خانه / درس اخلاق / یکشنبه های علوی / متن کامل / متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یک شنبه های علوی) ۱۴۰۱/۰۲/۱۸ / جلسه سی و ششم

متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یک شنبه های علوی) ۱۴۰۱/۰۲/۱۸ / جلسه سی و ششم

به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند، متن کامل بیانات حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید علیرضا عبادی در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یکشنبه های علوی) ۱۴۰۱/۰۲/۱۸ جهت مطالعه عموم علاقه مندان منتشر شد.

بسم الله الرحمن الرحیم

اَللّهُمَّ اِنّا نَشْکوُ اِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنا صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَالِهِ وَغَیْبَهَ وَلِیِّنا وَکَثْرَهَ عَدُوِّنا وَقِلَّهَ عَدَدِنا وَشِدّهَ الْفِتَنِ بِنا وَتَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَیْنا[۱]

خوب این همه ظلم و ستمی که در هشتاد سال اشغال قبلة اول مسلمین و بر مردم فلسطین می‌گذرد و حالا بگوئیم مسلمان‌ها یا نا مسلمان‌ها با کمال بی تفاوتی از این قضایا  گذشتند و این منحصر به فلسطین نیست همزمان هشتاد سال است که حرمین شریفین مکه و مدینه در اشغال صهیونیست است اما به صورت نیابتی و سالروز حمله به بقاء متبرکه بقیع.

 شترچران‌های  نجد که به وسیله‌ی استعمار آن‌ها را مسلط کردند بر حرمین خوب مأموریتی داشتند مأموریتشان را در مقام نوکری خوب انجام دادند تقریباً همه‌ی آثاری که توانستند آثار اسلامی را از بین بردند، و در طرح و برنامه‌ها هم همین‌ها  از روز اول تا حالا مجری برنامه‌ی بیگانگان بودند حالا به وسیله‌ی انگلیس آمدند و بعد هم به وسیله انگلیس و صهیونیست‌ها به وسیله‌ی ایالات متحده آنچه‌که دل به خواه دشمنان اسلام بود دقیق عمل کردند، دیگر فرق نمی کند، از امور به اصطلاح دینی شان، اقتصادی‌شان، از اجرای برنامه‌های سیاسی شان هیچ فرقی نمی‌کند نوکر به تمام معنی که خودشان هم  متهم به یهودیت هستند، به همان نحوی که در جنگ‌های نظامی دشمن ارتفاعات را اول تصرف می کند و از آنجا و بقیه‌ی مجموعه غالب می‌شود در واقع ارتفاعات را تصرف کرده‌اند و نتیجه‌اش هم همینی که می بینید اینا خودشان هم از همه‌ی فضیلت‌ها به دور هستند یعنی نه از نظر علمی جایگاه داشتند هرگز، نه علم دین نه علم روز هیچ، حتی ترامپ گفت که عربستان فقط پول دارد هیچی ندارد اصلاً آنها سرشان از دین در نمی‌آید وقتی استعمارگران می گویند شما اینطور بگویید می‌گویند آنها نه سواد دینی دارند نه سواد رشته های دیگر دارند تنها چیزی که دارند این است که ثروت مسلمین را تبدیل به پول می‌کنند و پول‌ها را هم تبدیل به اسلحه می‌کنند علیه مسلمان‌ها به کار می‌گیرند و هم در انواع توطئه‌ها و ایجاد اختلافات و جنگ افرازی‌ها و سیاسی‌کاری‌ها اهداف صهیونیست‌ها را در می آورند، زر موجود و عقل ناموجود کارهایی می کند که خر نکند همین که می‌بینید.

 بعد  آن‌ها به اصطلاح با دیکته‌ای که انگلیس به آن ها داده آن‌ها برای مردم توحید و شرک معنی می‌کنند اصلاً سوادش را ندارند که بفهمند یعنی چه ؟ توحیدشان این است که حالا دیروز انگلیس امروز آمریکا را به تمام معنی می‌پرستند، کجاست آثار علمی‌شان؟ هیچی ندارند که- که البته و صد البته بی‌تفاوتی و نامسلمانی مسلمان‌ها که بعد از هشت دهه  همین‌طور بی‌تفاوت و حتی بعضی‌ها پیرویشان می‌کنند خیلی عجیب است با این همه رسوایی پیروی می‌کنندلَا يَبْقَى مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ، وَلَا يَبْقَى مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ[۲].

 خوب بخش دیگری که مزاحم‌تان می‌شوم ببینید حتماً در سال‌های دیگر و امسال زندگی پس از زندگی را ملاحظه فرمودید در ایام ماه رمضان از شبکه چهار سیمای، خوب این‌ها مسائل تازه‌ای نیست، کتاب ها پُر است، سرگذشت ها فراوان معاصر در گذشته تاریخ، اما حُسنش این است که در یک چنین زمان آخر زمانه‌ی فتنه‌ها و انواع مسائل این حالت رسمی پیدا کرده مستند می شود و یک مسأله‌ی منحصر به ایران نیست جهانی است، در این هم  خلاصه نمی شود راستی‌آزمایی می شود تخصصی برای خود می‌شود خودشم قبل از اجرا برنامه در صفحه‌ی تلویزیون می‌گفت شما پای یک گفتگوی  تلویزیونی ننشستید یک مسأله پژوهشی است؛ در ارتباطی که دارند با صاحب نظران بیرون هم ارتباط می‌گیرند موارد را و بیش از آن از کارشناسان و متخصصین اسلامی هم نظر می‌‌دهند، این برنامه بسیار ارزشمند است، اما مثل باقی قضایا از کنارش بی‌تفاوت می‌گذریم خیلی عجیب است بسیار ابزار خوبی است گفتم این تازگی ندارد، اخبار، احادیث پر از این هاست، آیات قرآن پر از این‌ها، سرگذشت‌های گذشتگان پر از این‌ها، تاریخ پُر از این‌ها و زمان معاصر خود ما، اما این که الان به این صورت درآمده خیلی می شود روی آن کار کرد ما مثل باقی قضایا  از کنارش بی‌تفاوت می گذریم، حالا بی‌تفاوت از دو جهت، یکی از جهت شخصی به خاطر قساوت دل، بنده از دیگری خبر ندارم از خودم خبر دارم آنچه را هم که می گویم مربوط به خودم است  چقدر دل های ما قسی شده است، این مسائل تجسم آیات قرآن و احادیث و روایات است  چقدر بر من تأثیر دارد؟ هیچی ؛ یعنی چه ؟ یعنی دیگر دلی نمانده که بگوییم قسی‌ است یا رقیق.

 حالا شما حتماً ملاحظه کردید در میان انواع مباحثی که داشته به سه موضوع در اینجا اشاره می‌کنم که به صورت مستند در این برنامه‌ها بود، یکی مربوط به خدا می باشد، یکی مربوط به خلق و حقوق انسان‌هاست، یکی  مربوط به خلق و حقوق حیوانات است، این ها افسانه نیست این ها برنامه‌هایی است  که در انتظار ماست و فردا پدر ما را در می‌آورند.

 خوب، یک آقایی که بالاخره با شرایط شناخت مستند، بسیار انسان وارسته‌ای بود که برای‌شان این  تجربه‌ی قبل از مرگ پیش آمده بود تقریباً همه‌ی کاراشان خوب بود، روحانی، در لباس روحانی نبود ولیکن اهل هیئت بود در برنامه‌های او در آنجا هم به خاطر آشنایی بیشتربا مسائل شرعی و این‌ها تعلیم مسائل شرعی می‌داد و کارهای خیر دیگری که انجام می‌داد که خودش می‌گفت، یعنی از نظر حُسن فعلی بگویم هیچی کم نداشت، قیافشم نشان می‌داد، اما کار خوب تنها کافی نیست کار خوب ممکنه فرعون انجام بدهد، درسته، کار خوب ممکنه پنهانم انجام بدهد  این می شود حُسن فعلی آن چه که مهم است حُسن فاعلیست، حالا این برادر بزرگوارمان که شما هم حتماً استماع  می فرمود وقتی رفتم آنجا سی سال است که من تعلیم میدهم ولی خوب خدمت می‌کنم و انواع و اقسام کارها انجام می‌دهم وقتی رفتم آنجا دیدم همه‌ی این‌ها خرج شده هیچی نیست، چرا؟ گفت من این کار را که انجام می‌دادم انگار منتظر یک بارک‌الله از ناحیه‌ی دیگران بودم، همین کارها را انجام می‌دادم، اما بر اساس عبودیت و بندگی این است  که به هر حال خدا فرموده و من بنده‌ی خدایم  و لا غیر،به این کمتر توجه داشتم بالاخره یک کارهایی انجام بدهم یک نفر هم  بگوید ماشاءلله بارک الله؛ گفت به آنجا رسیدم دیدم همه‌ی این کارهای خیر هست اما خدا  در آن نیست می‌گفت رنجی بر من احاطه کرد که اگر در آتش می‌سوختم خیلی کمتر اذیت می‌شدم از این رنج، صَبَرْتُ عَلَىٰ عَذَابِكَ، فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَىٰ فِرَاقِكَ[۳] ، از خدا دور بودم کار خوب انجام می‌دادم، عذابی بر من شد که آتش به مراتب راحت‌تر بود از این عذاب، چرا؟ چون کار منهای خدا بود، برای چشم خلق بود، قُلِ اللَّهُ  ثُمَّ ذَرْهُمْ[۴] خدا همه را رها کن، خوب معمولاً در ماه رمضان ختم قرآن هم که هست دیگر، اما به همین آیه که میرسیم روی آن توقف نمی‌کنیم قُلِ اللَّهُ  ثُمَّ ذَرْهُمْ[۵] خدا را بگیر بقیه را رها کن چند بارخوانده‌ایم این آیه را، خوب یکی این بود در مورد حق خدا که مرا بپرستید و هیچ چیز را با ما شریک نکنید این حرف خداست .

یک آقای دیگری بود که شما حتماً ملاحظه فرمودید که آثار خیر و صداقت و این‌ها بر او بود  و اینکه مستندات همه را ذکر می کرد آن هم مستنداتی که اصلاً  به هیچ نحوی نمی‌شود انکارکرد، گفت وقتی من در حال کُما بودم در کنار بیمارستان در آن عالم، یک حیاتی را دیدم که چند نفر آنجا نشستند گفتم شما چیکار می‌کنید؟ گفتند ما منتظریم شما بمیرید و شما را با خود ببریم و قبل از آنکه بمیرید هفت تا مأمور می‌آیند از شما سوال می‌کنند آن سئوالات که تمام شد  شما را با خود می بریم؛ حالا من ممکن است بخاطر کم هوشی خودم مثلاً به جای این آن را  بگویم ولی مجموعش فرقی نمی‌کند و لذا اگر جابجا شد در معنی فرقی نمی‌کند در عین حالی که از نظر لفظی فرق دارد دیگر  به خاطر کم هوشی بنده است؛ شما حتماً دیدید و حواستان هست،گفت اول یک قیافه‌ای آمد هیکلی مثل آدم بود اما  سرش مثل  شتر بود  وحشتناک، از من از حق پدر و مادر پرسید، از حق پدر و مادر، حالا در آخر زمان بگو حق پدر و مادر، حق پدر مادر یعنی چه؟ خوب کسی می‌خواهد که جواب بدهد گفتم ممکن است من جابه‌جا کنم بعد قیافه دیگری آمد مثلاً در هیکلی، در شکلی مانند گوسفند، از من پرسید در حق صله‌ی رحم مثلاً، یا در قیافه دیگری آمد قیافه‌ی مثلاً مرغابی، حالا گفتم جابه‌جا می‌کنم، حق همسایه، آن دیگری آمد به قیافه‌ی اسب در حق زن و فرزند، خوب این به این پاسخ می‌دهد دیگری آمد خیلی خطرناک، وحشتناک، در قیافه‌ی الاغ بعدی آمد در قیافه‌ی خوک از مسائل اخلاقی و این‌ها سئوال کرد، آنقدر قیافه وحشتناک بود و بدتر از قیافه بوی تعفنش،  قیافه خیلی وحشتناک بود اما بوی تعفنش آنقدر ناجور و خطرناک بود که باز قیافشو را آدم فراموش می‌کرد، بعد این آقا گفت که مثلاً من بیست سال قبل رفته بودم بانک پول بگیرم و یک زن محجبه هم آمده بود من به حساب که قبض می‌گیرم دستم به پشت دستش زدم گفت او هنوز از من ناراضیست، چه عذابی؟ سوال کننده هفتم نیآمد، دلیل بر این بود که می‌خواهد برگردد چون به ما گفتند که ما منتظریم از هفت جهت می آیند از شما بپرسم فقط شما را با خود ببریم هفتمین نیآمد و لذاست که من برگشتم اما وحشت‌ زا بود.

در مورد دیگری از دوران جوانی ، نوجوانی، گفت که من با تیرکمان گنجشک، بلبل، کلاغ و قمری  و همه چیز را بالاخره می‌زدم، خوب دیگر هم حکم شرعی برای ما هست ما به بچه‌هایمان باید یاد بدهیم دیگر و این است که صید برای تفریح حرام است و لذاست که اگر کسی در روز ماه رمضان به شکار برود چون سفرش حرام است در غیر جاهای لازم و ضروری جاهای مجاز چون سفر شکار براساس تفرج حرام است سفر حرام روزه قصد نمی شود  باید روزه را بردارد چون سفر حرام است ؛ حالا این آقا می‌گفت که من  این حیوانات را شکار می کردم. در خلال این جریانات یک کبوتری از کجا زخم برداشته بود  در  آب افتاده بود و بال و پرش شکسته شده بود دلم رحم آمد، این کبوتر را  برداشتم بردم خانه، بالاخره هم معالجه‌اش کردم، هم دارو دادم، هم دانه دادم تا اینکه خوب شد و پرواز کرد، حالا رفتم به آن عالم گفت من را  بردند یک جایی نشاندند کوچیک کوچک شدم همه‌ی آن مرغایی را که من شکار کردم همه‌ی آن‌ها ردیف، در حالی که من کوچک شدم و آنها هر کدام دارای یک منقار بزرگی هستند که با یک ضربه می‌توانند سرم را قطع کنند، خطرناک، و همه مدعی هستند شما چرا ما را کشتید گفت آن کبوتر هم بین ما با آن‌ها فاصله بود هر وقت آن‌ها اراده می‌کردند که به هر حال یک ضربه‌ای به من بزنند این کبوتر با  عجز و زاری پیش آن‌ها مانع می‌شد، چرا که بهش احسان کرده بودم.

 دعای جوشن کبیر را  که می‌خوانیم یا مَنْ لَایخافُ إِلّا عَدْلُهُ خدا که عادل است، نظام تکوین هم بر اساس عدل است الْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْض‌[۶] نظام تشریع هم بر عقل است، اما انسان به دلیل اینکه اختیار دارد می‌تواند راه ظلم برود حالا اینطور نیست که اگر کسی ظلم می‌کند بلافاصله دستش خشک می شود، نخیر،ظلم می‌کند، فرعون چهارصد سال سرشم درد نمی‌گیرد، اما این به معنی این که خبری نیست، نیست، به سراغ همه‌ی ما می‌آیند.

البته منافات ندارد همه‌ی این حرفا سر جای خودش، اما اگر کسی گناه ثقلین هم انجام داده باشد نمی‌تواند ناامید بشود چون ناامیدی بدتر از همه گناهان است و اگر کسی عبادت ثقلین را هم انجام داده باشد نمی‌تواند مغرور بشود چون همه‌ی این‌ها مشروط به قبولی است، از کجا قبول است؛ بنابراین مومن همه  بین خوف و رجاء قرار دارد اما به سراغ ما می‌آیند بخواهیم یا نخواهیم، ما رها نیستیم، خداوند که همیشه به هر نحوی در هر زمانی حالا به وسیله پیغمبران، به وسیله‌ی جانشینان پاک آن‌ها، به وسیله‌ی علمای عاملین، به وسیله‌ی گشودن درهای کرامت و یا این علم تجربی خدا اتمام حجت می‌کند، حالا آن وقت این سخن پیش می‌آید گفتم بنده با خودم صحبت می کنم  با شما که کاری ندارم هر کسی خودش می داند اما اگر این‌ها در ما تأثیری ندارد چرا تأثیر ندارد، چون الكَلَمَةُ إذا خَرَجَت مِنَ القَلبِ[۷] بنده  که مثل نوار پلاستیکی یا لوح فشرده ،پلاستیک، از پلاستیک وقتی صدای دربیاد بر هیچ قلبی نمی نشیند، دیگر جلسه‌ی علوی  برای چی؟  من که اینطوری هستم جلسه علوی برای چی؟ جلسه علوی آن جلسه ای است که وقتی بیان مولا تمام می‌شود در اوصاف متقین آن مخاطب یک صیحه  می‌زند و غش می‌کند( از حال می رود) و دیگر برای همیشه دنیا را ترک می‌کند، چرا؟ چون کلام خَرَجَت مِنَ القَلبِ وَقَعَت في القَلبِ [۸]، اما وقتی بازی با الفاظ است این  جلسه‌ی علوی نیست که.

مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری(قدس سره) آمد به یک جلسه‌ای وارد شد، خوب کلامش را اینطور به مخاطبین گفت که من همین‌طوری که میامدم جلوی من، آن موقع ماشین که به این صورت نبود که بار ببرد با الاغ ها بار می بردند، گفت الاغ های  زیادی بارداشتند، بار سنگین داشتند، پشت گوششان هم عرق کرده بود و نفس زنان می رفتند، ما هم با این ها می رفیتم ،بالاخره  به یک محلی رسیدند بارها را  پیاده کردند الاغ ها رها شدند، آنهایی که مثل من آشنا با روستا هستند این حیوان وقتی که بارش را پیاده می کنند یک دو  جفتک میزند یه بازی انجام می‌دهد، بعد بارشان که پیاده شد این ها یک دو حرکت تفریحی انجام دادند و یکی از آن‌ها به کنار من رسید سر تو گوشم کرد گفت شیخ‌جعفر ما که داریم تفریح می‌کنیم چون بارمان را  به منزل رساندیم، شما هم اگر بارت را به منزل برسانی آن وقت جای خوشحالیست هنوز که معلوم نیست بار را به منزل برسانی ، این حرف را گفت خود شیخ جعفر هم غش کرد از منبر افتاد پایین در جلسه‌ هم شاید  نصف این ها غش کردند و بیهوش شدند، یاد آن‌ها در زمان آخر زمان بخیر موفق باشید، صلوات بفرستید.

[۱] -بخشی از دعای افتتاح

[۲] -كما أورده ابن عدي في الكامل ۴/۲۲۷، وغيرهما. وضعفه الشيخ الألباني في السلسلة الضعيفة، برقم (۱۹۳۶)

[۳] -بخشی از دعای کمیل

[۴] -سوره انعام،آیه‌ی ۹۱

[۵] همان

[۶] – عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج ‌۴، ص ۱۰۳؛ پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله)

[۷] – شرح نهج البلاغه لابن أبي الحديد : ۲۰/۲۸۷/۲۷۹ .

[۸] همان

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *