خانه / نمازجمعه / متن خطبه ها / مشروح بیانات نماينده ولی فقيه در خراسان جنوبی در خطبه های نماز جمعه بيرجند ۱۴۰۱/۰۵/۲۸

مشروح بیانات نماينده ولی فقيه در خراسان جنوبی در خطبه های نماز جمعه بيرجند ۱۴۰۱/۰۵/۲۸

خطبه اول

السلام علیکم و رحمه الله

بسم الله الرحمن الرحیم

الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ قَبْلَ الْإِنْشَاءِ وَ الْإِحْيَاءِ وَ الْآخِرِ بَعْدَ فَنَاءِ الْأَشْيَاءِ، الْعَلِيمِ الَّذي لا يَنْسى مَنْ ذَكَرَهُ وَلا يَنْقُصُ مَنْ شَكَرَهُ وَلا يَخيبُ مَنْ دَعاهُ وَلا يَقْطَعُ رَجاءَ من رجاه والصلاةُ والسّلامُ على أشرَفِ الاَنبیاءِ و المُرسَلِين محمدٍ صلی اللهَ علیهِ و علی آله الطَیِبین الطاهِرین الهداۀِ المَهدیین و بَعدُ اُوصیکم عِبادَ اللَّه و نفسی بتقوی اللَّه.

سالگشت ورود آزادگان عزیز را به میهن اسلامی تهنیت عرض می­کنم و اینکه این واقعه در امسال مصادف با ایام اسارت اهل بیت(ع) است، ان شاء الله که با شهدای کربلا در دنیا و آخرت محشور باشند، ۲۸مرداد است و درس عبرت است، من ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را خوب به خاطر می دهم، درس عبرت است، زیرا حرکت مردم در آن جریان و با پیشوایی حضرت آیت الله کاشانی، اما اعتماد آقای دکتر محمد مصدق به دشمن موجب کودتای ننگین ۲۸ مرداد شد، آیت الله کاشانی او را نصیحت کرد که به دشمن اعتماد نکن، او پاسخ داد که ما مستظهر به مردم هستیم و خیال می کرد که دشمن، با او کنار می­آید، دشمن با هیچکس کنار نمی­آید، نوکرش را هم خودش تعیین می­کند.

ما در همین سال های اخیر در بهار عربی به خاطر دارید، دقیقا آقای مرسی همین کار را کرد، یعنی با زحمت مردم با خون مردم مسلمان مصر، آقای مرسی روی کار آمد، اما گفته شد که هم نامه نوشت به اسراعیل که ما مزاحم شما نیستیم، هم رفت و دست شاه عبدالله را در عربستان بوسید، گفت: «ما در کنار شما هستیم»، یعنی خواست هم، از پله انقلابی خون مردم بالا رود وهم با دشمنانشان بسازد چه شد؟ چه بلایی سر او و سر مردم در آوردند، اعتماد به دشمن یعنی همین، حالا آن هایی که نوکر صفتند یا اشتباه می­کنند، و همواره در این مدت بیش از چهل و چند سال، همواره دم از سازش با دشمن می­زنند، این هم یک نسخه از همان نسخه ها است، یعنی خودکشی است.

مناسبت دیگر، گشایش مجلس خبرگان قانون اساسی است، امت اسلام توجه دارد، پیشرفته ترین قانون اساسی جهان، که با متخصصین فن و با دقت، با هبت و فقه نوشته شده است، این قانون اساسی است، اینجاست که هم به مسئولین عزیز، یادآور می­شوم مثل بعضی از دولت ها که آمدن و به هرحال از کنار این مساله  شدند و عوض اجرای قانون اساسی دنبال کارهای دیگر رفتند و نتیجه اش را هم دیدند، جز وزر و وبال برای مردم چیزی نداشت.

امروز دولتی مردمی، انقلابی آمده امیدواریم که تکیه آن ها به قانون اساسی باشد، اما با توجه به امر فرمانده کل قوا و رهبر معظم انقلاب بر اساس حکمت و هم تتشخیصی که دارد، مساله تبیین که امروز تمام کفر با تمام دین باهم دست به گریبانند و باید حقایق گفته شود، عرضم اینجاست که خوب این وظیفه همه است، اما این نیروهای عزیز ایثارگر آزاده، که خدا ارواح طیبه همه شهداء را، روح بزرگ امام را و همچنین اجر مضاعف برای همه خانواده های شهداء، خانواده های جانبازان محترم و آزادگان عزیز.

خوب این ها حرف برای گفتن دارند، از طرف دیگر جامعه ما نیاز دازند، جوان های ما نیاز دارند، آیا نمی­شود یک برنامه ای بسیار مدون، حساب شده ریخت؟ گفتم این وظیفه همه است اما این ها حرف برای گفتن دارند و در عین حالیکه که خیلی لذت بردم از فرمایشات آزاده عزیز، اما وقت تنگ، وقت کم که نبایدبه یک جلسه منحصر شود، آقای سید محمد برقه ای و دیگران خوب این ها برای جوانان عزیز ما، برای نوجوانان عزیز ما به هرحال در برنامه های تدوین شده از طریق صدا و سیما، از طریق روزنامه ها و … حرف هایشان را بگویند، آن ها که نیازی به این ندارند، ما نیاز به این داریم، چرا نیاز به این داریم؟ خوب شما متاسفانه در القاعات زندگی های رفاهی و دنیا و پول و خانه و ماشین، ما دچار غفلت می­شویم، همه سرمایه ما در غفلت از بین می­رود، این ها غفلت شکنند، گاهی وارد می­شوید بر یک جانباز انگار تمام جانش گرفته شده، اما وقتی با او صحبت می­کنید می­بینید ایثارها را او کرده، جانبازی ها را او تحمل کرده، اما صحبت که می کنید او روحیه می دهد، آزاده اش همینطور است، خانواده شهیدش همینطور است.

ما باید بالاخره یک حرکت تبیینی برای غفلت زدایی، مشاهده می­کنید اگر کسانی دنبال حرام می­روند، دنبال به هرحال انواع و اقسام برنامه های خلاف شرع و می­روند، دنبال دزدی می­روند، دنبال صیانت می­روند غفلت از این حرف ها است، و الا از جهت تحمل آنجای که اراده باشد، آن چیزی که بر این ها گذشته بود، آن چیزی که بر جانبازان می­گذرد آنچه که بر خانواده جانبازان می­گذرد برخانواده شهداء گذشته، این چطور تحمل می­کنند آن ها با آن روحیه؟ پس این ها شدنی است،

 آنچه روحیه ما را ضعیف می­کند غفلت است، در عین حالیکه بله ما انکار نمی­کنیم همه امور در جای خودش به اندازه لازم باید باشد خیلی جاها هم واجب هست و باید دنبالش برویم، اما این غیر از دلبستگی است، که ثروتش را زیاد کند نمی­­دانم چند خانه اضافه کند، نمی­دانم رفاهش این باشد، این ها غفلت زاست.

در این جهت هم در صدر اسلام این مساله آمد، وقتی غفلت ها آمد، وقتی مال پرستی آمد، وقتی به هرحال مسابقه ثروت آمد و… بعد دیدید آن شمشیری که غم ها را از چهره پیغمبر می­زدود، براساس غفلت و عاشق دنیا شدن، و عاشق رفاه شدن و عاشق پول شدن و طلاها را تکه تکه می­کردند، تقسیم می­کردند، دیدید آن شمشیر به روی علی کشیده شد، غفلت این کار را می­کند،

مضمون روایتی[۱]  را از امیرالمونین علی (ع) خیلی غفلت زاست نقل می کنم حالا من کم حافظه هستم اگر نقل به معنی شد یا جابجا شد شما اصلاح خواهید کرد ، امام علی (ع) در کنار قبرستان قرار گرفت یک صحبتی با اهل قبرستان کرد، :« ا أَهْلَ الدِّيَارِ الْمُوحِشَةِ وَ الْمَحَالِّ الْمُقْفِرَةِ وَ الْقُبُورِ الْمُظْلِمَةِ (ای صاحبان خانه های وحشتناک قبر و بی آب و علف و تاریک)، يَا أَهْلَ التُّرْبَةِ،(ای خاک نشین ها) يَا أَهْلَ الْغُرْبَةِ،(ای تنهاها) يَا أَهْلَ الْوَحْشَةِ(ای اهل ترس)، أَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُكِنَتْ،(در دنیا خیلی زحمت کشیدید، از راه حلال و حرام خانه ها را ساختید گذاشتید رفتید چی شد؟! دیگران آمدند در آن نشستند) وَ أَمَّا الاموال فقد قسمت(این حساب های عظیم بانکی شما را تقسیم کردند)و اما الْأَزْوَاجُ فَقَدْ نُكِحَتْ (همسرانتان شوهر دیگر گرفتند دنیا همین است. غفلت یعنی این سرنوشتی که برای همه هست، فراموش کردند و بدون هدف براساس غرائز حیوانی به هرحال، اسیر مال و منال و جمع پول حلال و حرام و دروغ و خیانت و دزدی شدند، غفلت یعنی همین) هَذَا خَبَرُ مَا عِنْدَنَا.» خوب آن ها رفتند در آن عالم، زنده ها که هم اینجا هستند، تلفن با هم چطور صحبت می کنید؟ «هَذَا خَبَرُ مَا عِنْدَنَا »، بعد از شما در دنیا چنین شد، «فَمَا خَبَرُ مَا عِنْدَكُمْ؟» آنجا چه خبر است؟

آن خبر داد اگر توفیقی حاصل شد در خطبه دوم از قرآن پاسخ خواهم می دهم، امام علی(ع) فرمود: «فَمَا خَبَرُ مَا عِنْدَكُمْ؟ (آنجا چه خبر است و بعد خطاب کرد تا قیامت به اصحاب به من و شما)أَمَا (آگاه باشید) لَوْ أُذِنَ لَهُمْ فِي الْكَلَام(اگر به آن ها اجازه سخن داده می­شد چه می­گفتند؟) لَأَخْبَرُوكُمْ أَنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى» هیچ چیزی آنجا به درد نمی­خورد فقط یک چیز آنجا به درد می­خورد و آن تقواست، می­خواهی حرف بزنی، می­خواهی لقمه ای را بخوری، می­خواهی قدمی را برداری، در کار سیاسی هستی، در کار اقتصادی هست، در کار اداری هست، در کار آخوندی هستی فرقی نمی کند، آن چیزی که به دردت می خورد این است که، تقوا یعنی چی؟ یعنی بپایی که براساس امر و نهی خدا کار کنی، تو بنده خدایی بنده دنیا نباش، بنده شهوت نباش، بنده پول و مال نشو، بنده طاغوت نشو، تو بنده خدایی، «إِلَهِی کَفَى لِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً»[۲] چه افتخاری بالاتر این که یک نفر احساس کند که بنده خداست و در بند عشق به خداست، « وَ کَفَى بِی فَخْراً أَنْ تَکُونَ لِی رَبّا»[۳] خدایا از این افتخار بالاتر برای من چیست؟ که آقایش تو باشی «أَنْت کمَا أُحبُّ فَاجْعَلْنِی کمَا تُحِبّ»[۴] خدایا که تو جامع همه صفات کمال هست و بری از همه صفات نقصی، همانطور که یک انسان عاقل و صاحب دل می­­خواهد همه زیبایی ها از آنِ توست، « وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى»[۵] خدایا مرا درست کن که منم همانطور باشم که تو بخواهی، بنده تو باشم، نه بنده دنیا.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَالْعَصْرِ* إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ* إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْر

خطبه دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ قَبْلَ الْإِنْشَاءِ وَ الْإِحْيَاءِ وَ الْآخِرِ بَعْدَ فَنَاءِ الْأَشْيَاءِ الْعَلِيمِ الَّذي لا يَنْسى مَنْ ذَكَرَهُ وَلا يَنْقُصُ مَنْ شَكَرَهُ وَلا يَخيبُ مَنْ دَعاهُ وَلا يَقْطَعُ رَجاءَ من رجاه، والصلاةُ والسّلامُ على أشرَفِ الاَنبیاءِ و المُرسَلِين محمدٍ صلی اللهَ علیهِ و علی آله الطَیِبین الطاهِرین،اللهم صلّ علی محمد و علی و فاطمة و الحسن و الحسین و  علی بن الحسین و  محمد بن علیٍّ  و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علیٍّ ابن موسی و محمد بن علی  و علی بن محمد و الحسن بن علی و الحجة القائم المهدی صلوت الله علیهم اجمعین، ائمۀ و اولیاء، الهم انی رضیت بهم ائمه و اولیاء فارضنی لهم انک علی کل شیء قدیر و بعد اوصیکم عباد الله و نفسی بتقوی الله، اللهم اغفر للمونین والمومنات والمسلمین والمسلمات الاحیاء منهم و الاموات.

« وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»[۶] انسان در درون همان موقعی که خاموش است انگار کسی در سینه اش حرف می­زند، لحظه به لحظه، مثل گنجشکی که شاخه به شاخه می­پرد، ذهن انسان انواع افکار را پشت سر می گذارد که بخشی از آن ها همین جاذبه های این دنیای فانی است، و بر اساس تفکرات به هرحال عاشقانه ای که نسبت به این دنیا دارد طرح می­ریزد، برنامه می­ریزد جرم می­کند، خیانت می­کند اینها هست،« وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ» خدایی که ما را آفریده است، از مخلوقش بی­خبر است؟! خیر، همه این صحنه قلب ما را خدامی­داند« وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ» هرچه در دلش می گذرد ما می­دانیم «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» و ما از انسان و رگ گردن به او نزدیکتریم.

«إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ»[۷]خدا که می­داند تمام؟ خیر بلکه از چپ و راست ما دو مامور گذاشته است، این ها برنامه کار مارا گفتار ما را تحویل می­گیرند، از چپ و راست این ها کنترل می­کنند که ما چه می­گوییم، چه عملی می­کنیم، ببینید این نوع آیات کریمه و مشابه دیگر در معنی، این ها ۱۴۰۰ سال که نازل شده است، شما با شرائط خاصِ دوران خودتان، این ها را در نظر بگیرید، این حرف ها از مربوط به ۱۴۰۰ سال قبل است که شما صحبت می­کنید، صحبت شما ضبط می­شود « مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ»[۸] هیچ سخنی از دهانش بیرون نمی­آید مگر ایکه به صورت آماده آن را می­گیرند، حفظش می­کنند، این حرف مربوط به ۱۴۰۰ سال قبل است مربوط به حالا نیست.

 این همه تشکیلات صنعت و الکترونیک ملاحظه می­کنید کالاها همانطور که کالاهای خرازی همانطور کالای سخن هست، نهتنها سخن، عمل، این سخن حفظ می­شود، این عمل نگهداری­ می­شود به طوری که می تواند ببیند.

« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا* وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا* وَقَالَ الْإِنْسَانُ مَا لَهَا* يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا»[۹] این زمین آرام و ساکت که هرکار روی آن می­کنیم، هر حرفی می­زنیم، هر طغیانی می­کنیم، هر غیبت و تهمتی می­زنیم، هر ظلمی را بر دیگران انجام می­دهیم الان ساکت است، مامور به سکوت است اما این ساکت نمی­ماند« يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا» زمین لب می­گشاید و اخبارش را بیرون می­ریزد، پخش می­کند، « بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا» [۱۰]زمین مامور خداست، خدا به او امر می­کند و لب باز می­کند، « يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا »[۱۱]کار دیگرش چیست؟ کار دیگرش این است که مردم گروه گروه، پراکنده به حرکت می­آیند، کجا می­روند؟ اگر یک وقتی مثلا یک فیلم فاخری بیاید اعلام کند، فلان سینما فلان فیلم فاخر را مثلا می­خواهد نشان دهد، از همه کوچه ها و خیابان ها راه می­افتند کجا می­روند؟ می­روند فیلم را ببینند،« يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا » مردم گروه گروه به حرکت در می­آیند، چرا؟ که فیلم ببینند کدام فیلم را؟ « لِيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ» یعنی تا نشان داده شود، تا نمایش داده شود کارهای خودشان، فیلم خودشان را می­خواهند ببینند، این حرف ها مربوط به چه زمانی است؟ ۱۴۰۰سال قبل، وحی الهی است.

در طول این ۱۴۰۰ سال خیلی بوده اند ادعای علم می­کردند، ادعای دانش می­کردند و این حرف ها را به مسخره می­کردند مگر حرف را می شود نگهش داشت؟! این چه حرفی است؟ حرفی زدم و باد آمد و برد، اما قرآن می­گوید خیر این طور نیست، مگر در عملی که در فلان تاریخ انجام داده بعدا می­شود دید؟! یک روزی با ادعای علم می­گفتند که این کارها نمی­­شود این ها خرافات است، اما ۱۴۰۰ سال قبل قرآن، وحی الهی گفت چنین می­شود،بسیاری از دانشمندان خیلی کار کردند، خیلی آزمایش کردند و در طول این مدت خیلی رنج ها کشیدند و بالاخره فهمیدند پشت پرده غیر از این چیزی است که من و شما تصور می­کنیم، ما خیال می­کنیم که رها هستیم؟! ما کنترلیم رها نستیم، از ابتدایی که بخواهد دنبال این مساله را بگیرد که صوت را کنترل کند، یا سیما را کنترل کند و بعد حفظ کند، چقدر آزمایش شده، چقدر کار شده، چقدر تقریر شده، تازه این ها گوشه ای هست.

 در آن تاریخ، آن دانشمند فرانسوی فلاماریون نوشته های ماقبل الطبیعه دارد، نوشته های طبیعت دارد، نوشته مابعدالطبیعه دارد، بالاخره او در زمان خودش یک هشداری به بشر داد، که حالا سر از قبر دربیاورد ببیند که ببیند چه شده است، هشدارش این بود که گفت:«من تا به حال براساس دانش، بینش و تمرینی که داشتم به اینجا رسیدم و آن اینکه این فضا لحظه به لحظه از زمین عکس می­گیرد و صعود می­کند کجا می­رود من نمی­دانم اما تا به اینجا من رسیده ام» حالا ببیند که بچه های چهار پنج ساله هرکدام یک موبایل دارند در لحظه هر عکسی که بخواهد، هر صحنه ای را که بخواهد هرجا را ببیند، سخن و حرفی را بشنود، می­تواند، این ها تفسیر قرآن است،«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ »[۱۲] از روزی که در دل ما می­گذرد تا آنچه که می­گوییم، تا عملی که انجام می­دهیم، همه این ها کنترل می­شود.

برادران خواهران مضمون روایتی هست درباره آخر الزمان اینطور در ذهنم هست که یک وقتی بیاید که بهترین زمان باشد و بدترین زمان باشد، خیلی جالب است! یعنی در عین حالیکه بدترین زمان باشد بهترین زمان است و درحالیکه بهترین زمان است بدترین زمان هم هست، ببینید در دنیا چه ظلمی می­شود«مُلِئَتْ جَوراً وَ ظُلماً»[۱۳]سکه دو رو دارد.

شما حتما  هم براساس دقتی که دارید و هم براساس ایمانی که دارید، الحمدلله مردم مومن انقلابی، محقق، شما می­­دانید در این سه سال گذشته هم تقریبا یک مساله جهانی درحال انجام شدن است، اماحالا فعلا محدود است ولی مسلم این توسعه پیدا می­کند مرتبط با همین قضیه است، برنامه تلویزیونی «زندگی پس از زندگی» حتما ملاحظه کردید، در ماه مبارک رمضان امسال هم بود در ماه رمضان قبل هم بود، در ماه رمضان قبلش هم بود، حتما توسعه پیدا خواهد کرد، یک مساله ای البته از این ها کتاب ها پر است چیز تازه ای نیست اما حسنش اینجاست که حالت جهانی دارد، یعنی در ایران که انجام شود، در کشور های دیگر هم انجام می­شود، این ها همه را مستتند می­کنند، این ها کارشناسی می­کنند، این ها راستی آزمایی می­کنند، متخصصین فن این قضیه را از متکلمین و فلاسفه اسلامی و غیر اسلامی را می­آورند نظر می­دهند، یک کار تحقیقاتی است و لذاست که در خود صفحه تلویزیون هم می­گوید صرفا این نمایش تلویزیونی نیست، یک بحث پژوهشی است، زندگی پس از زندگی، که البته این با مرگ به اصطلاح که کلا قطع شود این مقدمات آن است، اما باشد سه دقیقه می­رود به آن عالم و بر می­گردد.

 شما حتما ملاحظه فرمودید، یکی و دوتا و ده تا نیست، منحصر به یک کشور هم نیست، آن وقت انواع و اقسام و به گونه های مختلف در جهت حقیقت عالم بعد ما که نیامدیم اینجا بمانیم، ما می­رویم، عالم بعد، «وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ»[۱۴] عالم بین عالم و عالم قیامت، عالم برزخ است، مردم در دبدن مثالی هستند، شبیه همین و انواع و اقسام مسائلی که مطرح می­ شود،  این ها در قرآن تفسیر می­شود، از کنار این ها ساده نگذرید عزیزان، اینها عقائد شماست که امروز حالت تکنیک و صنعت پیدا کرده است، این ها مسائلی است که در طول تاریخ کسانی می­­خواستند انکار کنند که امروز حتی به صورت تجربی درآمده است، نه تنها علمی، نه تنها کلامی، نه تنها فقهی، نه تنها تفسیری،  به صورت تکینک درآمده، قدر این مکتب را بدانیم و همه حرف ها، حرفم اینجاست که خطر بزرگ ما غفلت است، اگر توانستیم با نصائح دین، نصائح  ائمه معصومین، قرآن کریم، خودمان را از غفلت نجاتبدهیم در دنیا یک مرتبه همه چیز ، خودمان را، مبدا را، معاد را، خدا را، فراموش نکنیم بردیم والا به هرجا برسیم باختیم، خودمان را به چه چیزی دلخوش می کنیم، ما که نیامدیم اینجا بمانیم.

خداوند ان شاء الله به همه ما ایمان به آخرت عنایت کند، و در این چند روزی که در دنیا هستیم به ما تقوا و دیانت، توفیقی کند که مظلمه دیگران به گردن ما نماند، بسیار کار سختی است، بسیار کار سختی است، که گاهی در زمینه این که بابی دارد و کتاب ها، بعضی رویاهای صادقه است، که حال مساله رویا چند نوع است که یک نوعش رویای صادقه است دلیلش هم مصداق واقعی است، من به خاطر دارم یکی از دوستان مومن ما و اهل همین شهرستان گفت:«من یک شبی زن عمومی فوت شده بود دیدم در روستا می روم و زن عمویم از پنجره ای سر درآورد گفت فلانی صبح به عمویت بگو قرآن نخواند پیش از آن که قرآن می­خواند برود خانه همسایه، زن همسایه را از من راضی کند که برای یک و نیم قران مفتضح شدم، گفت صبح من به عمویم گفتم من چنین خوابی دیدم، عمویم رفت خانه همسایه گفت که شما از این مرحومه طلبی داشتید؟ گفت همسایه اون که قابل نمی کند یک ونیم قران بوده که ما معامله های مختصر خانوادگی داشتیم یک و نیم قران مانده و وقتی میخواست برود گفت یک ونیم قران را دیگر نخواهد داد گفت نه حساب را باید بدهی، » برای یک و نیم قران گفت که مفتضح شدم، حال این حقوق مردم، این اموال مردم، این آبروی مردم، این غیبت مردم، این تهمت مردم، کی می خواهیم از خواب غفلت در بیاییم؟!

من استاد بزرگواری داشتم در مشهد خدا رحمتش کند مرد باسوادی بود و یکی از علمای مشهد بود و خیلی هم آدم وارسته ای بود، وصیش را ایشان قرار داد، محمدرضا مهدوی قرار داد، گفت من رفتم همه حسابهای ایشان را دیدم که چقدر پرداخت کردند آن موقع یک حاجی دهقان بود که پارچه فروش بود گفت «که به خواب فرزندش آمده و گفته است سلام ما را به فلانی برسانید بگویید با همه تسویه حساب کردم ولی اگر اشتباه نکنم هفده قران از حاجی دهقان مانده است بروید ادا کنید، گفت من رفتم (استاد خودم می گفت) جلوی مغازه حاجی دهقان پارچه فروش که مشهور بود اون موقع همه می شناختند، گفتم شما از مرحوم آقا طلبی دارید، گفت نه، گفتم خوب دقت کنید، گفت من از مغازه خودم خبر ندارم؟! گفتم حالا دقت کنید آن مسئول دفترش از آن اتاقک سر درآورد حاجی به او گفت نگاه کن، او دفتر را ورق زد نگاه کرد گفت بله هفده قران مانده»

ببینیند آن مطالب و این ها را، نسبت به حقوق دیگران این کم فروشی ها، خدای ناکرده نباشد، غش کاری ها نباشد، کم فروشی ها خدای ناکرده نباشد، غش کاری ها نباشد، احتکار نباشد، آبرو ریزی نباشد، ما مسلمانیم، تقوا یعنی حرفی می­خواهیم بزنیم، کاری می­خواهیم بکنیم، بالاخره اول ببینیم حکم خدا چیست امر است یا نهی است، بنده خدا یعنی مطیع خدا، ثبتکم الله بالقول الثابت فی الحیاۀ الدنیا و فی الاخرۀ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ*اللَّهُ الصَّمَدُ*لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ*وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ

[۱] حکمت ۱۳۰ نهج ابلاغه

[۲] خصال، ج ۲، ص ۴۲۰

[۳] همان

[۴] همان

[۵] سوره اعراف/۱۸۰

[۶] سوره ق/۱۶

[۷] سوره ق/۱۷

[۸] سوره ق/۱۸

[۹] سوره زلزال/۱-۴

[۱۰] سوره زلزال/۵

[۱۱] سوره زلزال/۶

[۱۲] سوره ق/۱۶

[۱۳] كشف المحجة ج۱ ص۱۰۶

[۱۴] سوره مومنون/۱۰۰

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *