خانه / متن بیانات / بیانات آیت الله عبادی در دیدار با ائمه جمعه استان

بیانات آیت الله عبادی در دیدار با ائمه جمعه استان

مشروح کامل سخنان نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در دیدار با ائمه جمعه استان در مورخه آبان ماه ۹۵ به شرح زیر است

بسم الله الرحمن الرحیم

باسلام به امام زمان و بادرود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام ودرود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران رهبر مسلمین جهان وسلام مجدد به محضرشما گرامیان وهمه ی سنگرنشینان علم وایمان، تسلیت ایام محرم وبزرگداشت ماه پیروزی خون بر شمشیر(الاسلام كلمةِ التّوحيد ، وَ توحيدِ الكلمة)خیلی عنایت فرمودید(جزائکم الله وخیرالجزاعن السلام واهله)خب در محضر شما تکرار همان چیزهایی است که در ذهن شماهست، شما میدانید نیاز به گفتن نیست، ولی بالاخره مراسم جلسه ایجاب می کند که در موضوعی که فرمودند ومشورت جمعی که داریم این مزد زیاد است.

قبلاً در مقدمه ی این جلسه باچند نفر معدود از دوستان نشسته بودیم ملاک وحدت را خب در حد بضاعت خودم به آنها عرض کردم، خدمت شماهم همان را عرض می کنم، شما می توانید کم کنید، زیاد کنید، اصلاح کنید، جلسه مشورت هست، دیگرچه باید کرد که به یک وحدت برسیم، که برای اسلام کارآمد باشد، به هرحال مسئولیتی هست خواسته یا ناخواسته به دوش من وشما افتاده، این جمع را می گویند خواص، هم مصیبت های خودمان را داریم هم مسئولیت های دیگران را داریم، اگر به غیر علم عمل کنیم بار دیگران بر دوش ما می افتد،

بله ، حقیقت اسلام کلمه توحید هست، اما چی میشود که از توحید اختلاف پدید می آید منحصر به زمان دور زمانی هم نیست،در طول زندگی بشر این وجود دارد، خب تبعا باید فازمتر گذاشت ودید عیب مال کجاست؟ یا این هست که کلمه توحید به معنی صحیحش اخذ نشده وآنچه را که به نام توحید می گوید یا گرفته است آمیخته ی با انواع شرک، شرک خفیف و یا این است که در اجرا وعمل موضوعات کارشناسی نشده است.

به دوستان عرض کردم که حالا اگر این صب کلمه رو یک انگیزه باشد، واقعا انگیزه توحیدی باشد، واقعا انگیزه خالص باشد، درون آن هوای نفس نباشد، انگیزه باشد، دوم این که انگیزه که هست فقط بعنوان یک شغل مطرح نباشد، بلکه همراه تعهد باشد، که آنچه لازمه این انگیزه است برای آن تلاش کند والا ازنوع آرزوهایی که بالاخره انسان مینشیند آرزو می کند، که این چنین بشود آنچنان بشود ومدینه فاضلیه شود، این دردی را دوا نمی کند، تعهد باشد وقتی لازمه ی آن انگیزه زحمت هست تلاش است به آن عمل کند، سوم این که آنچه را می خواهد عمل کند دقیقا کارشناسی کند که این همان است، یا چیز دیگری است اگر این سه مطلب در کنار هم قرار بگیرد، آنجا خود به خود وحدت بوجود می آید هیچ هم لزوم ندارد آدم از نزدیک ببیند اگر مثلا شما اینجا انگیزه پیدا کردید که داخل مسجد محلتان برای رضای خدا بروید ده تا مسئله شرعی از روی رساله بگویید مثلا: وضو رو توضیح بدید، خمس را توضیح بدید، زکات را توضیح بدید، برای مستمع هم انگیزه داشته باشید، همه هم به خودتان حرکت بدید، بروید داخل مسجد حرفش را بزنید، و همه هم این حرف را بی کم وزیاد مستند بیان کنید درست،  یک نفر دیگر  را هم مثلا درکابل با همین انگیزه وباهمین تعهد باهمین که مستند حرف میزند آن مسئله شرعی را بیان کند، یکی هم در نجف همین کار را کند، شما که همدیگر را ندیدید اما حرف شما یکی است، یکی نیست؟یکی هست دیگر وحدت هم یعنی همین، وحدت این نیست که دور یکدیگر جمع بشید این هم چیز خیلی خوبی است ولی این که دردی را دوا نمی کند.

خب مسائل شرعی که تمامش نماز و روزه وخمس وزکات و نمیدانم موضوعاتی مثل غسل نیست و…اینها یک بخشی هست فقها می‌‎فرمایند که شما هیچ موضوعی را نمی‌توانید طرح کنید الا این که دین خدا اسلام فقه روی آن نظر دارد، هر موضوعی را که شما روی آن نظر دارید احکام دارد، بسیار خوب اینها که پذیرفته شده است، بنابراین ، مسئله اقتصادی احکام ندارد، خب دارد دیگر، این مکاسب تمامش همان است مسئله سیاسی احکام ندارد؟ چطور میشود احکام نداشته باشد، مسائل امنیتی احکام ندارد؟ مسائل نظامی احکام ندارد؟ مسائل اجتماعی احکام ندارد؟ گفتیم هرموضوعی که شما تعیین می‌کنید روی آن حکم است حالا کار ما چیست؟ کار ما بیان احکام الهی است، ازمسائل سیاسی واقتصادی واجتماعی وامنیتی و…حساب کن.

کارها بیان احکام هست، دیگر فازمتر بگیریم کجاش مشکل دارد؟ ازکجا این قطع میشه که وحدت بوجود نمی آید؟ یا این است که انگیزه نداریم، انگیزه برای اصلاح کار خود و اصلاحی به کار مردم نداریم یا به این برمی گردد، خب این خیلی نقص بزرگی است که بنده باید از خودم خیلی خجالت بکشم زیرا همانطور که مردم بالاخره دنبال یک شغلی هستند که منافعشان بطور مستقیم وغیر مستقیم به همه میرسه به ماهم میرسه این لباس من را کی دوخته؟ این فرش مرا کی بافته؟ این اتاق را کی درست کرده؟ دیگران ساخته اند و… نیازهایی که صدها نوع نیاز داریم، همه را برآورده کردند، نیازهای امنیتی، نیازهای نظامی و…

حالا بنده ام که این لباس شما را غصب کرده ام وپوشیدم، که اهل آن نبودم وانگیزه هم نداشتم کاش نمی پوشیدم چون من که انگیزه نداشتم تحرکت نداشتم پوشیدم جای یک نفری که میتونست با انگیزه بیاد من گرفتم، بالاخره یا مشکل مال انگیزه هست، انگیزه نیست همانطور بی تفاوت حالا هرچی شد، هرچی پیش آمد خوش آمد این هست گاهی می بینید بسیاری با این که همه در یک زیگیم، در یک لباسیم در یک شأن شمرده می شویم، اما گاهی می شود که تفاوت ها صدوهشتاد درجه است، یکی میشود مطهری یکی هم می شود من، متاسفانه، چرا چون اون انگیزه داشته من بدون انگیزه رفتم، کسی که بدون انگیزه بره به جایی نمی رسد که دنبال چه کاری رفتم؟ برای چه هدفی رفتم؟ چه برنامه ای؟ هیچی، من خودمو میگم، فقط جای یک انسان با انگیزه را پر کردم، وبا این قیافه خودم مردم را سرگردان کردم، انگیزه ای نیست، اگر بخواهیم به یک نتیجه ای برسیم که در آن نتیجه وحدت و کارآمد باشد اولین شرطش وجود انگیزه هست، تمام من که کلاً نمیدانم برای چه کاری آمدم؟ کدام انگیزه.

خب حالا انگیزه، بصورت آرزو،  آنجا چرا کج است؟کج است، آنجا چرا ناقص است؟ اوضاع چرا این چنین است؟ بیا یک شب تا صبح برایت درد دل کنم که آقا این جا این چنین شده آن جا چنان شده، خب چرا به جهت اینکه من و امثال من از جای خود حرکت نکرده ایم، چنین شده است نسبت به آن در حد یک آرزو که کاش این مدینه فاضله به وجود می آمد، نیامده است حالا صد ها درد دل دارم که مدینه فاضله به وجود نیامده است، اما این پیرو این انگیزه تعهد عملی ندارم، التضام ندارم، دردمند نیستم، نتیجه آن است که کارها روی زمین می ماند، نتیجه همین هست دیگر، خب کجا باید درست شود؟ چه کسی باید درست کند؟

حالا اگر این دو سرهم شد، ولیکن سلیقه ای حرف میزنند، خب سلیقه ای حرف میزنند، اینجا خوشم می آید که اینطور حرف میزنند، آنجا ناخوشایند باشم که طور دیگری حرف میزنم ، با فلان طیف اینطور حرف میزنم، با فلان طیف آن طور حرف میزنم. این که القا میکنم این یک کار کارشناسی شده نیست، که حالا یا خودم کارشناسی کرده باشم اگر تعهد عملی داشته باشم میتوانستم گلیمم را از آب بکشم، ویا اینکه نظر صاحب نظری را به مردم می‌رساندند، خب بعد به قول آقایان قرأت ما از دین این است، یعنی چه؟ شما چه کسی هستید که قرأت  شما از دین اینطور است.

دین شناسی کار ساده ای است؟! خب بنابراین اینطور حرف میزند، او طوری دیگری حرف میزند، آن سومی و دهمی،  آن که سرگردان می شود، مردم هستند؛ گناه آن به گردن چه کسی است؟ مسائلی هم که همواره در اسلام ناب بوده است و الان بیش از همه تبعین آن مورد نیاز است، با کدام کارشناسی؟  این در حالی است که از سویی، امروز امکانات آنقدر فراوان است که دنیای ارتباطات آنقدر زمینه ها مساعد است که کسانی که بخواهند این انجام وظیفه کنند همه ی امکانات در دست آنها است، در موبایل او یک کتابخانه است، به هر جا اشاره کند، متن فلان کتاب پیش او هست، متن فلان فقه پیش او هست، متن فلان متکلف در پیش او هست، متن فلان کارشناس امور دینی در بحث اقتصادی، امنیتی،  در بحث اجتماعی که در بعضی از روایات باعث شده است یک زمانی بهترین زمان باشد و بدترین زمان باشد؛ و ما این زمان را حس می کنیم که بهترین زمان است.

شرایط زندگی علمای گذشته را بخوانید ببینید چه مشکلاتی داشتند از امور زندگی آنها از باقی مشکلات آنها از تهیه یک کتاب وقلم مشکل داشتند دیگر،حاج شیخ عباس قمی با آن عظمت (رحمت الله) آن زحماتی که کشیده است او که کتاب نداشت مگر کتابخانه ای میرفت کتابی را عاریه می گرفت کتاب صنعت کتاب مادر می گرفت اما الان چه نعمت هایی وجود دارد؟ و اگر همه هم این سه اصل را رعایت کنیم لزوم ندارد همدیگرا را ببینیم هر کس در هر جا که هست مشخص است که چه باید بگوید و اگر همه یک حرف را بگویند مردم برای آنها مشخص است که چه باید بکنند و از طرفی بهانه ها هم از دست بسیاری بهانه جو ها خود به خود گرفته می شود دیگر میگویند نظر فلان آقا این است همه چیز را دیگر خنثی می‌کند و توحید عملی هم انعکاس همان توحید عقیدتی است (الاسلام کلمه التوحید) توحید عقیدتی است (والتوحید کلمه) توحید عملی است اگر ما موحد باشیم در اجرا و عمل آنجا خود به خود به این گوهر گران بها دست پیدا می‌کنیم، نه اینکه این مواضع فلان است این اختلاف فلان است، این درگیری ها فلان است، این بدبینی ها فلان است، اینها دیگر اصلا رخت در آمده است.

این کار شدنی است و بر مردم هم ابلاغی مبین می شود، اگر کسانی هم که دیگر نپذیرند شما به آنها اتمام حجت کردید، اما الان مردم بر ما حجت دارند، همین مردم سرگردان، بر ما حجت دارند، چون این شیوه ی کار ما شیوه ای است که اغنا کننده نیست.

خب جلسه ی مشورتی است آنچه بنده عرض کردم بالاخره بعضی مواد قضیه  شما برای تکمیل آن مطالعه کنید اضافه کنید یا در این حال نقد می بینید آن را کم کنید، ولیکن حالا با این انگیزه مقدس گرد هم آمده اید و همه الحمدالله موثر در جامعه هستید، این راهی را که شروع کرده اید به نتیجه برسانید، و این هیچ اشکالی ندارد به هر حال یک طرح یک فرمول از خراسان جنوبی بگیرد و به جای دیگری صادر بشود کار شدنی است، منتظر نظرات بعدی شما و نتایج بعدی شما خواهم بود، خداوند شما را حفظ کند، و بر توفیقاتتان بیافزاید و به مردم ما توفیق بدهد که حداکثر استفاده از محضر شما در این شرایطی که استکبار جهانی به جان مسلمانان افتاده است و به وسیله ی آن مسلمان ها هم به جان هم افتادند و بیش ازپیش همه برابر روایاتی که در این باب وارد است به جان شیعیان اهل بیت علیه السلام افتاده اند که سخن برای گفتن دارند، آنها از این میترسند آنوقت در چنین شرایطی اگر خود ما هم حرف های همدیگر را خنثی کنیم خود ما هم اختلاف نظر بکاریم خود ما هم با هم درگیر شویم که آنها همین را میخواهند خب بعد بفرمایید آخر قضیه چه میماند همدیگر را در یابیم در هر رده ای که هست گاهی در روایات وارد است که افراد در هر رده ای که هستند آنها را در کنار خود حفظ کنیم،من اینطور در ذهنم است که روایت اینطور تعلیل فرموده، که اگر بنا باشد هر کس در هر جایگاهی است نسبت به دیگری و دیگرانی که حالا فاصله دارند و پایین تر هستند اگر که بگوید هر چی فهم است مال من است، شما هیچی، اگر چنین چیزی باشد بعد در روایت اینطور تعلل فرموده آن وقت شما حالا هر که هستی او علامه است، فاصله آن علامه تا امام صادق چقدر است؟ وقتی امام صادق (علیه السلام) این انسان معمولی حالا هر که هست میخواهد عالم یا  دانشمند باشد یا شیخ طوسی باشد، در کنارش نگه میدارند مسلم شیخ طوسی هم باید دیگران را ببیند دیگران هم در هر رده ای دیگری را ببیند و دستش را بگیرد نه اینکه او را هل دهد.

اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا،وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا

اجماعاً صلوات

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *