خانه / متن بیانات / اخلاق و معرفت / متن بیانات امام جمعه بیرجند در دیدار با مدیران دستگاه های اجرایی خراسان جنوبی

متن بیانات امام جمعه بیرجند در دیدار با مدیران دستگاه های اجرایی خراسان جنوبی

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله آل الله و لعن دائم علی اعدائهم اعداءالله

باسلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب، و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران رهبر مسلمین جهان، و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه‌ی خدمت‌گزاران به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، بزرگداشت مقام همه‌ی شهدای راه حق و بالأخص سیدالشهدای مقاومت سیدحسن نصرالله قدس سره الشریف، خیلی خوش آمدید.

بزرگترین سرمایه‌ی مردم مدیران کارآمد جمهوری اسلامی ایران هستند که به طور کلی‌تر عرض کنم شما بهتر از بنده می‌دانید در هر کاری فرق نمی‌کند، نیروی انسانی حرف اول و آخر را می‌زند؛ نیروی انسانی یعنی همه چیز، اگر هیچ نداشته باشد دست خالی چیز ایجاد می‌کند و اگر احیاناً نیروی ناکارآمد باشد همه چیز هم که داشته باشد هیچ کاری نمی‌تواند بکند، این هم منحصر به کارمندان و کارکنان هیچ دولتی نیست، اقتضای امر این است؛ یعنی در انواع و اقسام کار، کسب، تولید و بالاخره نیروی انسانی است که هم تولید را ایجاد می‌کند هم به آن کیفیت می دهد یا فاقد کیفیت است، کار انسان است، در انواع امور، بنابراین جایگاه شما بزرگترین سرمایه‌ی کشور است به همین دلیل هم همواره دشمن سعی می‌کند به انواع و اقسام آسیبش را برساند.

اشاره به مطلب بعدی که داشته باشم اینکه در آستانه‌ی ماه مبارک رمضان هستیم، از خصوصیات جلسه این است که ما در روزی واقع شدیم که از فردایش حلول ماه مبارک رمضان است، اینکه می‌گوئیم سفره الهی پهن شده است، خوب قبل از آن حتماً این توجه همه دارند که انسان موجود مرکب است از بدن حیوانی و روح انسانی هر یک نیازهای خودش را دارد و به اندازه لازم واجب است، باید باشد، بالاخره اگر لقمان حکیم هم هست از مادر متولد می‌شود باید تغذیه بشود، باید شیر بخورد ، باید پوشش داشته باشد ، باید زیر سقفی باشد، اما لقمان این نیست؛ لقمان روح لقمانی است، تفکر لقمانی است، اندیشه‌ی لقمان است، سفره‌ای که پهن می شود در ماه مبارک رمضان که البته سفره الهی همیشه پهن است برای مشتریانش، حالا مشتری کم دارد یا زیاد آن دیگه بستگی دارد به سطح فکر من و امثال من، اما تغذیه بدن با تغذیه روح فرق می کند دو تاست ، روح معرفت میخواهد ، روح علم می خواهد ، روح قرب می خواهد ، روح ایمان می خواهد و اتفاقاً از مؤثرترین اینکه روح جان بگیرد ، مهار کردن نفس است ، که خب بنده دیگه اهلیت ورود به این ندارم اما از این جایی که بنده و امثال بنده هستند تا جایی که اولیاء الله هستند و نقش اراده، نقش معجزه آفرین اراده؛ معجزاتی که پیغمبران انجام می‌دهند، کراماتی که اولیا الله انجام می دهند این ها محصول اراده است ، آن وقت می فهمیم تغذیه یعنی چه ؟ قدرت یعنی چه ؟ حالا پیغمبران ، ائمه و این ها که به جای خودش ، نه کسانی که راه آن ها را شناختند و بعد در میدان عمل کار کردند که در طول تاریخ میلیون ها انسان این طور بودند و حالا یا با نام یا گمنام آمدند و رفتند حالا آن هایی که معاصر ماها بود و این ها شما بهتر از بنده می دانید.

