به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند، متن کامل بیانات حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید علیرضا عبادی در همایش استانی نماز ۱۴۰۰/۰۸/۱۰ جهت مطالعه عموم علاقه مندان منتشر شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله آل الله
با سلام به امام زمان(علیه السلام) و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام به محضر شما عزیزان و همه خدمتگزاران به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران
الصَّلاةُ عَمودُ الدِّين[۱] ، حالا ورود به این موضوع آن هم برای فرد ناقصی مثل بنده کار صعبی است و ما از نماز تا به حال چه فهمیدیم؟ من گُنگ خواب دیده و عالم تمام کر، من عاجزم زگفتن و خلق از شنیدنش، خب مستحضرید که دستیابی به حکمت نظری که بوعلی سینا و معلم اول و معلم دوم و ملاصدرایی را به عنوان صاحب نظر بسازد در کشف حقایق از طریق عقلی یا صاحبان ریاضت سخت، ریاضت های شرعی که حقایق را از بُعد عرفانی کشف کند این ها ساده نیست، بالاخره ما انسان هستیم و خدا ما را طوری آفریده است که می خواهیم بدانیم، کوچکترین مسئله ای را از حقایق عالم بخواهیم بدانیم سخت است، خیلی سخت است، خاصیت وحی همین است که آن سختی و مشکلات راه را سهل می کند، حالا ما وقتی می گوییم نماز یا مثلا می گوییم سوره مبارکه حمد که جزء لاینفک نماز است، لاصلاه الا بفاتحه الکتاب[۲]، رسیدن به این حقایق و توجه و تسلط بر آن که خودش هم البته سرمایه می خواهد حالا برای خیلی ها از قبیل بنده اصلا قابل باور نیست، شما باور می کنید که کلیات تمام قرآن در سوره حمد هست، نه من یک چیز دیگر می خواهم بگویم، تمام جریانات تاریخ و همه شرایط معاصر و آنچه که بشر زندگی می کند و با آن سر و کار دارد در حمد هست، خب همین است، وقتی می گویید بسم الله الرحمن الرحیم حالا وقتی اسم را به فارسی می گویید نام برای ما چه تداعی می شود؟ همین نام های اعتباری که روی اشیاء یا اشخاص می گذاریم حال آنکه اسم چه از ماده سِمَا باشد چه سُمُو باشد بالاخره آن نشانی آن صفت است، آثار است، یک چیز قرارداری نیست، شما دعای جوشن کبیر را می خوانید، هزار و یک اسم از خدا در این دعا است، نه از نوع نام ها و اسم هایی که ما روی تقی و نقی می گذاریم، از این نوع نیست که، صفات است، آثار است، به هر چه برخورد کنید در صحنه میدانی همان است، أَيًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى[۳]، بنابراین، این ها واقعیات عالم است که من از هر جا بخواهم شروع کنم، از هر جا بخواهم شروع کنم در این عالم به نامی از نام های خدا باید استعانت بگیرم، باز هم بحث لفظ نیست، منطقی را بحث در الفاظ نیست، بحث لفظی نیست، نخیر، صورت عینی دارد، از هر جا شروع کنم بالاخره باید با صفتی از صفات پروردگار و اثری از آثار حق و آیتی از آیات الهی شروع کنم، این ها واقعیات هستی است، آن وقت آن ذات مقدس الله جل و اعلی، من از او چه فهمیدم؟ غالبا با لفظ بازی کردم، من که نمی فهمم، من چه کاره هستم که ورود پیدا کنم، حالا الضرورات تبيح المحظورات ، اما من که از عهده ام ساخته نیست اما به هر حال این چه از اَلَهَ باشد که به معنی معبود است، چه از وَلَهَ باشد، کلمه طیبه الله که از معشوق است این است که من به یک اثری، یک آیه ای، یک اسمی از پروردگار که جز آن هم راه ندارد ها، گفتم این ها واقعیات عالم هستی است، جز او راه ندارد، او معبود واقعی است، غیر از او معبودی نیست یا غیر از او اصلا چیزی نیست، لیس فی الدار غیره دیار[۴] و او است که معشوق است، معشوق دیگر نمی تواند باشد، دلیل دارد، دلیلش این است که عشق گره خورده با حُسن، هر جا حُسنی است عشق اسیرش است، درست است؟ خب، غیر از آنجا اصلا حُسنی نیست، کدام حُسن؟ این همه آوازها از او بود، بقیه تجلی گاه هستند، آن زلیخایی که اسیر حُسن یوسف شده بود مستحضرید در تاریخ ذکر شده که بعد از طی آن جریانات به هر حال شرایطی پیش آمد و زلیخا به حواله نکاح یوسف عزیز مصر درآمد، اما به یوسف علاقه نشان نمی داد، او دیروز چه بود و امروز چیست، گفت دیروز اشتباه مصداق پیدا کرده بودم، حُسنی که می دیدم تو را می دیدم، الان این حُسن را که می بینم تو را نمی بینم، خدا را می بینم، به حُسن شما نیاز ندارم، حُسنی نیست، الله نور السماوات و الارض[۵]، بنده که نه اهل ترجمه هستم نه اهل تفسیر، یک چیزهایی می پرانم، به آن هوشیاری و کیاست شما عزیزان واگذار می کنم، معنیش چیست؟ نمی دانم، تفسیرش چیست؟ نمی دانم اما به ذهنم یک چیزی می آید، شما بررسی خواهید فرمود.
شما رنگ ها را ملاحظه می کنید؟ زیبایی ها را ملاحظه می کنید؟ نقاشی ها را می بینید؟ چهره های خوب را شیفته می شوید؟ خب، آنچه که شما از رنگ ها و زیبایی ها می بینید این ها از شما می پرسم، این زیبایی ها از کجاست؟ مال این اشیاء است؟ نه، این اشیاء رنگی ندارند، بی رنگ چیست؟ بی رنگ سیاه است، بعضی خیال می کنند بی رنگ سفید است، نه، سفیدی رنگ است، سیاهی بی رنگی است، ظلمات است، همه این زیبایی ها، همه این رنگ ها، همه این چهره ها، همه چه هستند؟ ظلمات هستند، زیبایی آن کجا بود؟ قبول نداری؟ شب تاریک ماه در یک سالن سربسته و دربسته که نور ستاره ها هم نمی رسد بروید همه نقاشی های زیبا یا چهره های زیبا را اینجا قرار دهید و هیچ نوری نباشد، چه رنگی دارند؟ کدام زیبایند؟ زیبایی نیست که، کدام زیباست؟ همه سیاه هستند، بی رنگ، همه مثل هم هستند، درست است یا نه؟ یک مرتبه سالن را روشن می کنید، این زیبایی ها کجا بود؟ حاضر غایب کرد، کجا بود؟ نبود آمد، از کجا آمد؟ زیبایی مال نور بود، رنگ ها انعکاس نور هستند، چهره زیبا در نور زیباست، زیبایی در عالم نیست جز خدا، الله نور السماوات و الارض[۶]، هر چه زیبایی هست مال اوست ولاغیر پس حُسن یک نقطه دارد و او الله است و او قابل عشق است و لاغیر، حالا وارد نماز شدی، توجه داری که کجا رفتی، بله؟ این حقایق را وحی برای شما روشن کرده والا باید خون دل میخوردی و نمی رسیدی، شما می توانی جای معلم دوم را پُر کنی؟ شما می توانی جای ابوعلی سینا را پر کنی؟ شما می توانی نظرات حکمت نظری ملاصدرا را به سادگی به دست آوری؟ یا فلان عارف صادق نه عارف های کلک استعمالی، شما می توانی جای آشیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی را پُر کنی؟ همتش را داری؟ من که همتش را ندارم، عُرضه اش را هم ندارم، خب این حقایق در وحی چه راه دوری را نزدیک کرده، چه راه صعب و سخت و گاهی محالی را ممکن کرده، نماز که می روی توجه به این است دیگر، آن وقت تمام این جریانات هم، بسم الله الرحمن، خلقت بر اساس رحمت است، وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ[۷]، به خاطر رحمت خدا این را آفریده، حالا رحمت اولیه ای که شامل همه موجودات و همه اشخاص و همه این ها می شود تا آن رحمت کسبی، رحمت رحمانیت و رحیمیت، رحیمیت رحمت کسبی است، در مثلا آموزش و پرورش کلاس اول را باز می گذارد هر کسی می خواهد بیاید داخل این کلاس حتی گاهی پدر و مادر را مجبور می کنند که این بچه باید بیاید به کلاس اما به کلاس دوم همه را راه نمی دهند، دقت شد؟ رحمت رحمانیت و رحیمیت با هم این تفاوت را دارند، اولی شامل همه است چه بخواهد و چه نخواهد اما دومی باید امتیاز بیاورد تا شاملش شود، رحمت رحیمیت این است، شاملش باید بشود با امتیاز و الا نمی دهند، این بهشت و دنیا هم همان است، اینجا این همه نعمت وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها[۸] را خدا به شما داده اما آنجا در آن عالم فقط با امتیاز تو را می پذیرند والا نمی پذیرند، هیچ عذاب و جهنمی هم بدتر از همان واماندگی و دورماندگی نیست، فَهَبْنِي صَبَرْتُ عَلَی عَذَابِكَ، فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ[۹]، آنجا راه نمی دهند، این راه نمی دهند از آتش جهنم عذابش بیشتر است، قبول است؟ به هر حال آنچه که در این بسم الله خوابیده حالا بنده که عرض کردم، من باید از این گناه عذرخواهی کنم، مرا چه که وارد شوم به بحثی که اصلا مربوط به دیگران است.
عظمت تفسیر «بسم الله» در کلام امام علی علیه السلام
شنیدید که ابن عباس گفت خدمت امیرالمومنین علی(ع) سر شب رسیدم و علی(ع) در مورد بسم الله یک مطالبی را شروع کرد، یک وقت دیدیم سپیده سر زد و هنوز از بای بسم الله علی(ع) جدا نشد، شنیدید؟ این ها افسانه نیست ها، حواستان جمع باشد، وارد نماز می شوید، یعنی وارد کجا می شوید؟ لَا صَلَاةَ إِلَّا بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ[۱۰]، آیه اول بسم الله الرحمن الرحیم است، آیه دوم الحمدلله، لام استغراق است، نظیر همانچه که گفتم که جز او معشوقی نیست و فقط منحصر به اوست این الف لام الحمد کُلش، اصلا چیزی بیرون از این دایره نیست، الحمد کُلُ الحمد، حمد چیست؟ هو ثناءُ لفظی علی جمیل الاختیاری، هیچ چیز در عالم قابل ستایش نیست، باز هم می گویم لیس فی الدار غیره دیار[۱۱]، اصلا هیچ چیز نیست، هیچ چیز قابل ستایش نیست، از چه تعریف می کنی؟ از که تعریف می کنی؟ هیچ چیز قابل ثناء و ستایش نیست مگر در پای جلوه های الهی، همان چه که در رابطه با رنگ ها گفتم، هیچ چیز قابل ستایش نیست، الحمدلله، کُلُهُ لله، اصلا خارج از این دایره هیچ چیز نیست، خب آن وقت این مصادیقش را وقتی شما با هم تطبیق دهید چه بابی باز شود که اصلا انتها ندارد و آن تمام آن بالاخره نامنتهی در ثناء الله است، مستجمع جمیع صفات حسنه و بری از همه صفات سلبیه و نقص، رب العالمین، ببینید چه برهانی در این آیه ذکر شده است، یعنی به گونه ای آمده اتیان الکلام بالبینه و البرهان، برای بخش اول این آیه که مدعاست بخش دوم دلیل مدعاست، درست است؟ الحمدلله، همه ثناء مخصوص اوست، دیگر پای غیری در کار نمی تواند باشد، رب العالمین، دلیلش این است دیگر، حالا اگر بخواهی وارد رب العالمینش شوی، حالا ورود پیدا کنی چه موقع سر در میاوری؟ هر وقت همه عالم و همه عوالم را به صورت عقلی یا علمی یا حضوری ببینی، بشناسی، بدانی، می توانی؟ این عالم در حرکت است، این عالم که راکد نیست، یک پرورشگاه است، همه چیز در حال رشد است، در حال سیر است، آن مربیشان چه کسی است؟ رب العالمین دیگر، شما چه وقت می توانی به این برسی؟ هر وقت همه عالم را بشناسی، ببینی چه خبر است، حالا این کسانی که زحمت می کشند حالا یک گوشه هایی، این گوشه ها در حدی نیست که قابل باشد اما واقعا زحمت می کشند، دستشان درد نکند، شما در خانه خودتان روی صندلی می نشینید و تلوزیون اعماق دریاها را، کیفیت پرورش آن انواع موجودات عجیب، یا مَنْ فِی الْبِحارِ عَجائِبُهُ، آن عجایب را می بینید، فوق آسمان ها در یک میلیون، یک میلیارد سال نوری آنطرف تر، ببین این عالم تمام متحرک است، تمامش نظم است، تمامش قانون است، تمامش تربیت است، رب العالمین اوست، جماد باشد، گیاه باشد، حیوان باشد، انسان باشد، فرشته باشد، این عالم باشد، عالم برزخ باشد، عالم قیامت باشد، ببین، وارد نماز می شوید، احرام می بندید، به هر حال این حرف ها ممکن است برای بنده گناه باشد به جهت اینکه از ناحیه بنده این ها فضولی است ولیکن احرام را چطور می بندی؟ احرام می بندی از خودت بی خبری، زن های مصر بر زلیخا اشکال و ایراد کردند و به هر حال او را مورد سرزنش قرار دادند، چه کار کرد؟ او هم از همه مدعی ها دعوت گرفت، جلوی آن ها هم یک کارد تیز گذاشت و به غلامش یوسف گفت که وارد این جمع شو، بعد قرآن چه می فرماید، می فرماید فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ[۱۲]، دقت کنید أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ[۱۳]، وقتی چشمشان به جمال یوسف افتاد، آنقدر بزرگ این ها را تحت تاثیر قرار داد که که کارد برداشتند دست هایشان را بریدند و متوجه این کار نبودند، او َاكْبَرْنَهُ را در نظر بگیر که در این بیان عرض کردم اصلا همانطور که زلیخا بعدا گفت یوسف حُسنی ندارد، حُسن مال خداست، به او ربطی ندارد اما فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ[۱۴] وقتی دیدند آن قدر بزرگ جلوه کرد و تصرف کرد در روحیه آن ها که دستهایشان را بریدند و متوجه نشدند، حالا بیا سر تکبیره الاحرام، او حُسن یوسف، حُسن مجازی است، حالا تو اگر مصلی و نمازخوانی می خواهی بروی مقابل حُسن حقیقی، اول چکار می کنید؟ تکبیره الاحرام الله اکبر، آن أَکْبَرْنَهُ را در نظر بگیر، همه چیز را پشت سر می گذاری، آن ها این کار را کردند، جز یوسف همه چیز را پشت سر گذاشتند، حالا شما می خواهید وارد اینجا شوید، تکبیره الاحرام می گویید، آن جایی که همه حُسن ها آنجاست، همه اسماء حُسنی هم آنجاست، ما را به این حرف ها چه؟ در نماز آیت الله العظمی بهجت در قم هرگز شرکت کرده بودید یا نه؟ تا ورود می کرد الحمدلله رب العالمین دیگر شاید به ایاک نعبد نمی رسید، در نماز داد می کشید گریه می کرد، چرا؟ چون او این حرف ها را می فهمید، ما بازی با الفاظ می کنیم، او عارف واصل بود، او می دید، گریه می کرد، چه گریه عشقی، از کجای نماز؟ از کجای نماز می شود گفت؟ گفتم، کلیات تمام قرآن در اینجا هست، نه، همه صحنه میدانی تاریخ، وضع معاصر و آینده، همه کلیاتش هست، این حقایق را اینطور ساده ارزان خدا، اگر ملاصدرا بخواهد از طریق عقلی به اینجا برسد چقدر باید زحمت بکشد؟ از طریق ریاضت آقا شیخ حسنعلی نخودکی به این بخواهد برسد چقدر باید زحمت بکشد؟ متوجهیم؟ خدای متعال به وسیله عقل کل و هادی سُبُل و خاتم رُسُل این ها را مجانی در اختیار ما قرار داده، من یک عمر است به هر حال نماز خواندم هنوز وارد نماز نشدم، از این نعمت و سفره پهن، از این حقایق جهان هستی هنوز نوبر نکردم، ناشتا هستم، حالا خوش به حال شما، مالک یوم الدین[۱۵]، دوستان اینجا ما چند روزی هستیم، ما از اینجا می رویم، حقایق آن عالم را برای ما بیان کردند و سیر حرکت ما را از مبدأ تا معاد را در نماز گزارش می دهد، از معاد تا معاد، به وسیله رسالت نبی اکرم(ص)، راه توحید، ایاک نعبد[۱۶]، این هم باز عیناً مثل مطالب قبل است، از نظر ادبی تقدیم ما حقه التأخیر یفید الحصر، ایاک در اینجا مفعول است، قاعدتاً باید نعبد ایاک گفته می شد، عبادت می کنم من تو را، خب چرا این مقدم است؟ جاش تاخیر بوده، چرا مقدم است؟ این انحصار را می فهماند یعنی فقط تو را، دلایلش را توی مفاهیم قبلی عرض کردم به چه دلیل چون غیر از او نه مبدأی است نه معبودی هست، غیر از او نه معشوقی است، دلایلش را گفتم دیگر، حالا به اینجا که می رسد ایاک نعبد، فقط تو را، خب اگر نماز را پنج نوبت باید بخوانیم و این حرف ها را هم با خدا بگوییم، این ها مثل چه می ماند؟ مثل گزارش کار، درست است؟ خدا شما را چرا خلق کرده؟ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[۱۷]، تو را فقط برای عبادت خلق کرده، نه یک لحظه کمتر، شبانه روز شما چند ساعت است؟ چند دقیقه است، یک دقیقه هم خارج از طریق عبودیت قبول نیست، یک دقیقه اش قبول نیست، چرا؟ چون خلقتت برای این است، آیه قرآن است دیگر و ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[۱۸] ولو یک ثانیه هم استثناء نشده، آن وقت خدا این نماز را قرار داده که روزی پنج نوبت بیایی و گزارش بدهی، ایاک نعبد، در گزارش دروغ هم نباشد، لازمه عبودیت را هم شما بهتر از بنده می دانید، خدا که غنی به ذات است، او که نیاز به عبودیت ما ندارد، ماییم که به عبودیت خدا برای وصول به کمال و سیر نامتنهاهی نیاز داریم، اما پنج نوبت گزارش در شبانه روز در پیش خدا به اینکه فقط تو را عبادت می کنیم، واقعا درست است؟ خب، اینکه دارد اگر نماز درست شود همه کارها درست می شود معنی آن همین است که اگر من بفهمم کجا هستم، چه می گویم، با که صحبت می کنم و این مطلب چیست دیگر این با پول پرستی نمی سازد، با ریاست پرستی نمی سازد، با شخص پرستی نمی سازد، این با طاغوت پرستی نمی سازد دیگر، خب اگر این حرف ها درست شود این یعنی چه؟ یعنی همه عالم درست می شود، معنیش این است دیگر، همه چیز درست می شود، کار شخصیم درست می شود، فکرم درست می شود، اخلاقم درست می شود، کار خانوادگیم درست می شود، اجتماعیش درست می شود، سیاسیش درست می شود، هر جا درست نشده خود پرستی کردم، پول پرستی کردم، طاغوت پرستی کردم، دنیاپرستی کردم، شیطان پرستی کردم خوب نشده، بابا این نماز را ساده نشماریم، این چیز عجیب و غریبی است که خدای متعال به ما عنایت فرموده اما وای بر من، قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ[۱۹]، مرگ بر انسان، چقدر ناسپاس است، مرگ بر خودم، در عمرم یک نماز با حضور خواندم؟ فقط یک نماز، نه، یک رکعت با حضور خواندم؟ خیر، بعد می شود همایش نماز، کدام نماز؟ این رشته سر دراز دارد، کار من نیست که، البته شما با طهارت قلبی که دارید دنبالش بروید خداوند به شما عنایت خواهد کرد، وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا[۲۰]، راه خدا هم با راه های دیگر فرق می کند، فرق نمی کند؟ دلیلش این آیه قرآن است، اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ[۲۱]، راه خدا با بقیه راه ها فرق می کند، چطور؟ حالا ما به فارسی ترجمه می کنیم راه، نه، مجبوریم، چون لفظ فارسی و باقی الفاظ دیگر غیر از فارسی هم غیر از عربی این ها خیلی محدود هستند، بهترین زبان زبان عربی است، این را کارشناسان می گویند نه بنده، بهترین زبان جهان عربی است، در عین حالی که خود عرب ها بعضی آنقدر زشت هستند کهآدم را از آن ها بد می آید، کار به او ندارد، فرق بین راه هایی که انسان طی می کند با این صراطی که راه خداست چیست؟ فرقش این است که راه را راهرو می پیماید، درست است یا نه؟ شما اگر مثلا یک کیلومتر در این راه یا جاده یا اتوبان بخواهید بروید شما باید این راه را بروید اما معنی صراط این نیست، معنی صراط راهی است که راه شما را می برد، کلمه صراط با صاد از سراط با سین گرفته شده و سراط به سین در گلوگاه که غذا یا آب وارد مری می شود، غذا می رود؟ نه، غذا نمی رود، مری غذا را می برد، نه غذا می رود، حالا بهتر از این را، شتر را دیدید نشخوار می کند؟ شتر نشخوار می کند، چون گردنش دراز است، قشنگ محسوس است، از آن ذخیره هایی که باید جویده شود و نیم جویده هست وارد مری می شود می آید بالا، درست مثل یک توپی از داخل گلوگاه می آید بالا، خوب می جود، باز آزاد می کند، این صراط است، لقمه نمی رود، لقمه را می برد نه لقمه می رود، لقمه راه را نمی پیماید، راه راهرو را می برد، ببین چه ظرافتی در این آیه به کار رفته است، آن آیه دیگر هم می فرماید وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا[۲۲]، اگر خدایی شوی، این اگرش را خودت می دانی و خودم می دانم، اگر خدایی شوی، خدا تو را به همه راه ها می برد، مشکلت فقط سر این است، مثل این پله برقی هایی که ساخته اند، از قطار می خواهی بروی پایین یا بالا می آیی، لزوم ندارد این پله ها را شما بالا یا پایین بروید، نخیر، در این نقطه قرار بگیر، آن خودش تو را می برد، تو فقط در آن سکویی که بدون پول و شهرت و ریاست و عنوان و لذت، همین، در یک سکویی قرار بگیر که بر اساس فطرت الهی خودت جذب خدا شده باشی، خدا تو را به همه جا می برد، نمی خواهد زحمت بکشی، خدا تو را می برد، زحمت اولیه را درست بکش، بقیه با او است، آیینه شو جمال پری طلعتان طلب، تو در درون پاک شو، آن جمال پیش چشمت می آید، درست است؟
خداوند به همه شما خیر دهد، خب این باشد برای اهلش که شما هستید، بروید تعقیب کنید، این یک مسئله ای نیست که به این سادگی تمام شود، خوش به حال آنهایی که اهل نماز هستند، اهل نماز هستند یعنی اهل همه خیرات هستند، إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر[۲۳]، منتهی شرطش همین نماز است، أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي[۲۴]، اگر ان شاءالله حالی پیدا کردید و سیم اتصالی به آن معنویت وصل شد ما گناهکاران را هم دعا بفرمایید.
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد
[۱] . بحار الانوار، جلد ۹، ص ۲۱۸
[۲] . مستدرکالوسائل ج : ۴ ص : ۱۵۸
[۳] . آیه ۱۷ اسراء
[۴] . شعری از دیوان اشعار منصور حلاج
[۵] . آیه ۳۵ نور
[۶] . آیه ۳۵ نور
[۷] . آیه ۱۱۹ هود
[۸] . آیه ۱۸ نحل
[۹] . دعای کمیل
[۱۰] . مستدرکالوسائل ج : ۴ ص : ۱۵۸
[۱۱] . شعری از دیوان اشعار منصور حلاج
[۱۲] . آیه ۳۱ یوسف
[۱۳] . همان
[۱۴] . همان
[۱۵] . آیه ۴ حمد
[۱۶] . آیه ۵ حمد
[۱۷] . آیه ۵۶ ذاریات
[۱۸] . همان
[۱۹] . آیه ۱۷ عبس
[۲۰] . آیه ۶۹ عنکبوت
[۲۱] . آیه ۶ حمد
[۲۲] . آیه ۶۹ عنکبوت
[۲۳] . آیه ۴۵ عنکبوت
[۲۴] . آیه ۱۴ طه