[۲] به جای اینکه آنچه در دل هست ترجمه کند از مکر و حیله و نفاق و ….
در این خلاصه میشود؟ خیر، در بیرون چه میکند؟ ابطال حق میکند و احقاق باطل، با این زبان میگزد به گونهای که عقرب نمیتواند اینگونه بگزد، حق دیگران را، آبروی دیگران را ضایع میکند، اگر من حرف زدن را بلد میشدم که این بلا را سر خودم نمیآوردم، هم فساد در داخل و هم فساد در خارج؛ افساد، اینها مسائل همیشه ماست، حال اگر اشتباه نکنم ۲۷ معصیت کبیره را میگویند که از زبان صادر میشود.
ما که برای کرونا آن بساط را راه میاندازیم که باید هم باشد، یا وبا باشد و یا آنفولانزا باشد یا طاعون باشد، این که از آنها بدتراست، چرا یک قدم برای اینجا بر نمیداریم که حرف زدن را بلد باشیم، این در دنیاست، در آخرت چه سرمان میآورد؟ هرگز فکر کرده ایم؟
ان شاء الله ماه رمضان برسد و آن برنامه زندگی پس از زندگی را که چیزهای جالبی داشت، در بعضی از کتابها هم که آنها را پیاده کردهاند بسیار جالب است، فلان آقای محترم که زنده است و بعه آن عالم رفته و تجربیات نزدیک به مرگ داشته است و برگشته است، من نقل به معنی میکنم، میگوید: «در آن عالم، بسیاری از کارهای خیری که کرده بودم و قابل تحسین بود با یک کلمه همه را به باد داده بودم و از کارهایی که نکرده بودم برخوردار شدم از جمله اینکه آقای محترمی در اصفهان یک حسینیه ساخته بود و خالصا لله ساخته بود، در آن عالم که از دست آوردهای خودم محروم شده بودم، گفتند شما یک ذخیرهای هم اینجا داری که چنین حسینیهای هست، گفتم من که حسینیهای نساختم، گفتند شما نساختهاید اما آن شخصی که ساخته خوب هم ساخته برای خدا هم ساخته است، اما غیبت شما را کرده است لذا از او به شما منتقل شده است، عجب حسینیهای، وقتی به این عالم برگشتم سراغ آدرس آن حسینیه و آن را پیدا کردم، حسینیه آخرتم را، بسیار حسینیه خوبی، آن شخص هم زنده بود و بسیار انسان خوبی بود» اما در یک جایی بالاخره چون حرف زدن را بلد نبوده است دچار غیبت میشود و به این شخص نسبتهایی میدهد و نتیجتا او هنوز حسینیهاش را تکمیل میکند اما حسینیه از دست رفته است به خاطر یک جملهای که گفته است، اینها را باور داریم یا خیر؟
در اینها خلاصه میشود؟ در اینها خلاصه نمیشود، این همه مفاسد اجتماعی و مصالح احتماعی مربوط به این است که حرفی گفتیم یا حرفی را نگفتیم، همانطور که گفتن حرفی ممکن است معصیت داشته باشد ممکن است نگفتن حرفی هم ترک واجبی باشد که بدترین معصیت است.
آن وقت من که حرف زدن را بلد نشدم، حرفی را که نباید بگویم میگویم، اما حرف هایی را که باید بگویم « صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ»[۳] انگار نه انگار که من مسئولم، این که میگویند:«ترک فعل» این فتنه هایی که انجام میشود، قتل هایی که انجام میشود، خون هایی که ریخته میشود، اموالی که ضایع میشود بفرمایید که برای چه ضایع میشود؟ بخشی مربوط به آن هایی هست که آنها افساد در ارض میکنند، نصفش از آنِ آنهاست، بخشی هم مربوط به افرادی هست که حرفی را که باید بزنند نمیزنند، فرصت را به دست تحریف گر و دروغ گو و فاسد و دشمن خدا و رسول، خود از دور مانند من نگاه میکنند مانند من، نتیجه این میشود که فتنه آشیانه میکند، رشد میکند، روزی هم در کوچه و خیابان مردم را میکشد، این محصول سکوت من هست، محصول بی تفاوتی من هست، در قرآن هست که میفرماید: « وَبَدَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ»[۴] چیزهایی را خداوند به ما در آنجا ارائه میدهد که حتی تصورش را هم نمیکنیم، ما مگر در خون مردم شریک هستیم؟! ما هرگز چنین کاری نکردیم! بله شما حرف لازم را نگفتید و دشمن آمد طرح قتل و کشتار جامعه را ریخت و شما بی تفاوت بودید، این خودش شرکت در فرصت دادن به قتل مردم هست، تضییع بیت المال هست، هتک ناموس هست، شما مسئولید.
بنابراین باید کلاسی بگذارند به ما بگویند:«چه بگوییم، چه نگوییم» چون این کودک ۸۰ ساله حرف زدن را یاد نگرفت که هیچ، حرفهای زیادی را گفت، اما واجب را نگفت، در روایت وجود دارد که اضافات اموالتان را ببخشید، اما اضافات سخنتان را برای خودتان نگهدارید، حرف اضافی نگویید و نزد خودتان باشد زیرا اینها عوارض دارد و لوازم دارد، لوازمش هم همین چیزی است که میبینید، فرزند مسلمان در خانه مومن پیاده نظام انگلیس میشود، نتیجه همین است.
« أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ* أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْن»[۵] ما برای انسان چشم ندادیم؟! چشم به هر دو معنی هم معنی ظاهری و هم معنی باطنی، ندیدی؟! واقعا ندیدید؟! چطور دیده را ندیده میگیرید؟! دشمن را نمیبینید؟ کور هستید؟ « وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ»[۶] چه دهان پر نمکی! چه زبان تند و تیزی! اما چه فایده که این نسبت به بیان حقائق گنگ است، چشم هم کور است، گوش هم کر است، بگوییم بی توجه بودیم.
رهبر فرزانه انقلاب به عنوان یک کارشناس، گذشته از مسائل رهبری به عنوان یک انسان کارشناس مذهب میفرمایند:«تببین اوجب واجبات و فوری است» بنده یا شما آماری داریم، راندمانی داریم که ما در این مدت یکسال چه کردیم، پیش از آن هم معاف نیستیم، ولی خوب بعد از تصریح رهبر انقلاب برنامه من و شما برای تبیین چه بوده است؟ و چه کردیم؟ دست چه کسی را گرفتیم؟ کدام کودک را نجات دادیم؟ کدام یک از مردم را نجات دادیم؟ کدام دشمن را رسوا کردیم؟ هیچ! صبح منتظریم که ظهر شود، ظهر منتظریم که شب شود، شب، صبح شود و همین! اما یک طرح و برنامه و صحبتی! این همه قتل و آدم کشی در سطح جهان بحث ایران تنها نیست، ما نسبت به همه انسانها مدیون و مسئول هستیم، «کلکمْ راعٍ، وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ»[۱] همه مسئولیم، اگر صحبتها به گونهای باشد که به صورت جدی بتواند و این کار هم هست که افکار عمومی را تغییر دهد آنها جرات نمیکنند این کارها را بکنند، این جراتها در فساد و در تباهی، در قتل، در هتک ناموس در تصرف کشور ها، در ریختن خونها، اینها در سایه سکوت من و شماست، این تاریخی ندارد که از فلان تاریخ میخواهیم مقداری.
[۱] بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۸
این در حالی است که این فتنه ها، این کودتاها ، این جریانات آمد و دست خدا جلوی آن را گرفت، میدانید اگر چنانچه این فتنههای غالب میشد، این کودتاها غالب میشد، این جریانات انحرافی میآمد با ایران و در سطح جهان با هرکس بوی مقاومت رفته بود چه میشد؟ به فکر هیچ کس که نباشیم به فکر زن و فرزندمان باید باشیم، میدانیم که اگر دشمنی که پایبند به هیچ چیزی نیست، آن چیزی هم که میگوید دروغ میگوید، اسناد و سوابق سوء آنها روشن است، قتل میلیونها، دهها میلیون، صدها میلیون، آنها برای اسنان و ناموس به هیچ وجه حسابی قائل نیستند، تمامی حرفهایی که میگوید از روی نفاق و دروغ و مکر و حیله است، اگر این دشمن مسلط بشود، او که کاری در دست او نبود در عین حال ۱۷ هزار از بهترینها را منافقین ترور کردند و فرار کردند، در این خلاصه شد؟ در این خلاصه نشد، صدام را آوردند، صدام را که نیاوردند که شکست بخورد، صدام را آوردند که قتل عام کند، فتنههای دیگر هم همینطور، همین فتنه اخیر از خطرناک ترین فتنهها بوده است، که از چند سال مقدماتش ریخته شده است، هنوز دولت جدید کارش را شروع نکرده بود وعده میدادند راس فلان تاریخ این دولت سقوط میکند، از غیب خبر میدادند؟ خیر برنامه ریزی کرده بودند، ترواش مربوط به برنامه ریزی بود که میگفتند در فلان تاریخ سقوط میکند، همه مقدمات را در داخل و خارج فراهم کرده بودند، اما خداوند رحم کرد و نگذاشت آن بحث دیگری هست، اما ما به همان حالت هیچ تفاوتی نداریم.
این که مثل من را تعبیر میکنند به «میت الاحیاء» یعنی زندههای مرده، بین من و مرده چه فرق است؟! حال جلسهای بنشینیم و حرف بزنیم خاصیتش چیست؟ درحالیکه از صبح که بیدار میشویم نسبت به حقایقی که وجود دارد میتوانیم با همه صحبت کنیم این صحبتهای اضافی را بگذاریم، بعد میتوانیم صحبت کنیم و راهکار بگوییم، راهکار بگیریم با همدیگر بنشینیم و طرح یا برنامهای در مسجد یا حسینهای، مسئولین سیاسی و… تصمیماتی بگیرند، وقتی انسان دنبال کاری هست به راهکارش هم میرسد. واجب فوری و همگانی.
آقایانی که دیشب در حسینه جماران تشریف داشتند واقعا دیدند که آن سخنران سنگ تمام گذاشت، چرا یک سخنران فقط هست؟ چرا ده یا صد تا مانند او نداریم؟ چون خواسته است و دنبال آن رفته است، همین است که اگر انسان بخواهد دنبال آن میرود، و از قبیل او کسانی که الحمد لله در سطح کشور و خارج از کشور هستند که خودشان را وقف کردهاند برای احقاق حق و ابطال باطل و از این مسائل شخصی و حزبی و منافع مادی و این مسخره بازیهایی که ما عمرمان را ضایع کردیم فایده آنها چیست؟!
به هر حال خدا کند که به مصداق پسر هارون الرشید موتمن، که فرزندان هارون، امین و مامون و موتمن و معتصم و… بود، معتمن انسان حق پرستی بود، حق پرست بود میدانست که پدر او ظالم هست، به طوری که هیچ کس متوجه نشد از کاخ حکومت پدرش بیرون آمد رفت به بصره مشغول به کارگری شد، کارگری او هم مانند کارگران آنچنانی نبود، به معنای واقعی کار میکرد، کسی که او را به کارگری میگرفت به خاطر اینکه خوب کار میکرد منتظر بود که که او سر گذر(محل تجمع کارگران) بیاید و او را با خود ببرد، بعد از مدتی دید نیامد رفت سراغش را گرفت دید که مریض شده است و بیماری او شدت پیدا کرده بود و میخواست از دنیا برود، انگشترش را بیرون آورد به آن مرد بصری داد و گفت: «این انگشتر را نزد پدرم ببر و اگر سفارشی از من خواست بگو پسرت گفت لاتموتن علی غفلتک» مرد به او گفت: «پدرت کیست؟» پاسخ داد:«پدرم خلیفه هارون الرشید است» لرزه بر بدن آن مرد افتاد، تنها توصیهای که داشت برای پدرش این بود که «لاتموتن علی غفلتک» این حالت بی تفاوتی و یکسانی و… عمرت را تمام نکن، حساس شو در دنیا حق و باطلی هست، تکلیفی هست، وظیفهای هست، حلالی هست، حرامی هست، حواست جمع باشد که البته این به گوش پدرش نرفت ولی خودش با سعادت از دنیا رفت، برای شادی ارواح طیبه شهداء و همه انسانهای صالح صلوات بفرستید.
۱۸/۱۰/۱۴۰۱
[۱] سوره مبارکه الرحمن آیات ۱-۴
[۲] سوره مبارکه فتح آیه ۱۱
[۳] سوره مبارکه بقره آیه ۱۸
[۴] سوره مبارکه زمر آیه ۴۷
[۵] سوره مبارکه بلد آیات۸-۷
[۶] همان آیه ۹
[۷] بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۸