کرامات اراده آقا شیخ حسن علی اصفهانی عالم، عامل ، عارف ، واصل ؛ شاید برای بعضی ها اصلا ناباور باشه یک چنین کاری ممکن است؟! نه اراده تنها نافذه در خودش اراده می کند دستش را بالا کند ، اراده می کند به فقیر کمک کند ؛ این مربوط به بدن است این اراده، اما آن عارف واصل و عالم عامل که مقدمه ولایت تکوینی ، اول همان تسلط بر خویشتن است بعد چه می شود در قدم های بعدی؟ بعد تسلط برعالم تکوین می گذارد، یعنی همان طوری که اراده می کند دستش را بالا کند همان طور اراده می کند نسبت به جماد ، نسبت به حیوان ، تحت تأثیر آن قرار می گیرند ، که این ها هم دو بخش یک بخش لازمه اقتضاء ریاضت هاست و فرمول خاص دارد قابل انتقال هم هست به دیگران و یک بخشش که مهم است جنبه های کرامتی است که وقتی این ظرفیت را پیدا کرد،  کرامت الهی شامل حالش می شود و بر اشیاء حکومت می کند، این مال اولیاست آن اولی را مرتاضین هم می توانند برسند، بیمارستان امام رضا در آن سابق ، در آن تاریخ با وسیله شهردار زمان اداره می شده ، ساختمان هم قدیمی داخلش هم چوب بوده قدیم دیگه آهن که نبوده ، موریانه ورود پیدا می کند ؛ خب هر سمی هم ، داخل چوب داخل ساختمان سم بهش نمی رسد که همه راه ها را طی می کند به هیچ جا نمی رسد و از طرفی هم می ترسد که اگر این جا حادثه ای پیش بیاد بالاخره آن استبداد رضاخانی هم که نابودش می کند ، گفت خیلی خیلی نگران بودم و حالا مباشرش بوده ، مشاورش بوده گفت وارد اتاقش شد وگفت آقای شهردار چهریتان ناراحت است گفتم برو بیرون ، بعد فهمیدم اشتباه کردم بالاخره سوالی کرده پاسخ بدهم ، گفتم بیاد، باهاش صحبت کردم گفتم رمز این است، ناراحتی من از این است ، هیچ علاجی نداره منم می ترسم نمی دونم چی کار کنم ، گفت من به شما راه حل را میگم ، گفت چیه ؟ گفت برید پیش آقا سید حسن علی اصفهانی علاجش را می کند ، یعنی چی علاج می کند ؟! گفت حالا بره گفت نه من که تنها نمیرم تو هم با من بیا ، گفت باهم بریم رفتیم با هم ، پیش شیخ ؛ شیخ سرش را بالا آورد گفت که کاری دارید شرح حال گفتم جریان اینه برداشت دست روی کاغذ باطل ای یک چیزی نوشت گفت این کاغذ را ببر آنجا آویز کن ، دیدم نوشته موریانه ها برید بیرون ، گفت آن قدر خنده ام گرفت که هرچه بود جلو خندم را گرفتم و از اتاق بیرون آمدم به آن آقا گفتم من که همچین کاری نمی کنم مسخره می کنند من مرا ، بعد گفت من خودم این کار را می کنم ، رفتیم بیمارستان آنجا آویز کرد ؛ فردا صبح آمدیم دیدیم موریانه ها بیرون ریختن انباشته شدند و مردند ، درجایی دیدم حدود صد هزار کرامت از این عالم بزرگوار صادر شده که نه تنها مردم خودی ، نخیر خارجی هایی که در ایران بودند و از کشورهای دیگه آمده بود اینجا مسئولیت داشتند بالاخره کشور که دست دیگران بود ، اما معترف اند که در فلان مشکل به ایشان  مراجعه کردند و از این قبیل ؛ این ها نتیجه چیست ؟ نتیجه اراده ، امتیاز انسان بر حیوان چیست؟ اراده ، معنی حقیقی آزادی یعنی چه ؟ یعنی اراده ، این مابه امتیاز بین ما و حیوان است ، حیوان اراده ندارد تسلیم غریزه است ، جماد اراده ندارد ، تسلیم طبیعت است ، نبات اراده ندارد تسلیم طبیعت است ، اما انسان اراده دارد ؛ بعد معنی آزادی اینجاست ، اما استعمار آزادی را به چه معنی گرفته ؟ به معنی اینکه آزاد شراب بخورد ، آزاد مواد مخدر بکشد ، آزاد بالاخره هر جنایتی بکند ، آن آزاد را این طور معنی می کند ، با اینکه از نظر علمی و عقلی آزادی یعنی اراده ؛

اینکه گویی این کنم یا آن کنم        این دلیل اختیار  و آزادی است ای سنم ،

آزادی یعنی این ؛ آن وقت انسان به وسیله اراده می تواند به هر حال از انواع و اقسام مسائلی که در طبیعت هست ، در جهان هست ، در انسان هست ، بالاخره انواع و اقسام مسائل تحمیلی هست ، انسان می تواند به وسیله اراده بر همه آن ها غالب بشود و آن چه را که پاسخ جبر را میدهد این است ، حالا این اهلی دارد و مطلبی است که شما بهتر از بنده می دانید ، بیش از این هم در این باره چیزی را عرض نکنم ، در این باره کتاب ها میشود نوشت در انسان شناسی ، خودشناسی ، جهان شناسی ، مبدا شناسی ، معادشناسی ، وظیفه شناسی ، آفت شناسی سرمایه ها در این است .

این را می خواهم عرض کنم که این برنامه ماه مبارک رمضان که خداوند داده ، خداوند بخل نکرده که این آقا نان بخورد یا نخورد یا فلان کار را بکند یا نکند ، این یک نسخه عمومی است که اگه درست انجام بشود برای قدم گذاشتن به پله های بعدی به انسان آمادگی میدهد،  که دیگه انسان حیوان نیست که حالا غریزه بر او حاکم باشد ، بالاخره این علف را بخورد دیگه حساب بکند علف از کجاست ؟ مال کیست؟ نه ، حیوان دیگه حیوان اراده ندارد ، تشخیص هم ندارد کار خودش را انجام می دهد ، البته در زندگی خودش قانون دارد و خوب هم رعایت می کند ، اما به نصفه به آن چه را که انسان صاحب اراده هست ، نفع واقعی چیست تا بر آن اراده پیدا کنیم ؟ و نفع ظاهری چیست تا آن ما را محصور نکند ما را در بند قرار ندهد؟ ، هرجا هم موفقیتی است مربوط به این است ، اگر حالا به یک کودکی یا نوجوان و جوانی بگویند این ساعت را برو فلان تفریح انجام بده ، یا سر کلاس فلسفه بنشین ، اقتضای طبیعت این است که برود تفریح به جای اینکه دیگه بر مغزش فشار نمیاد ، اما اراده می کند که آن کار ها را کم کند بیشتر عمرش را روی کارهایی که انسان ساز است انجام بدهد ، آن وقت می بینید که مسائل نفسانی را اصلا کنار می گذارد و اصلا در او تأثیری ندارد.

علامه جعفری قدس سره که هم به کرامات رسید هم به نتایج استدلال های عقلانی رسید این ها در آن موقع ها که نان نبود کسی بخورد ، نان نبود نه در این جا و نه در عراق به هر حال قحطی های ممتد ؛ بعد حالا یک کسی نذری کرده بود به اتاق آقای جعفری یا بعضی مثلاً مستمندین دیگه گوشت نذری آورده بود ، بعد گفت که این را روی آن چراغ های نفتی سه فلیته ای بود آن موقع سابق ما داشتیم ، گذاشته بود تو اتاق مطالعه می کرد درب را هم بسته بود ، آن آب تمام شد ، گوشت سوخت ، دودش تمام اتاق را فرا گرفته بود و علامه فکر می کرد طلبه بود ، جوان بود ، فکر می کرد نه بویی را احساس کرد ، نه دودی را احساس کرد در اتاق هم بسته بود یک وقت دید یک کسی با کلنگ داره در را می کنه صدای آن بلند شد از جای پرید ، چی شد ؟ آمد گفت شما زنده هستید ؟!! ما وقتی دود ها از لای این در اتاق شما بیرون میاد و شما هم داخل درب را بستید ، گفتیم حتماً شما ، گاز زغال شما را بیهوش کرده ، تغذیه،  آن گوشت تغذیه بدن است ، آن تفکر تغذیه روح ؛ خب من که با حیوانات فرق نمی کنم دنبال همین بالاخره زندگی روزمره هستم اما آن هایی که آن راه رفته اند چه از راه عقل رفتند و چه از راه شرع رفتند که هر دو هم بالاخره « کُلُّ ما حَکَمَ بِهِ العقل حَکَمَ بِهِ الشَّرع »[۱] چه راه های صحیح دیگری پیدا کردند و چه خودسازی ها را پیدا کردند آن ها به هدف مقصود رسیدند ولی من گرفتار خودم قرار گرفتم .

به هرحال مقدمه ولایت تکوینی اول تسلط بر خویشتن است ، تسلط بر خویشتن حالا از کجا شروع کنیم ، از ذهنمان ؛ شما بر ذهنتان مسلط هستید ؟ شما که حتما هستید اما بنده که نتونستم ، ذهن مرا همراه می برد از اینجا به آنجا از اینجا به آن سمت دنیا ته دریاها ، بالای کهکشان ، وارد نماز هم که می شوم ذهن منو می بره اینجا و آنجا یک وقت میبینم نمازم تمام شده بعد متوجه میشم نمازم تمام شده ، اولین قدم راه ریاضت و خودسازی و عرفان در تسلط بر خویشتن شما حساب کنید که تسلط بر ذهن است ؛ حالا فلسفه آن چیست؟ ، آن از مهم ترین مسائل است و سرمایه های انسان همان ذهن که من را دنبالش می برد ، از این شاخه به آن شاخه ، اصلا بهم ربطی ندارد اما می برد ، مهم ترین سرمایه ما بشر آن ذهن است ، ازش چقدر استفاده کردیم ؟ هیچی جز مزاحمت چیزی ازش ندیدم « وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ »[۲] آدمی خدا [او را] همه چیز دان آفریده ؛ خب از چه طریق ؟ از طریق فکر ، فکر چطور حاصل می شود ؟ فکر این است که شما انواع مطالب را با اندیشه وارد کنید و بعد روش فکر کنید ، خب چطور هضمش می کنید ؟ وقتی غذا می خوره بدن، معده ترشح می کند هضمش می کند ، مسائل فکری را به هر حال چطور باید هضمش کرد ؟ به وسیله ذهن آن هم عین یک مثلاً آسیابی است که کار می کند ، این آسیاب کار می کند اگر من سرمایه فکری داشتم ، مواد اولیه داشتم ، مقدماتی داشتم ، درون ذهنم می ریزم فکر از این کار او حق را از باطل جدا می کند ، کاه را از گندم جدا می کند ، گندمش را هم نرم می کند ، آرد قابل تغذیه به من میدهد ، اما من اگر بگویم در عمرم چند دقیقه از ذهنم استفاده کردم ، هیچی ؛ مگر برنامه های جبری که به من تکلیف شد اما خودم به اختیار و لذاست عوض اینکه من آن را ببرم ، او مرا می برد ، مثل یک آسیاب دیدید ، آسیاب آبی ، بادی ، برقی ، آتشی ، سنگ می گردد گندم را آرد می کند ، کار ذهن آن است ،که ایجاد تفکر می کند « تَفَکُّرُ ساعَةٍ خَیرٌ مِنْ عِبادَةِ سَبْعَیْنَ سَنَةً »[۳] مسئله ، موضوع چیه ؟ ارزشش آن وقت متفاوت است ، ارزش یک ساعت ، یک ساعت تا ارزش هفت سال عبادت ، درست است؟ .

مسئله نهاییش هم که شما را از شر خودم خلاص کنم ؛ مسئله قانون است ، این جهان تمامش قانون است ، این جهان تمامش نظم است ؛ خب هر کاری می خواهید بکنید باید از قانونش استفاده کنید ، این جماتات ، این نباتات ، این حیوانات ، این ها همه در ریل قانون حرکت می کنند ؛ وقتی می گوییم متخصص ، متخصص در حیوان شناسایی ، در گیاه شناس ، در نمیدانم فلان چیز است ، می گوییم فوق تخصص ، علامه ، خب این ها را ما می گوییم « وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا »[۴] اینها یک چند قطره بیشتر نیست ، اما خدای عالم چه کرده ،

دل هر ذره ای که بشکافی    آفتابیش در میان بینی

خب قانون منحصر به آن ها نیست ، زندگی اختیاری بنده و شما هم قانون می خواهد ، تولیدات فلان محصول شیمیایی هم قانون دارد ، چی می خواهید تولید کنید؟ تا مواد اولیه اش را بگویم چیه ، چی می خواهد تولید کنید؟ تو فیزیکش هم همین طور در باقی مسائل دیگه هم همین طور ، در نانوایی محله تان هم همینطور است ، چه می خواهی تولید کنید ؟ جهان تمامش قانون است ، صنایع هم بر اساس قانون ، آن کتابی هم که نوشتند ، در کنار هر صنعتی کتابچه تحویلتان می دهند یا مهندس متخصصش شرح می دهد که این قانون است ؛ تو بد و بی راه هایی که می شود گفت ، اهانت هایی که می شود گفت ، فکر می کنم هیچ اهانتی بالاتر از این نباشد که بگویند که تو هیچ قانونی نداری ، معنیش یعنی چه ؟ حیوانات قانون دارند ، انسان قانون ندارد ؟ انسانیت قانون ندارد ؟ سیر الی الله قانون ندارد ؟ قرب الی الله قانون ندارد ؟ انسان کامل شدن قانون ندارد ؟ از کجا باید شروع کند ؟ چگونه باید شروع کند ؟ از چه راهی شروع کند ؟ با چه شرایطی ؟ بابا تمامش قانون است ؛ بزرگترین سرمایه هستی قانون است ، این ناموس خداست ، حالا در این باب بنده که وارد نیستم چه باید ورود پیدا کنم ، آن هایی که اهلش هستند این ها هر فصلش یک کتاب است ، شما بهتر از بنده می دانید خدا به همیتان خیر بدهد.

هیچ ستایشی برای هیچ کسی بهتر از آن نمی شود گفت که حرکتش بر اساس قانون است ، منتها این حرکت تنها یک حرکت نیست که صد ها حرکت هست همه قانونمند ، انسانی که انسان است هر جا قدم می خواهد بگذارد اول ببیند که این کار قانونی است یا غیرقانونی ، این است دیگه .

حالا در قوانین بخشی از آن ها از عالم تکوین و عرض باشد که هستی گرفته تا مسائل تشریحی تا مسائل اجتماعی ، حقوقی ، مدنی این قانون های دم دست مصوبات ، خب او جامعه ای می تواند به یک هدف معقول برسد که حرکتش بر اساس قانون باشد و جالب اینجاست که من و امثال من وقتی یک کاری را خراب می کنیم عوض اینکه خودم را محکوم کنم که من قانون رعایت نکردم ، می گوید این قانون فایده ندارد ، این هم سابقه طولانی دارد ، انسان عقل دارد یا ندارد ؟ عقل دارد دیگه همه می گویند دیگه عقل دارد ؛ خب این انسان عاقل که یک کارایی می کند که عرض باشد هیچ حیوان ، هاری نمی کند همین کار هایی که به اصطلاح لیبرال دموکراسی غرب انجام می دهد هیچ حیوان هاری گرگ و سگ هاری هم چنین کارایی را انجام نمیدهد اما این انجام می دهد تا برسه کارهای ریز و درشت خلافه قانون ، حالا خلاف قانون عقل ، خلاف قانون شرع ، خلاف قانون وجدان ، هر یکی راهکار خودش را دارد ؛ بعد میگوید انسان عاقل ، عقل را متهم می کند ، بعد اسمش را میگذارند عقلانی ، آقایان سیاسی می دانید به کارهایی که اصلا هیچ ربطی به عقل ندارد و به هیچ قانونی هم ندارد ،  کاملا خلاف ، می گویند عقلانی ، عقلانی واقعاً عقلانی ، مرادشان این است که مقدماتی فراهم بشود و او به اهداف نااهلش برسد این می شود عقلانی ، سیستم مثلاً کمونیستی ، سیستم لیبرال دموکراسی و … ، اسمش را می گذارد عقلانی ، انسان عاقل ، عاقل چرا چنین کارهایی را می کند ؟

می گوییم قانون اساسی جمهوری اسلامی ، کامل ترین قانون جهان است زیر نظر متخصصین آن  و چهل و شش سال شده بالاخره این قانون ، این نظام هست ، مشکلات را حل کردی یا نکردی ؟ بعد آن نادان می گوید این هم جمهوری اسلامی ، بابا جان این کار هایی که من به صورت سلیقگی انجام میدهم ، به صورت حزبی انجام میدهم ، به صورت منافع خودم انجام میدهم ، به صورت فلان نور چشم انجام می دهم چه ربطی دارد به قانون اساسی و به جمهوری اسلامی ، چه ربطی دارد ؟

ببیند این همین است ، انسان به عنوان یک موجود عاقل عقل را دست و پایش را بسته که امام علی فرمودند : « اذا شهد بذالک عقل السلیم اذا خرج عن الهوا و سلم ان علائق الدنیا »[۵] بابا کارآمدی این عقل وقتی است که با هوای نفس دست و پایش را نبسته باشید بعد معلوم بشود عاقل هست یا نیست ، عاقله ، اما وقتی دست و پای عقل را بستی کار های بدتر از حیوان انجام می دهم بعد دیگه چرا عقل را متهم می کنیم ، چرا شرع را متهم می کنیم ، خدا را متهم می کند که خودش را بنده ، خدا را متهم می کنم که خدا چرا این را کار کرد که خودم را تبرئه کنم ، این کارها را می کنم ؛

بنابراین آن جامعه‌ای ، آن کشوری، آنی به هدفش می رسد، حتی قانون ظلم ، قانون ظلمه درست اما در جهت به نتیجه ظلم رسیدن در چهارچوب قانون ظلم است ، یعنی یک برنامه استعماری که انجام بدهد براش یک قانون مقررات ریخته دیگه فرق نمی کند شما در صنعت تولید می کنید با این مواد اولیه چه در می آید ؟ نوش دارو درمیاد، تولید می کنید با این مواد دیگر چه در میاد ؟ زهر در میاد، پس فرق نمی کند، می گویند چرچیل جلسه ای داشت « الذی سمی فه السماء بالابلیس و فی الارض به انگلیس » لعنت الله چه کردند از همین مردم ایران ما در یک قلم حدود نه میلیون مردم ما را در گرسنگی انگلیسی ها کشتند همه را کشتند ، غارت کردند بیش از آن معنویات و فرهنگ ، فرهنگ مکتوب ما را هم غارت کردند ، همه چیز را غارت کردند ، حالا به هر حال آن برای اینکه در سطح جنگ های وحشی جنگ اول جهانی و دوم کار اروپایی ها بود ؛ بعد چرچیل جلسه ای داشت یک جلسه دیگر هم وعده داشت این جلسه طول کشید ، آن جلسه اول وقت نمی تواند برسد سوار ماشین شد به راننده گفت از همین جایی که ممنوع است از همین جا برو ، خب اینجا ممنوع بود مثلاً یک طرفه بود این خلاف رفت سر آن فلکه سر درآورد ، پلیس جلویش را گرفت . راننده سرش را از شیشه بیرون آورد گفت که می‌دانید این ماشین مال چه کسی است ؟ می دانی سرنشین این ماشین کیست ؟ پلیس گفت که هم ماشین را می شناسم ، هم سرنشین ماشین را می شناسم ، هم وظیفه خودم را می شناسم شما خلاف آمده اید ، چرچیل سرش را بیرون آورد گفت که پس چون من دستور دادم به راننده او را جرم نکن من خودم جرمش را می دهم ، گفت قانون این است که آنکسی که تخلف کرده من جرم کنم ، شما به او خواهید داد ، میخواهم چه نتیجه بگیرم ؟ می خواهم این  نتیجه بگیرم ، از آنجا که رد شدند به راننده گفت که ما در جنگ پیروزیم به چه استدلال کرد ؟ گفت به دلیلی که در جامعه قانون رعایت می شود و همان طور هم شد.

ما پیروزیم اما به شرط اینکه قانون جمهوری اسلامی بی کم و بی کاست و بدون آلایش و بدون هیچ سلیقه ای انجام بشود، بارها شاید رهبر معظم انقلاب فرمودند سیاست ها را تغییر ندید به هر حال هر دولتی که تشریف می آورد روی چشم ما ملاک رای مردم است ، اما سیاست ها را تغییر ندهند، سیاست جمهوری اسلامی را بر اساس آن چرا که شما نمونه های تراز جمهوری اسلامی را مثل مرحوم رجایی ، مرحوم آیت الله رئیسی این ملاک ها آن تراز جمهوری اسلامی را حفظ کنند و همه ما باید با دولت همکاری کنیم وظیفه ماست ؛ رای مردم است ، باید هر کس هر کاری ساخته است دولت را در جهت اهداف نظام جمهوری اسلام باید همکاری کنند ، همه باید همکاری کنند ، بیش از همه هم امامزاده ها ، حرمت امامزاده را چه کسی رعایت می کند ؟ خادم امام زاده ، خادم امامزاده بیش از همه باید رعایت کند قانون جمهوری اسلامی را

به هر حال مجدد از شما تشکر می کنم و برای شما دعا می کنم و اینکه شما سرمایه بزرگ مردم جمهوری اسلامی هستید و با تلاش شما ، با تدبیر شما ، با اجرای قانون عدل در جامعه ما رعایت همه اصول و مقررات امیدواریم که با همه توطئه هایی که در دشمن باشه ، اما پیروز نهایی شما خواهید بود به دلیل اینکه دست خدا با شماست در آستانه ماه مبارک رمضان هم هستیم از محضرتان التماس دعا دارم وقت شما را گرفتم از کار مردم باز ماندید .

واستفغفرالله کل من ذنب ؛ اجماعاً صلوات

[۱] –  قاعده ملازمه بین حکم عقل و حکم شرع

[۲] – سوره بقره ، آیه ۳۱

[۳] – بحار الأنوار : ۲۲/۳۲۷/۷۱

[۴] – سوره اسراء ، آیه ۸۵

[۵] شهد على ذلك العقل إذا خرج من أسر الهوى وسلم من علائق الدّنيا. (نامه ۳ نهج البلاغه)