خانه / درس اخلاق / یکشنبه های علوی / متن کامل / متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یک شنبه های علوی) ۱۴۰۱/۰۳/۲۹ / جلسه سی و هشتم

متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یک شنبه های علوی) ۱۴۰۱/۰۳/۲۹ / جلسه سی و هشتم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ»[۱]

با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان.

مساله جهل و نادانی:

انسان کارهایی را انجام دهد و بعد بگوید نمی دانستم این آیا عذر هست یا عذر نیست؟ انسان در همه مسائلی که به آن ها مکلف است یا می داند، یا می تواند بداند یا می توانسته بداند و نخواسته است، در این موارد جهل جرم است نه عذر که بگوید نمی دانسته چی نمی دانسته؟ «رُفِعَ عَنْ أُمَّتِي تِسْعَةٌ… مَا لاَ يَعْلَمُونَ وَ مَا لاَ يُطِيقُونَ ».[۲] اگر واقعا یک مساله ای را نمی داند اما واقعا قابل فهم نیست، خداوند چنین تکلیفی می کند؟ ابدا

آن چیزی را که بشر طاقتش را ندارد یا چیزی را که نمی داند یا نمی تواند بداند، ونمی توانسته بداند خدا کی همچنین فرموده است؟ هرگز، بناء علیه اینکه همه مسائل مبتلاء به، به عنوان جرم مطرح می شود دلیلش این هست انسان می داند، خودش را به ندانستن می زند، می تواند بداند، یا هم می توانسته بداند و تخلف کرده ولو اینکه الان نداند و نتواند، آن چیزی که شاید مکرر شنیده باشید، مرحوم صاحب الغدیر، علامه امینی (قدس سره) در بیماری آخرشان گفت« دلم می خواهد خوب شوم اما چه کار کنم، بروم یک خیمه ای در خلوتی زده و فقط گریه کنم» به نظر شما بر چه کسی هست؟ گریه بر انسان هست، تمام مشکلات، تمام دردها، تمام رنج ها عکس العمل کار خودماست، گریه ندارد؟ در سطح کره زمین و در طول تاریخ.

 این جهان کوه است و فعل ما صدا            سوی ما آرد صداهارا ندا

وقتی خود جامعه بشری ظلم پذیر شد باید آماده برای ظلم هم باشد، این معلوم هست،وقتی خودش اعوان ظلمه شد باید توجه داشته باشد که ظلم را امضاء کرده است، نه تنها نسبت به آنچه که بر او می گذرد، نسبت به آن ظلمی که بر دیگران هم می شود همه مسئولیم مگر مارا رها می کنند؟ «کلکمْ راعٍ، وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ»[۳]، « وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ» [۴]آن ها را نگه دارید تا پاسخ بدهند، حال چه کسی نمی داند؟ ببینید چه کسی نمی داند؟ این همه آیات قرآن قابل فهم نبود؟ خیلی عجیب است، این همه آیات قرآن قابل فهم نبود که خدا چه می خواهد بفرماید؟ عجب پس این کتاب به چه دردی می خورد؟ که تکلیف چیست؟ وظیفه چیست؟ امت باید چه کاری انجام دهند؟ امام باید چه کار کند؟ شرایط چگونه باشد این ها گفته نشده؟ این همه پیغمبر فرمود این ها همه مبهم بود؟ ۱۴۰۰ سال نتوانستند حل کنند که مشکل چه بوده است.

 هیچ عقلی باور می کند؟ جز اینکه خیر، همه می دانند، همه می توانند بدانند، همه می توانستند بدانند، نخواستند، این اسماء، این القاب، این گروه ها و این مذهب ها را چه کسانی به وجود آورده اند؟ خود ما، خدا که همچنین چیزی ندارد، « إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ »[۵]. تسلیم حق بشوید، دین خدا روشن است، اما تسلیم حق نیستیم.

از روز اول بعثت رسول الله(ص) که ابلاغ شد ولایت امیرالمومنین علی(ع) ابلاغ شد، آخرش هم در بستر بیماری پیغمبر بوده است، در بین هم هرجا و هرجا در غدیر هم اولین کسی که به علی(ع) تبریک گفت «بَخٍّ بَخٍّ لَكَ يابْنَ اَبيطالِب! اَصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى كُلِّ مُسْلِم»[۶]، خلیفه دوم بود، چه کسی نمی داند؟ نه، حتی دشمنان درجه یک پیغمبر از معاویه دشمن تر؟ معاویه نمی دانست؟ چه حرفیست؟ خیلی بهتر از من و شما می دانست.

یکی از اصحاب امیرالمومنین (ع) به نظرم اسم مبارکشان ضرار هست، بعد از شهادت مولی، یک جلسه ای داشت در یک مجلسی که معاویه بود، معاویه از ضرار پرسید که می توانی از حالات علی(ع) برای من بیان کنی؟ اوصاف علی(ع) صفات علی(ع)؟ وقتی ضرار صحابه علی (ع) اوصاف او را می گفت، معاویه گریه می کرد، باور می کنید؟ اشک می ریخت و وقتی صحبت او تمام شد معاویه گفت« هیهات که مادر گیتی، همچون ابوالحسن، فرزندی بیاورد»، همین قضیه تکرار شد، جلسه دیگری معاویه داشت برخورد کرد با عدی بن حاتم طائی، پسر حاتم  از صحابه علی(ع)، خیلی مرد شایسته ایست، پسر حاتم طائی مشهور، و در رکاب امیر المومنین علی(ع) می جنگیدند، سه پسر این بزرگوارشهید شدند، طرفه، طریف، طارف.

 معاویه اول که عدی رو دید بعد از آن جریانات، خواست که او را تحریک کند علیه امام علی(ع)، گفت «این طرفات» فرزندان شما چه شدند؟ گفت: «فرزندانم در رکاب مولایم علی(ع) به شهادت رسیدند» معاویه گفت: «علی با تو از در انصاف وارد نشد چون فرزندان علی سالم ماندن، اما فرزندان تو شهید شدند»، گفت «من با علی از در انصاف وارد نشدم» گفت «چطور؟» گفت «به این دلیل که من زنده ام و امیرالمونین (ع) شهید شد، من باید زودتر شهید می شدم»، وقتی معاویه دید آنگونه نیست که او تصور کرده، گفت «از اوصاف علی بگو» وقتی از اوصاف علی(ع) می گفت معاویه گریه می کرد.پس می دانسته ، دیگران هم همینطور، آیات کریمه قرآن مفسر دارد، بسیاری از مفسرین هم برادران اهل تسنن هستند، آن هم درجه یک مثل فخر رازی، مثل زمخشری، « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»[۷]می گوید این آیه قرآن درمورد علی(ع) هست، چه کسی می گوید؟ بالاترین کسی که از نظر علمی در این مذهب هست، همان یک آیه هست؟ منحصر در همین آیه نیست، این همه آیات ، این همه روایات، واقعا نمی دانند؟ نه مساله آن نیست، منحصر به این ها نیست، نه گویندگان و نه اقرار کنندگان منحصر به این چند نفری که من اشاره می کنم نیست، و نه هم منحصر به امام علی(ع) است، درباره بقیه ائمه هم همین حرف را گفتند، اینگونه است.

 معاویه صغیر یعنی پسر یزید، وقتی که یزید به درک واصل شد، مردم با او با او بیعت کردند، شد خلیفه، تا چهل روز بیرون نیامد بعد از چهل روز بیرون آمد، چشم مردم روشن، رفت بالای منبر گفت:«ای مردم، پدرم دزد بوده جدم معاویه دزد بوده، برای خاندان همین ننگش بس است، بنده هرگز این مسئولیت را نمی پذیرم یک اهلی دارد و من اهلش نیستم» از این صریح تر؟

 بعدها عمربن عبدالعزیز، چرا در مقابل آن همه لجام گسیختگی بنی امیه،(خودش هم بنی امیه ای هست و هم بنی مروانی، چکیده این از دشمنان درجه یک علی علیه اسلام) چرا سینه را سپر کرد و جلوی لجام گسیختگی های بنی امیه را گرفت؟ چون مساله قابل فهم است، چرا به صورت رسمی فدک را به فرزندان فاطمه برگرداند؟ چرا این کار را کرد؟ ظاهری بود؟

قضیه در این ها خلاصه نمی شود، هر مساله ای که بگویید اینگونه روشن است، منتها وقتی نفس انسان تسلیم خدا نیست و به صورت نفاق دم از اسلام می زند میخواهد اهداف نفسانی اش را با اسم مسلمانی، که این منحصر به آن ها نیست، خود من و شما گرفتاریم در در کوچکترین مسائلی که هر روز برایمان پیش می آید و اظهار نظرکرده و ریشمان تکان می دهیم، بالاخره دلیل می آوریم فلان، واقع امر چیست؟ همه گرفتاریم، این پرونده ها و شکایت ها آیا واقعا این ها مبهم هست؟ این دروغ ها این تهمت ها این حزب های سیاسی و … این ها نمی توانند بفهمند یا از من و شما خیلی هم بهتر می توانند بفهمند، مساله این نیست که.

آقای مولوی صاحب مثنوی یک عالم و عارف سنی مذهب است، وقتی به امام علی(ع) می رسد چه می گوید؟ در جای جای مثنوی در آن مقطع پرده برداری می کند:

راز بگشا ای علی مرتضی                    ای پس سوء القضا حسن القضا

ای علی که جمله چشم و دیده‌ای            شمه‌ای واگو از آنچه دیده‌ای

از علی آموز اخلاص عمل                   شیر حق را دان مطهر از دغل

بعد می آید و آن جریان جنگ خندق را بیان می کند و می گوید:

او(عمربن عدود) خدو انداخت در روی علی          افتخار هر نبی و هر ولی

علی(ع) که افتخار هر نبی و هر ولی هست چطور شد؟ آن همه ظلم کردند، قتل و غارت و… اما هیچکس از جایش تکان نخورد، ببینید خیلی باهم متفاوت است، ما خودمان گرفتاریم چیزی که خدا می خواهد از ما به عنوان یک انسان که حق و باطل را برایش مشخص نموده « وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ »[۸]آن چیزی که خدا از ما می خواهد با آن چیزی که انجام می دهیم یکی است، با آنچه حرف می زنیم یکی است؟ با آنچه سکوت می کنیم یکی است؟

و ده ها مصادیق دیگر، با آن معامله ای که می کنم یکی است؟ دنبال خدا هستم؟ «وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ »[۹] وگفتم این هم که منحصر به امام علی(ع) تنها نیست، امام حسن (ع) هم همینطوره، امام حسین(ع) هم همینطور هست، زین العابدین (ع) هم همینطور هست، بقیه هم همینطور هستند، منتها آنجایی که باید، انصاف می خواهد.

شیخ عبدالرحمن جامی، هم یک عالم برجسته هست از برادران اهل سنت ما، هم یک عارف برجسته هست، هم یک شاعر برجسته هست، همه خصوصیات در این مرد هست. آن وقت به دلیلی که شاعر بوده آمده، شعر فرزدق را که در مقابل هشام بن عبدالملک مروان، در وصف امام زین العابدین(ع) فرزدق گفته، در جریانید که فرزدق پول می گرفت و شاعری می کرد و پول می گرفت و پیش هشام بن عبدالملک بود،  اوضاع خوب بود. هشام بن عبدالملکخواست به مسجد الحرام رفته و استلام حجر کند، فشار جمعیت به او اجازه نداد، آدم متکبر گوشه مسجدالحرام بالای منبر نشست، همه هم دورش نشسته بودند بعد دیدند آقایی وارد مسجدالحرام شد و به سمت بیت رفت و متمایل به سمت حجر شد که استلام حجر بفرماید، مردم کوچه باز کردند، راه باز کردند آقا تشریف آورد، شامی ها چنین تصوری نمی کردند که خب هشام را اصلا راه ندادند، برای ایشون کوچه باز کردند، این آقا کی هست؟ خیلی تعجب آور بود چون همه چیز را خودشان می دانستند. اما در بین مردم مساله دیگری بود.

فردی از هشام پرسید که آن آقا کیست که اینگونه مردم در مقابل او تواضع کردن؟ او که می دانست گفت نمی دانم، این مساله نمی دانم همه جا هست، در زندگی من هم هست و در زندگی شما هم هست، بیشتر سیاسی هم هستند و اقتصادی هم هستند و سوء استفاده چی هم هستند، نمی دانم، واقعا هم نمی داند؟ چه حرفی است؟ چطور نمی داند؟

این نمی دانم این ولی عهد، رگ غیرت شاعر مزد بگیرش، آقای فرزدق را که بسیار شاعر مسلطی است و ادیبی است برانگیخت دیگر اینقدر زورگویی بگوید نمی دانم، گاهی بالاخره انسان با خدا راست نمی آید گاهی پیش می آید در آن لحظه ترک همه چیز کرد گفت نمی دانی، اگر تو نمی دانی من می دانم، بگویم چه کسی هست؟

هَذا الَّذي تَعرِفُ البَطحاءُ وَطأَتَهُ                         وَالبَيتُ يَعرِفُهُ وَالحِلُّ وَالحَرَمُ

هَذا اِبنُ خَيرِ عِبادِ اللَهِ كُلِّهِمُ                             هَذا التَقِيُّ النَقِيُّ الطاهِرُ العَلَمُ

هَذا اِبنُ فاطِمَةٍ إِن كُنتَ جاهِلَهُ                          بِجَدِّهِ أَنبِياءُ اللَهِ قَد خُتِموا

وَلَيسَ قَولُكَ مَن هَذا بِضائِرِهِ                            العُربُ تَعرِفُ مَن أَنكَرتَ وَالعَجَمُ[۱۰]

کسی هست که ریگ های بیابان او را می شناستند، تو او را نمی شناسی؟ فرزند بهترین و بزرگترین بندگان خداست، حالا تو می گویی نمی شناسی نشناس چشمت کور اما عرب  و عجم آن ها را، خاندان پیغمبر را می شناسند.

حالا خودتان را در جایگاه فرزدق، که آن جا پول می گیرد مزدوری می کند مداحی می کند اما در این لحظه دیگر نتوانست تحمل کند و گفت، از همانجا راهی زندان شد.

حالا این را می خواهم عرض کنم آقای شیخ عبدالرحمن جامی با این خصوصیات که از علمای درجه یک هست، از عرفایشان هم هست، شاعر هم هست، در عین حال متعصب هم هست. آیت الله مطهری از بعضی بزرگان نقل می کند که دو عبدالرحمن علی(ع) را آزردند، یکی عبدالرحمن ملجم یکی عبدالرحمن جامی، ببینید اما در عین حال آمده شیخ عبدالرحمن جامی، اشعار فرزدق را به فارسی ترجه شعری کرده بسیار زیبا و بعد یک حکایتی را خودش نقل می کند و می گوید «بعد از آنکه فرزدق از دنیا رفت که در دستگاه ظلمه بود، یک نفر فرزدق را در خواب دید و از او پرسید آقای فرزدق بعد از مرگ چه گذشت؟ (زندگی پس از زندگی) گفت راستش این هست که بارمان بسیار سنگین بود ، اطراف ظلمه بودیم و گنهکار بودیم اما آن شعری که در مدح امام سجاد(ع) سرودم شفاعت شدم و آزاد شدم» تمام؟ نه، شیخ عبدالرحمن جامی با این خصوصیاتی که گفتم می فرماید«او که فرزدق بود اما اگر گناه جن و انس را به بزرگواری امام سجاد(ع) که برای فرزدق ببخشد جای تعجب نیست».[۱۱]

 این دیدگاه مخالفین است و منحصر در یکی دو تا هم نیست، مسلمان هست او، حتی غیر مسلمان، حالا اینچنین مسائلی قابل فهم نبوده؟ که همینطور مانده است؟ مشکل کجاست؟ مشکل مربوط به نفس است و این هم منحصر در این قضایا نیست، انواع و اقسام مسائل شخصی، خانوادگی، سیاسی و…

دنبال چه هستیم؟ اگر دنبال خدا باشیم هیچ وقت از راه باز نمی مانیم « وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا  وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ »[۱۲]که لام در لنهدینهم لام تاکید هست و نون تاکید، یعنی دیگر شک نکنید، پس وقتی من به بن بست می رسم آن باطن باطن کار من معلوم میش ود که خدایی نیست و لو اینکه صحبتم خدایی است، این هست دیگر چون خدا اصدق الصادقین هست « وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا  وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ » این ها همه اش تاکید است، چه نیازی بوده است که قول خدای الصادقین همراه با این همه تاکید باشد؟ برای اینکه ساید من از غفلت بیرون بیایم، مسائل مربوط به این، یکی و ده تا و صدتا نیست و از طرف دیگر در طول این تاریخ قلم دست دشمن بوده است اما در عین حال با همه اینکه آن ها تحریف کردند دروغ نوشتند تاریخ ها را فلان کردند باز هم نتوانستند پنهان کنند یعنی اینقدر این ها زیاد بوده که یک مقداری باز هم بیرون ریخته و الا آن ها هرگز مایل نبودند چنین چیزهایی پیش بیاید اما خدا اتمام حجت کرده است حالا بفرمایید که در مورد امام علی(ع) و اهل بیت علیهم می شود تردید کرد؟ جای تردید نیست.

کسانی که ارتباطی دارند با برادران جن(جن موجودی است مثل انسان، مکلف است و دین دارد مذهب دارد و..) از قول آن ها نقل می شود که در میان جن همانطور که در جاهای دیگر هم کم و بیش گفته شده در میان جن کافر و مسلم دارند اما مسلمانش تماما شیعه هستند، اینطوری است، یعنی آن ها این بخش را که در غدیر بودند و با عمرهای طولانی، جعفر جنی در زمان آیت الله بروجردی فوت شد، این ها همه اش مسلمانشان شیعه هست و آن هم که کافر است که دیگر کافر مطلق است ولی خب کافرتر از همه نفس این کافر بد کیش، مسلمان شدنی نیست. این گبر بد اندیش مسلمان شدنی نیست و نعوذ بالله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا.

پایان

کلیدواژه ها:

علی(ع)، زین العابدین(ع)، فرزدق، جامی، معاویه صغیر، عدی بنحاتم طائی، جن، اجنه

موضوعات:

ولایت علی(ع) در سخنان بزرگان اهل تسنن، مساله جهل و نادانی و تجاهل، گریه های معاویه،  معاویه و استلام حجر

[۱] اعراف/۴۳٫

[۲]  الخصال  ,  جلد۲  ,  صفحه۴۱۷

[۳] بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۸

[۴] صافات/۲۴

[۵] آل عمران/۱۹

[۶] تاريخ بغداد، خطيب بغدادي، أحمد بن علي أبوبكر، دار الكتب العلمية، بيروت، بی تا، ج ۸، ص ۲۸۹٫

[۷] مائده/۵۵

[۸] بلد/۱۰

[۹] زمر/۶۷

[۱۰] دیوان فرزدق«هذا الذي تعرف البطحاء وطأته»

[۱۱].جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول »

[۱۲] عنکبوت/۶۹

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *