خانه / درس اخلاق / یکشنبه های علوی / متن کامل / متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یک شنبه های علوی) ۱۴۰۰/۰۹/۲۸ / جلسه بیست و ششم

متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یک شنبه های علوی) ۱۴۰۰/۰۹/۲۸ / جلسه بیست و ششم

به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند، متن کامل بیانات حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید علیرضا عبادی در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یکشنبه های علوی) ۱۴۰۰/۰۹/۲۸ جهت مطالعه عموم علاقه مندان منتشر شد.

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اَلْحَمْدُ للهِ والصلاة والسلام على رسول الله وَ علی آلِه آل الله وَ اللَّعْنُ الدَّائِمُ ‏عَلَى أَعْدَائِهِمْ أَعْدَاءِ الله

با سلام به امام زمان(علیه السلام) و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و عرض تسلیت ایام

و عن رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی ما إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بهما لَنْ تَضلُّوا أبَداً و إنّهما لَنْ یَفْتَرِقا حَتى یَرِدا عَلَیَّ الحَوْضَ[۱]

این از آن احادیث مورد اتفاق شیعه و سنی است و بر مضمون این حدیث شریف همواره این دو با هم هستند؛ اهل بیت(علیهما السلام) داخل قرآن هستند، نمی شود گفت که ما قرآن را قبول داریم اما اهلبیت را قبول نداریم.

القرآن يفسر بعضه بعضاً، پیش از آن که به حدیث و روایت گوش کنیم به خود قرآن گوش کنیم، از بهترین تفاسیر تفسیر قرآن به قرآن است و از بهترین تفسیر، تفسیر قرآن و حدیث است و بعد تفسیر به عقل و علم منتهی در قرآن یک رمزی است همانطوری که یک کسی که مریض است پزشک برایش نسخه می دهد، این نسخه هم بایدها دارد هم نبایدها، اگر زکام دارد، سرماخوردگی دارد، یک جوشنده برایش تعیین می کند این کار را بکن اما ترشی سرکه و انواع و اقسام خوراکی های ممنوع هم هست که نباید این کار را بکند، حالا اگر نسخه را گرفت عمل کرد ولی نبایدها را رعایت نکرد، خوب می شود؟ هرگز خوب نمی شود، اینجا هم اینطوری است، خدا هم اول شروع قرآن بعد از سوره مبارکه حمد این را فرموده، أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الم ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ[۲]، در این جهت تردید نیست اما هُدًى لِلْمُتَّقِينَ[۳]، هدایت قرآن شامل کسانی می شود که رعایت کنند، نبایدها را انجام ندهند، تقوا به خرج دهند، حالا شاید در ذهن کسی هم بیاید که خب این اول کار تا به قرآن نگراید این تقوا را چطور رعایت کند، هُدًى لِلْمُتَّقِينَ[۴]، پاسخش روشن است و آن این است که تقوا تنها تقوای دینی نیست قبل از آن تقوای عقلی است، چون عقل و فطرت هم خوبی ها و بدی ها را به ما نشان می دهد، اگر رعایت کرد توفیق ورود به قرآن پیدا می کند و اگر با ورود به قرآن تقوایی که دین فرموده رعایت کند در این سیر الی الله قدم به قدم إرقأ و اقرأ، به میزانی که بالاخره بخواند و بداند و عمل کند هم رتبه اش می رود بالا اما اگر رعایت نکند که مشکل ما مسلمان ها خیلی با اینجاست لَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا[۵] بنا علیه شرط آن تقواست، اصولا این وحی الهی است، این کلام پاک خداست، در ظرف پاک قرار می گیرد و خود قرآن در تفسیر قرآن با قرآن جایش را مشخص کرده، وَ اِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ، اِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ، فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ، لَا یَمَسُّهُ اِلاّ الْمُطَهَّرُونَ[۶]، ببین، این قرآن است، به این قرآن دست نمی یازد مگر پاکان، آن قرآن بر ابوذر هم خوانده می شود بر ابوسفیان هم خوانده می شود، فرقش چیست؟ فرقش این است که دل ابوذر پاک است، قرآن در آن قرار می گیرد و دل ابوسفیان ناپاک است، هر چه هم قرآن بخواند لایزیدهُ الا خسارا، إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا، قرآن که از اهلبیت جدا نیست، قرآن بدون اهلبیت چطور می شود؟ چرا؟ چون تفسیر خود قرآن است، در این سوره مبارکه واقعه می فرماید لَا یَمَسُّهُ اِلاّ الْمُطَهَّرُونَ[۷]، خب فقیه در بحث احکام از این آیه یک استنباطی دارد، این ها با هم قابل جمع است، تا هفتاد معنی می تواند ردیف شود در یک آیه قرآن، آن وقت فقیه در بحث احکام از این آیه استدلال می کند که به خط قرآن نمی شود دست زد، لمس کرد، مگر کسی که مطهر است یعنی با وضو و غسل است و الا حرام است، این استنباط فقیه است از این آیه، در این خلاصه می شود؟ نه، لَا یَمَسُّهُ به چه بر می گردد؟ به قرآن، به جلد قرآن؟ نه، به ورق قرآن؟ نه، به خط قرآن؟ نه، به خود قرآن، آن مفاهیم، آن معانی، آنچه که قابل رویت است برای اهل معنی، به آن دست نمی یابد اِلاّ الْمُطَهَّرُونَ، خب حالا در قرآن بگردید ببینید که مطهرون را پیدا می کنید یا نمی کنید، لَا یَمَسُّهُ اِلاّ الْمُطَهَّرُونَ، أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَيتِ وَيُطَهِّرَكُم تَطهيرًا[۸]، این در خود قرآن است، آنجا مطهرون را فرمود اینجا هم مطهرون را معرفی کرد و آن اهلبیت پیغمبر(صلی الله علیه و آله) هستند و در احادیث و تاریخ و این ها هم نه تنها از منابع شیعه، منابع شیعه و سنی به اینکه مطهرون این پنج تن هستند، چرا؟ چون در بحث مباهله و حدیث شریف کساء و اصحاب کساء شیعه و سنی نقل کردند  که خب این ها بودند، آیه تطهیر مربوط به این ها است و حتی در تاریخ دارد که بعد از خدیجه کبری(سلام الله علیها)، بهترین زن پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) هم که ام سلمه بود آمد کسب اجازه کند که آیا من هم جزو این ها قرار می گیرم، بعد حدیث توضیح می دهد که پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود إنّک الی خیر[۹]، شما انسان خوبی هستی اما در این جمع نیستید، کدام پنج تن آمد به عالم مقصود که جبرئیل ششمشان نمی تواند بود، محمد(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) حسین(علیه السلام)  و حسن(علیه السلام)، إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا، این ها جداشدنی نیستند، این در متن قرآن است، آن هم منابع شیعه، آن هم منابع سنی، این هم احادیث در این باب و مضمون حدیث کساء به عنوان محتوای حدیث کساء این هم به عنوان متفق علیه شیعه و سُنی است، نقل حدیث به عنوان حدیث شریف کساء که انجام می شود قائدتاً نقل واحد است در کتاب منتخب اما مضمونش متفق علیه است، کیفیت نقل در این ساختار حدیث کساء ظاهرا نقل واحد است ام اصل جریان حدیث کساء، اصل جریان اصحاب کساء و این پنج تن آل عباء این متفق علیه شیعه و سنی است و حضرت امام حسین(علیه السلام) به عنوان خامس آل عباء یک شهرت عمومی دارد، چطور می شود قرآن را قبول داریم این را قبول نداریم، این که نمی شود، لَنْ يَفْتَرِقَا، این ها از هم جدا نیستند، نه در قرآن از هم جدا هستند نه در میدان، نه در موضع، تا قیام قیامت که به وجود مقدس حضرت مهدی(علیه السلام) و به رجعت اهلبیت(علیهما السلام) این عالم تمام می شود إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ، امام بزرگوار ما هم که در وصیت نامه اولش این حدیث را ذکر کرده است، یعنی خیلی فنی در این وصیت نامه پیام را به کل جهان اسلام، شیعه و سنی داده، حدیث را، حدیث متفق علیه را با ظرافت ذکر کرده امام و بر هر همه اتمام حجت کرده است، در حدیث هم که ملاحظه می کنید، حالا بر نقل حدیث شریف کساء محور این مجموعه که این ها در اینکه خلاصه نمی شود، در احادیث و روایات و در متن کتب عتیق، از کتب ادریس، از زمان خلقت آدمو از قول ادریس و آدم در کتاب های دیگران هست، در کتاب های باستان، دقیقا با همین نشان، پنج تن آل عبا و با همین اسم بارقلیطا، ایلیا، طیطه، شَبَر، شُبَیر یعنی محمد(صلی الله علیه و آله)، علی(علیه السلام)، فاطمه(سلام الله علیها)، حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) هست دیگر، اما تقوا می خواهد، حالا اگر این تقوا دقیق شد، رقیق شد، واقعا همه وجود را گرفت معجزه می کند، این هم یک چیزی نیست که از دسترس ما دور باشد، قرآن کریمی که خدا بر قلب پاک و مطهر پیغمبر آخرالزمان نازل فرموده که می تواند انکار کند این را، هر که می تواند انکار کند اطلاعیه بدهید انکار کند که کربلایی محمد کاظم ساروقی بی سواد کارگر کشاورز که تا آخر عمر هم بی سواد بود به انگیزه تقوا و پاکی قلب به حدی رسید که خدای متعال قرآنی که به قلب پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نازل فرموده تمام قرآن را به قلب این آدم نازل فرمود، هر که می تواند انکار کند، زمان معاصر خود ما بوده، این همه دستخط های علمای بزرگ از قم و از کربلا و از نجف و از جاهای دیگر و بالاتر از همه داخل کوچه و خیابان همه می دیدند، در مدارس علمیه می آمد یک آدم بی سواد می آمد طلبه های درس خوانده از او سوال می کردند، پاسخ می داد که چگونه پاسخ می داد، تازه قانع نبود، می گفت شما چرا سوالات سطحی از من می پرسید؟ یک سوال جاندار بپرسید، این ها افسانه است؟ تقوا این است، آنچه که کم است انصاف است، انصاف، راجع به همین آیه مباهله حدیث شریف کساء این مطلب را از امام فخر رازی صاحب تفسیر کبیر، تقریبا می شود گفت عالم درجه یک برادران اهل سنت است، خدا رحمتش کند، خب این در قرآن هست اما من نمی فهمم، آن وقت امام فخر رازی می گوید، شما می دانید امام فخر رازی اهل ری است، اهل شاه عبدالعظیم است، کلاً آن هایی که به صورت رازی می گویند در واقع اهل ری هستند، ریی نمی گویند، رازی می گویند، رازی با ز، به هر حال، امام فخر رازی می گوید که در ری عوامی را از شیعه نه عالمی ها، می گوید عوامی را از شیعه پرسیدم، چه کسی پرسید؟ مفسر قرآن، امام فخر رازی، از که؟ خودش می گوید از یک عوام شیعه پرسیدم که شما شیعه ها چطور است که علی بن ابیطالب(علیه السلام) را از پیغمبران سلف، نه پیغمبر آخرالزمان، از پیغمبران سلف افضل می دانید، این چه عقیده ای است؟ او عوام شیعه به من گفت قرآن خوانده ای؟ گفتم بله قرآن خواندم، مرادت چیست؟ کجای قرآن همچین چیزی است؟ هست، حالا شما آن را پیدا کن القرآن يفسر بعضه بعضاً، بعد گفتم خب مرادت کجاست؟ گفت آیه مباهله را خواندی، بله خواندم، من مفسر قرآن هستم، چطور نخواندم؟ گفت خب این که دارد نَدعُ أَبناءَنا وَأَبناءَكُم وَنِساءَنا وَنِساءَكُم[۱۰]، این مربوط به مباهله پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با نصاری نجران است و انفسنا و انفسکم[۱۱]، از فخر رازی سوال کرد می شود آدم از خودش دعوت کند؟ گفت نه، از خود که چطور می شود دعوت کرد؟ گفت دارد انفسنا و انفسکم، خودمان و خود شما، گفت خب بله مراد، از خود که نمی شود دعوت کرد، گفت خب از که دعوت شده؟ گفت از علی بن ابیطالب(علیه السلام)، در مباهله ابنائنا امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) هستند، نسائنا حضرت زهرا(سلام الله علیها) هستند، انفسنا علی بن ابیطالب(علیه السلام) است، گفت خب پس قرآن نفس علی(علیه السلام) را عِدل پیغمبر آخرالزمان قرار داده، نیست؟ گفتم چرا، گفت پیغمبر آخرالزمان بر پیغمبران سلف افضل نیست، گفتم چرا، گفت پس کجا می روی؟ مساوی مساوی، مساوی است، منطق، وقتی خدا علی(علیه السلام) را با پیغمبر(صلی الله علیه و آله) در اینجا به عنوان جان پیغمبر(صلی الله علیه و آله) مساوی قرار داده از هر که پیغمبر آخرالزمان افضل است علی(علیه السلام) هم افضل است، انصاف چیز خوبی است، این مفسر بزرگ در مقابل این عوام می گوید لم احر جوابا  گفت در مقابلش هیچ چیز نتوانستم بگویم، او برایم قرآن را تفسیر کرد، حالا قرآن بدون علی(علیه السلام) می شود؟ قرآن بدون اهلبیت(علیهما السلام) می شود؟ این حدیث پیغمبر است، إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا، این ها در هیچ جا از هم جدا نیستند، نه در متن قرآن از هم جدا هستند، متن قرآن است، نه در عملشان، نه در رفتارشان، نه در اندیشه شان، به گونه ای که به علی(علیه السلام) گفته می شود قرآن ناطق، به امام صادق(علیه السلام) گفته می شود قرآن ناطق، یعنی چه؟ یعنی اگر قرآن با همه محتوایش بخواهد تجسم پیدا کند در قالب امام علی(علیه السلام) است، در قالب امام مهدی(علیه السلام) است و اگر اندیشه و عمل و بالاخره رفتار و اخلاق پیغمبر(صلی الله علیه و آله) بخواهد مصور شود به تصویر قرآن در می آید، سر مویی را نمی زند، اما شرط این حرف ها چیست؟ شرط این حرف ها تقوا است، خیلی هم جای دوری نروید، همین شرایط زمان خودتان را قیاس بگیرید، دنیا را هم با همین مقایسه کنید، افراد وقتی دنبال هوای نفسشان هستند یا به تعبیری وقتی ما دنبال هوای نفسمان هستیم همه چیز را می آوریم بر نفسمان عرضه می کنیم و تفسیر می کنیم، ‌کجا می رویم، سر از انگلیس در می آوریم، ببین، مسلمان سر از انگلیس در می آورد، پیاده نظام انگلیس می شود، پیاده نظام آمریکا می شود، پیاده نظام آدم کش ها می شود، آن هایی که زن و بچه ها را می کشند، بدترین ظلم ها می کنند، شهرها را ویران می کنند، مردم را ویران می کنند، این مسلمان نماز هم می خواند ها، این بلای هوای نفس است، به اسم فلان گروه و به اسم فلان حزب و نمی دانم فلان حرف های مسخره، نماز هم می خواند ولی کجا می رود؟ چه می کند؟ همینی که می بینید، اما خب، گویی خدا هم عهد گذاشته که در آخرالزمان بعد از آن صحنه دوران اول و صدر اسلام که امام علی(علیه السلام) هم فرمود از پیش خود نفرمود، لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْيَا، دنیا به ما یک روزی رو خواهد کرد، برخواهد گشت، هر چندی یک پرده برداری می شود، یک رسوایی از حرکت های انحرافی می شود، از روز اولی که انقلاب آمد همه بودند ها، ظاهرش همه بودند، همه یک شعار می دادند، این ظاهرش این بود، باطن که این نبود، دلیلی که باطنی نبود این بود که همان امام را که همه می گفتند ما قبول داریم و دروغ می گفتند امام یک سخنرانی می کرد، هنر امام هم این بود، عجیب است ها، بالاترین مطالب را در یک سطحی پایین می آورد و می گفت که عوام متوجه می شدند امام چه می گوید، خیلی جالب بود ها، خودش یک هنر است ها، قلمبه سلمبه صحبت نمی کرد، طوری صحبت می کرد که عوام می فهمیدند بعد می بینید بیست تا روزنامه هر کدام از صحبت دیروز امام یک چیزی نوشتند، معنی این چیست؟ معنیش این است که زیر این کلک است و الا گفته های امام بر کسی پوشیده نبود، بعد دیدید سر از کجاها درآوردند، یکی با حزب خلق مسلمان رفت، یکی با با بنی صدر است، یکی با بازرگان رفت، یکی با نمی دانم حزب فلان رفت تا حالا، هم ما متاسفانه با این همه پرده برداری هنوز هم بی بصیرتی به خاطر هوای نفس طوری است که هنوز شب رو به انگلیس می خوابد، رو به آمریکا می خوابد، رو به فرانسه ظالم می خوابد، رو به وحشی های اروپا می خوابد، چرا؟ چون تقوا نیست، قرآن فرمود الم ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ، هُدًى لِلْمُتَّقِينَ[۱۲]، تقوا نیست، وقتی که تقوا نیست همین است دیگر، او عوام بی سواد قرآن به قلبش می ریزد، معانی قرآن به قلبش می ریزد به گونه ای که علمای درجه یک را مبهوط می کند، دست خط و نقل خودشان هم هست، فاصله ای هم که نشده، مال سال ها قبل است، پسر مرحوم آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی، یک مجتهد عادل است، می فرماید که پدر من کتابی در اصول نوشته با خط خودش و در خلال آن صفحات این کتاب، آیاتی از قرآن با همان خط نوشته بعد این بزرگوار می فرماید که من اگر بخواهم ببینم در این صفحه چند آیه قرآن است باید از اول تا آخر مطالعه کنم، علامت گذاری کنم بگویم اینجا مثلا پنج آیه قرآن است، دو آیه قرآن است و او این کتاب را از هر جا باز می کرد پیش کربلایی محمد کاظم ساروقی می گذاشتیم بلافاصله می گفت که این ها قرآن است، بلافاصله، می گفتند از کجا می فهمی این قرآن است، آخر این که خطش یکی است، می گفت که این ها نور دارد بقیه نور ندارند، بی سواد بود دیگر، تقوا این است دیگر، این ها بر همه ما حجت است، خداوند بر توفیقاتتان بیفزاید و دلهایتان راذ بیش از پیش روشن کند، خیلی نعمت های بزرگی به ما رو کرده، خیلی شرایط رشد بصیرت فراهم شده، خدا کند که از این ما بهره مند شویم و با حسرت نمیریم و نعوذ بالله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا، صلوات بفرستید

[۱] . محمّد بن حسن، صفّار؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد (ص). ج ۱، ص ۴۱۳

[۲] . آیه ۱ و ۲ سوره بقره

[۳] . آیه ۲ سوره بقره

[۴] . همان

[۵] . آیه ۸۲ سوره اسراء

[۶] . آیه ۷۶ تا ۷۹ سوره واقعه

[۷] . آیه ۷۹ سوره واقعه

[۸] . آیه ۳۳ سوره احزاب

[۹] . الكافي جلد ۱ ص ۲۸۷ عن أبي بصير

[۱۰] . آیه ۶۱ سوره آل عمران

[۱۱] . همان

[۱۲] . آیه ۱ و ۲ سوره بقره

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *