خانه / درس اخلاق / طلاب / متن بیانات / متن بیانات نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در دیدار با جمعی از اساتید و طلاب حوزه های علمیه بیرجند

متن بیانات نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در دیدار با جمعی از اساتید و طلاب حوزه های علمیه بیرجند

به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند، متن کامل بیانات حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید علیرضا عبادی در در دیدار با جمعی از اساتید و طلاب حوزه های علمیه بیرجند جهت مطالعه عموم علاقه مندان منتشر شد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به امام زمان(علیه السلام) و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه سنگرنشینان علم و ایمان و عرض تبریک و تهنیت هفته مبارکه وحدت و میلاد عقل کل و هادی سبل و خاتم رسل(صل الله علیه و آله وسلم) و میلاد مقدس حضرت امام جعفر صادق(سلام الله علیه)

مسئله وحدت که بسیار راهگشا و کارساز است اما همواره معلوم است وحدت بر حق، امیدواریم که مسلمین از خواب گران غفلت بیدار شوند و هم بر حق وحدت کنند و هم دفاع از حق نمایند.

حق حقیقت توحید است و در باب معرفت خیلی راه دوری نیست، راه نزدیکی است، کلید رمزش را امام علی(علیه السلام) به دست همه داده است، نزدیکترین راه است، چیست؟ اعْرِفُوا اللَّهَ بِاللَّهِ و الرّسُولَ بِالرّسَالَةِ[۱]، خب می خواهی نسبت به خدای متعال که حق مطلق است معرفت پیدا کنی؟ بسیار خوب، حالا آن اندیشه ای که می گوید خدا یعنی چه می گوید؟ علل اربعه، یکی از آن ها علت غایی است، علت غایی معرف علت فاعلی است، ‌روشن است، بناعلیه به هر میزانی فرقی نمی کند، این نامتناهی است، به هر میزانی که هر کسی از یک آدم بی سواد بگیرید تا معلم ثانی، هر کس به میزانی که از این جهان و به این جهان آشنایی پیدا کرده و علت غایی را در این جهان که تمامش علم و فرمول است، بناعلیه این خیلی حرف پیچیده ای نیست که این آثار علم که روزی شاید ده ها بار کلمه برای و لام لعجل عربی را شما به کار برید که این علت غایی معرف علت فاعلی است، خب اگر دنیا تمامش علم و فرمول و حکمت است معنی اش چیست؟ خب این روشن است دیگر، یعنی فاعلش عالم است، یعنی حکیم است، اینطوری است دیگر، راه دوری نیست، واضح است، همان قضاوتی که هر روز در هر چه می بینید از مصنوعات بشری دارید، از کجا می فهمید فلان آقا مهندس است؟ از آثار عملی او می فهمید، آن کسی که این فرش را بافته، این ساختمان را ساخته، بالاخره هم علم می فهمید، هم قدرت می فهمید هم حیا می فهمید هم عالم و قادر و حیّ است و مريد و مدرک، این ها که دیگر روشن است، یَا مَنْ فِی الْأَرْضِ آیَاتُهُ[۲]، کور همان آدمی است که نمی بیند، خب مشکل دارد دیگر، مشکل مال او است و الا کجایش را می شود انکار کرد؟ اصلا کلمه عالم، واژه عالم که استعمال می کنید یعنی چه؟ عالم از ماده علم است دیگر، العالَمُ ما یُعلَمُ بِه، این عالم طوری آفریده شده است که شما از هر گوشه اش ورود پیدا کنید به وسیله او علم پیدا می کنید که خالقش واجد این صفات است، اگر جاهل می بود آثار جهل بود، اگر سفیه بود آثار سفاهت بود، خب اگر حکمت است آثار حکمت است، اعْرِفُوا اللَّهَ بِاللَّهِ[۳]، خدا را با خودش بشناسید، با کارش بشناسید، با آثارش بشناسید، همه آنچه را که به هر حال یک موحد می گوید برای همه روشن است اصلا این کلمه خیلی زیبای الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمينَ[۴] که این سوره مبارکه مبارکه الحمد را هم باید دیگر لاصلاة إلّا بفاتحة‌ الکتاب[۵]، الا ولابد در نماز باید این را بخوانید و همواره هم باید تکرار کنید، اصلا این الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمينَ[۶] یعنی چه؟ و لذاست که این جمله را تعبیر می کنند خیلی زیبا که این بیان شی است بِالبَیِنَهِ وَ البُرهان یعنی اول این آیه کریمه می گویید الحمدلله، در بخش دوم می گویید رب العالمین کأنه کسی سوال می کند چرا الحمدلله و لاغیر، چرا؟ گفت به دلیل این که رب العالمین است، همینی که می بینید، همین که هر کس به هر گوشه ای از این هستی که نگاه کند می بیند که دست غیبی تربیت الهی روی همه اشیاء هست عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ شَهِيد[۷] نمی بینید؟ الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمينَ[۸] چه کلمه مستدلی است که حالا شما تفسیرش را، توجیهش را، ترجمه اش را، از اینکه حمد چیست، چگونه اختصاص داده شده، این ها را دیگر بهتر از بنده می دانید اما او لله رب العالمین، این بینه و برهان است و اگر چنانچه بشر فطرتش را کور نکند و عقل را که حجت است ضایع ننماید این برای همیشه بس است، همه کتاب ها را هم که بخوانید به همین می رسید أوّل العلم معرفه الجبّار و آخر العلم تفویض الامر[۹] یعنی باز هم به او بر می گردد، خب حالا اگر من مدعی مسلمان اعْرِفُوا اللَّهَ بِاللَّهِ[۱۰] باشم و پرستش هوای نفس نکنم، پول پرست نشوم، مال پرست نشوم، خود پرست نشوم، همین پرستش های انواع بت ها حتی بت پرستی ها و بت سازی ها و بت خانه ها، آن ها کار دست نفس است، کاره ای نیست که، مجسمه گاو را ساخته، میمون را عبادت می کند، سنگ و طلا را فلان می کند، کار نفس است، آن ها کاره ای نیستند أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا[۱۱] همین کارهایی که روزمره هم انجام می دهیم جدای از آن ها نیست، گرفتاریم.

گفت تا خدا دو قدم است، قدم اول پا روی نفس بگذار، در قالب های مختلف حتی کارهای به اسم خیر، قدم اول پا روی نفس بگذار قدم دوم به خدا رسیده ای، گفت اشتباه می کنی، قدم دومی ندارد، همان یک قدم است، قدم روی نفس بگذارید همه چیز سر جایش مشخص است، تمامش معرفت است، منتهی این سهل ممتنعی که پا روی نفس گذاشتن در قالب های مختلف، حتی گاه نفس چنان ما را مغرور می کند که کار شر را خیر می بینیم اما اگر نجات پیدا کردیم همان جا خدا است، شما که استاد بنده هستید خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل، روی این بخش خیلی کار کنید و به جامعه خود آن رسالتی که در آیات فرمودند الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ این رسالات الله[۱۲] را به مردم عزیز خودتان قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا[۱۳] دیگر بحث ادعاها و نمی دانم، ادیان و مذاهب، این ها همه در قالب همین نفس و این حرف ها پیش می آید و الا اصلا جای این حرف نیست که و این ها بر اساس بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ[۱۴] انجام می شود، حواستان هست دیگر؟ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ[۱۵]؛ خودتان را آزمایش کنید، در همین جریانات روزمره ای که در جامعه می گذرد، امور مالی است و امور ریاستی است و فلان، ببین چه کار می کنیم، خود را بشناسیم که، نفس خیلی دزد است، عمر ما را که ضایع کرد، شما سعی کنید عمرتان ضایع نشود، بیش از این روی این توقف نمی کنم که اینجا یک کتاب است وَ الرَّسُولَ بِالرِّسَالَة[۱۶]، می خواهید پیغمبر(صلی الله علیه و آله)  ما را بشناسید؟ حقانیت پیغمبر(صلی الله علیه و آله) را؟ خیلی کار مشکلی است؟ این همه بحث های کلامی آخرش هم این همه اختلافات و ادعاها و رگ های پر و عصبانیت و تعصبات، نه چنان راه دوری نیست، اعْرِفُوا الرَّسُولَ بِالرِّسَالَةِ[۱۷]، پیغمبر(صلی الله علیه و آله)  را به رسالتش بشناسید، چطور؟ خب بفرمایید پیغمبر(صلی الله علیه و آله)  برای چه کاری می آید؟ همانطور که همه چیز را می شناسی پیغمبر(صلی الله علیه و آله) را هم بشناس، این چیزها خیلی عادی است، ببینید، هر ماده خامی که دارای استعدادهای درونی هست می دهید دست اهلش او بلد است چه کار کند، حالا آرد را می دهی دست نانوا مثلاً، فلان فلز را می دهی دست فلان هنرمند مثلاً، درست است، فلان عنصر را می دهی دست فلان متخصص مثلاً، دستش که می دهی او چه کار می کند؟ استعدادهای در درون این شی را به فعلیت می رساند، دلیل برای این که این استاد کار است همین است، بهتر از این؟ بهترین دلیل بر آن کسی که این فرش را ساخته و در این جهت مهارت دارد خود فرشش است، غیر از این است؟ پیغمبر(صلی الله علیه و آله) هم برای چه می آید؟ پیداست انسان، حیوان بالفعل است، پیغمبران می آیند این را انسانش کنند.

آن سیستم تعلیم و تربیتی که فلان آقای مدعی دارد آیا توانسته برای کسانی که تسلیم باشند، الاسلام هو تسلیم، و الا به اسم مسلمان دلش هر کاری می خواهد می کند و ربطی به پیغمبر(صلی الله علیه و آله) ندارد، ربطی به امام ندارد، ربطی به انقلاب ندارد، ربط به خودم دارد که یک چنین آدم هرزه ای هستم، حالا ولو اینکه بالاخره در قیافه اهل علم هم قرار بگیرم که من خودم استثناء و منقطع هستم، من که جزو علماء نیستم، اما نسخه نسخه است، آن کسی که مدعی می شود من پزشک هستم با چه نسخه ای، بیمار خوب شد؟ اگر واقعا بیماران را خوب می کند درست می گوید، خب حالا شما ملاحظه کنید، تعلیماتی که وجود مقدس عقل کُل و هادی سُبل و هادی رُسُل(صلی الله علیه و آله وسلم) و تربیتی که فرموده و ادبی که القاء کرده که خود او هم أدَّبَنِي رَبِّي فأحسَنَ تأدِيبي[۱۸]، وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ[۱۹] است، گفتم برای آن کسی که مدعی است به اسم پیغمبر(صلی الله علیه و آله)  و اسلام و امام و انقلاب و آخوند و این ها، فرقی نمی کند، دنبال نفسش است، ربطی به پیغمبر ندارد، ربطی به خدا هم ندارد، ربطی به قرآن هم ندارد، نه آن کسی که واقعا نسخه پیغمبر را انجام داده است، مثلاً سلمان فارسی، مثلا اویس قرنی، حالا وجود مقدس ائمه هدی(علیهما السلام) که تربیت شده پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) هستند که خب مقام ویژه ای هم دارند این به جای خودش، نه رده های بعدی، حتی بعد از ۱۴۰۰ سال در دنیای آخرالزمانی فاسد، همین دنیایی که می بینید، دزدی و دغلی و کلاه گذاری و دروغ و خیانت و آدم کشی می بینید هست، اما اگر چنانچه بخواهی یک آدم درست به معنی درستش، حالا می خواهد در اداره باشد، می خواهد سیاسی باشد، می خواهد در بازار باشد، می خواهد در روستا باشد، می خواهد کشاورز باشد، اگر بخواهی یک آدم درست پیدا کنی کجا می روی؟ ببین، دنبال آن تربیت بعد از ۱۴۰۰ سال بعد از بعثت می روی دنبال آن کسی که به دین اسلام عمل می کند، غیر از این است؟ همه کارش درست است، همان جایی که نادرست است همان خلاف نسخه است، قبول است یا نه؟ اعْرِفُوا الرَّسُولَ بِالرِّسَالَةِ[۲۰]، واقعا نسخه او این است؟ بله این است، علمای عاملین و بزرگان باتقوایی که بودند از هر طایفه ای که بودند این ها بر ما حجت هستند، به جهت اینکه این ها به دین عمل کردند و انسان شدند، به این کمالات رسیدند، به این کرامات رسیدند.

مرحوم اقا شیخ رجبعلی خیاط (قدس سره) که خب از نوع شیخ های درس خوانده آنچنانی که نیست ولی مشهور به شیخ رجبعلی خیاط (قدس سره الشریف) است، بعضی گاهی از علماء یا طلاب یا بالاخره اساتید برای تهیه لباس به ایشان مراجعه می کردند، می گفت خب کار شما چیست؟ من طلبه هستم، خب درس می دهی یا درس می خوانی؟ نه درس می دهم، استاد هستم، بعد می گفت خود شما می خواهی چه بشوید؟ سوالی است، از من هم سوال می شود؟ می خواهیم چه بشویم؟ شیطان، حیوان، درنده، دروغگو، خائن، چه میخواهی بشوی بالاخره، بعد خودش القاء می کرد که آدم بشویم، این آدم بشویم یعنی چه؟ یعنی به نسخه ای که پیغمبر(صلی الله علیه و آله) از طرف خدا آورده عمل کنیم، خود او هم عمل کرد و آدم شد، اما از قول ایشان نقل می کنند می گوید که، چون چشم برزخی داشت و حقایق را می دید، به خاطر خودسازی که بر اساس نسخه پیغمبر(صلی الله علیه و آله) انجام داده است، گفت نمی دانم از کجای تهران پیاده مثلا آمدم تا فرض کنید که تا فلان چهار راه، گفت فقط دو آدم دیدم، خودش می گفت آدم شویم، آدم شویم یعنی چه؟ یعنی به نسخه پیغمبر(صلی الله علیه و آله) عمل کنیم.

مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی که ما به این نام دو تا داریم، هر دو هم مثل هم هستند، یکی آقا شیخ حسنعلی اصفهانی است که مربوط به شیخ حسنعلی نخودکی، درس خوانده و صاحب نظر است از نظر فقهی، صاحب نظر است، مجتهد است، اما بیش از علمش در تربیتی که پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرموده مقید بود، آن وقت حدود صد هزار کرامات غیر قابل انکار، نه برای مسلمان، نه برای مومن، نخیر، از دست ایشان ظاهر شده، این است، نسخه پیغمبر(صلی الله علیه و آله) این است، به همین شناخته می شود پیغمبر(صلی الله علیه و آله) که آیا به نسخه اش عمل کنی دنبال چه می روی؟ فکر می کنم مرحوم آیت الله العظمی آقا شیخ مجتبی قزوینی که یکی از همین شاخص ها است، یکی از همین شاخصه های اینطوری است، گفت که از مرحوم آیت الله زرآبادی طرف های زنجان، گفت از ایشان سوال کردم گفتم آقا این حضرت داود چطور بوده که آهن در دستش نرم بوده است؟ چطور می شود؟ گفت یک سینی آهنی آنجا بود گرفت آن را مچاله کرد و گفت اینطور، باور می کنید؟ چرا که انسان مظهر خداست، آن صفات الهی که بالاصاله مال ذات مقدس واجب الوجود است، خدا آدمی را طوری خلق کرده که همه آن ها می تواند در این انسان ظهور پیدا کند، آنچه را که به عنوان معجزه پیغمبران یا کرامت اولیای خدا می شنوید یا می خوانید یعنی به فعلیت رسیدن آن استعدادها در این ها، معنیش این است، بهشت هم که به هر حال در آنجا قرار میگیره، وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ[۲۱] هر چه می خواهد خلق می کند، آن هم به فعلیت رساندن همین استعدادها است بر اساس تعلیمات پیغمبران، این هم که منحصر به آدم های درس خوانده نیست، تربیت پیغمبران، هر که باشد، خیلی ها ممکن است، بنده و شما از توی کوچه و بازار رد شویم ،یک آدم مستمند یا یک کارگری را یا کشاورزی را یا روستایی را ببینیم و اصلا توجه نکنیم، گاه هست که همین ها جزو اولیاء الله هستند و خودسازی کردند و به دین عمل کردند و شدند و من فقط روی فرضیه و تئوری حرف می زنم.

مرحوم کربلایی محمد کاظم ساروقی معاصر با خود ما است، تقریبا اغلب علمای قم که بعضی الان هنوز زنده هستند، بعضی هم به درجات عالیه رفتند، در آن تاریخ علمای کربلا، علمای نجف، علمای شیعه، همه در مقابل رشد معنوی این آدم کم می آوردند، خیلی عجیب است، چطور؟ به نسخه پیغمبر(صلی الله علیه و آله) عمل کرده، او یک جوان روستایی بی سواد بود.

در زمان آقا شیخ عبدالکریم یزدی(قدس سره) یک طلبه ای آمده بود آنجا و برای مردم مسئله شرعی می گفت، ماه رمضان بود، می گفت که به هر حال مردم باید خمس و زکات خود را بدهند، اگر ندهند این مالشان شبهه ناک می شود و اشکال دارد.

این جوان هر چه که به عنوان دین از منبع موثقی می شنید به آن عمل می کرد، بحث ادعا و لفظ و صحبت نبود، عمل می کرد.

شما آن دوران ها را به خاطر نمی دهید که ما به خاطر می دهیم آن ملاک هایی که مثلا روستاها مال آن ها بود با چه تکبری بودند، این جوان می رود پیش صاحب آن روستا می گوید آقای طلبه اینطور گفته، شما خمس و زکات خود را می دهید؟ او اعتنایی نمی کند، یک بچه برزگر آمده اینجا برایش تکلیف تعیین می کند، این هم به خانه می آید و به پدر و مادرش می گوید که من توی این روستا نمی توانم بمانم، من کارگرم، چرا اینجا باشم، این آقا مثل اینکه خمس و زکات نمی دهد، مالش مشتبه است، من که نمی توانم دین خود را از دست بدهم، هر چه آن ها اصرار می کنند می رود به عنوان کارگری در روستاهای اطراف کارگری می کند، خار می کند، بالاخره خودش را اداره می کند، آنقدر با صداقت این کار را می کند که بعد از سه سال همان صاحب ملک بالاخره با همان جریانی که بود او به سراغ ایشان می رود و در آنجا عذرخواهی می کند یا پیام می دهد که من از این به بعد خمس و زکاتم را می دهم، برگرد به همین جا و بر می گردد، خوش هم که کشاورز بوده حالا غیر از آنی که نصف بذر به فقراء می دهد نصف محصولش را هم به فقراء می دهد، حالا این آدم سواد که ندارد، تا آخر عمر هم سواد نداشت، تا آخر عمر هم بی سواد بود، اما چه بی سوادی؟ خیلی عجیب است ها، بی سوادی که علماء و مراجع بزرگ تقلید در مقابلش کوچک بودند، این ها دیگر افسانه نیست ها، خداوند قران را به همان طوری که وحی به قلب مقدس حضرت خاتم الرُسل (صلی الله علیه و آله و سلم) به قلب این آدم ریخته، نه تنها حفظ قرآن، بحث حفظ قرآن نیست، به صورت های کرامت گونه ای که همه را به اعجاب وا می داشت.

آقا شیخ مرتضی حائری، پسر مرحوم آقا شیخ عبدالکریم می فرماید که کتابی در اصول پدرم با خط خودش نوشته، جاهایی که استدلال به آیات بوده، آیات قرآن را هم آورده و همه را هم با یک خط نوشته، آن وقت ایشان می فرماید که من اگر بخواهم آیه قرآنی را در صفحات کتاب پدرم پیدا کنم باید کل صفحه را مطالعه کنم و علامت بگذارم، این را باز می کردم پیش کربلایی محمد کاظم بلافاصله آیات قرآن را نشان می داد، می گفت از کجا می فهمی آیه قرآن است، می گفت این ها نور دارد، بقیه نور ندارند، دیگران حتی گاهی می آمدند مثلا بیست کلمه از بیست سوره در قرآن جدا می کردند، این ها را طوری کنار هم تلفیق می کردند که یکی از آیات قرآن از داخل ان درمی آمد بعد می گفتند کربلایی محمد کاظم، این آیه قرآن کجاست؟ کلمه اول را می گفت این کلمه مال فلان سوره است، کلمه دوم را می گفت مال فلان سوره است، از کجایش بگویم؟ آیت الله العظمی بروجردی آن مرجع کم نظیراین آدم را خواسته بود و یک آیه قرآن خواند، با یک تغییر خیلی کوچکی، گفت آقا این در قرآن نیست، فرمودند یعنی می گویید من اشتباه می کنم؟ گفت شما عالم هم هستید، مرجع تقلید هم هستید ولی آیه این نیست، نه، بالاتر از این، کتاب مغنی اللبیب آن سابق ها در حوزه بود، هشت باب دارد، معمولا دو باب از آن خانه می شود، باب اول یا مثلا چهارم یا هشتم خوانده می شد اما این کتاب به دلیل اینکه آن به اصطلاح ابن هشام آن را نوشته خیلی مسلط بوده و واقعا هم جهت ادبی هم از جهت استفاده های قرآنی یک آدم عجیبی بود که می گویند کسی هشت باب مغنی اللبیب را بخواند دیگر در هیچ جای قرآن گیری ندارد، یک چنین کتابی است دیگر، یک وقتی آن را مختصرش کردند الان نمی دانم جزء متون هست یا نیست، آن موقع نه خود مغنی بود نه مختصر آن بعد خود ابن هشام صاحب مغنی اللبیب اینقدر مسلط بوده، تقریبا در حوزه های قدیم قرن ها، خوب دقت کنید، علماء قرن ها آمدند این کتاب را خواندند، حتی ادبای بزرگ، خب تا نوبت رسید به دوران کربلایی محمد کاظم ساروقی در آن باب حروف به نظرم در حرف ثم به مناسبتی که ابن هشام آیه ای آورده انگشت رویش گذاشت و گفت آیه این نیست، خوب دقت می کنید؟ این همه بزرگان آمدند، ادبا آمدند، عرفا آمدند، این کتاب هم در همه حوزه ها تدریس شد، تنها یک نفر متوجه شد که این آیه نیست، کیست؟ کربلایی محمد کاظم بی سواد، تربیت رسول یعنی این، یعنی از آدم این می سازد، از این موجود دوپا، از این حیوان دو پا آدم می سازد، یعنی این، یعنی مظهر صفات خدا، اینجاست که مرحوم نواب صفوی(قدس سره الشریف) این مرد را همراهش شهر به شهر می برد، از خبرنگاران داخلی و خارجی دعوت می کرد، به عنوان یک معجزه زنده هر کس مدعی است جلو بیاید اعْرِفُوا الرَّسُولَ بِالرِّسَالَةِ[۲۲]، ببین اگر کسی به نسخه پیغمبر(صلی الله علیه و آله) عمل کند از این نوع در می آید، مشکل من چیست؟ مشکل من پرحرفی من است، با حرف زدن مسئله دوا می شود؟ با حرف زدن دوا نمی شود، در عین حالی که ممکن است حرف زدن لازم هم باشد، با حرف زدن کاری بر نمی آید، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) را از این راه بشناسید، این راهی است که بیسواد هم می فهمد، باسواد هم می فهمد، آن همه کتاب کلام هم لازم نیست، در عین حال کتاب کلام برای حوزه لازم است، یک فن است و اهل فن باید کاملا تخصصی عمل کنند و حرف برای گفتن داشته باشند، این به جای خودش اما معرفت به خدا، اعرفوا الله بالله[۲۳]، باسواد و بی سواد همه می توانند بر این حقیقت حق دست یابند، والرَّسُولَ بِالرِّسَالَةِ[۲۴]، با سواد و بی سواد می تواند از این اتمام حجت بهره بگیرد، بحث های کلامی به جای خودش، بحث های فنی به جای خودش، حوزه به جای خودش، این ها مشتری مخصوص خود را دارند اما آن هایی که از درون انگیزه دارند و واقعا تشنه حقیقت هستند این راه دور و دراز برای آن ها لازم نیست، همین دو کلمه کلید را امام علی(علیه السلام) داده، فرموده از این در وارد شوید، اعرفوا الله بالله[۲۵]، خدایی خدا را نمی بینی در مخلوق پس کوری برو چشمت را اصلاح کن، رسالت رسول را نمی بینی؟ کدام پزشک، پزشک است؟ ادعا که به درد نمی خورد، مرحوم آقا شیخ حسنعلی نخودکی گفت من یک سال در شیراز پای درس حکیم جعفر شیرازی طب بوعلی سینا را خواندم، روز هم آمدم در مطب کمکش کردم، در یک سال سه هزار بیمار آمد پیش او و او از کسی پول هم نمی گرفت ویزیت و آن حرف ها نبود، کسی خودش می خواست حالا روزی هفت، هشت ریال مثلا توی آن صنوق می انداخت، توی آن قلمدان می انداخت اما خود او از هیچ کس پول نمی گرفت، گفت سه هزار بیمار آمد پیش او و همه آن ها شفا پیدا کردند غیر از سه نفر آن سه نفر هم کسانی بودند که آن روزی که آمده بودند پیش ایشان و از مطب خارج شدند استاد به من گفت که این مرض قابل علاج نیست، این پزشک، پزشک را به پزشکی او می شناسید، صنعتگر را به صنعتش می شناسید، مهندس را به مهندسی می شناسید، آن رسالت را به آثار رسالتش بشناسید، هر کس به نسخه اش عمل کند این می شود، هر کس هم هر نقطه ای اشتباه کند همانجا نتیجه معکوس می گیرد، هیچ وقت هم آدم نخواهد شد، هیچ وقت هم آرمان های انسانی او برآورده نخواهد شد، یک حیوانی است البته در رفاه زندگی خواهد کرد ولی وقتی بمیرد از همه متعفن تر خواهد بود، روحش هم به جهنم خواهد رفت، غیر از این است والرَّسُولَ بِالرِّسَالَةِ، پیغمبر را به رسالتش می شناسند، نسخه اش کارآمد است یا کارآمد نیست؟ لااقل تجربه کنیم، تجربه کنیم، خب امام جعفر صادق(علیه السلام) را هم به امامتش می شناسیم، شما ملاحظه می کنید مدعی های رهبری در دنیا الی ماشاءالله اما انصافاً این ها مردم را به کجا می برند؟ مردم را به کجا می برند؟ حالا آن غرب وحشی، این تعبیر خودشان است دیگر، می گوید انسان گرگ انسان است، این رهبری جامعه بشریت دست آمریکا و انگلیس و فرانسه، محصولش، خودش می گوید من که نمی گویم، انسان گرگ انسان است، عجب رهبری است واقعا، کمونیستش بدتر از این، دیگری بدتر از همه، غیر از این است؟ این رهبرهای کاذب و این ظلمه و ستمگرانی که برای اشباع نفسشان و برای دزدی و این ها بالاخره یک ادعایی کردند، یک عده احمق هم دورشان راه افتادند مردم را به کجا می برند؟ مردم را به عنوان یک ابزار به ناکجا آباد می برند، خودشان حیوانند، بدتر از شیطانند، به سوئ استفاده شان می رسند ولی جامعه بشری چه شد؟ ما چرا امروز آدم با صداقت کم داریم؟ به دلیل نفوذ رهبری ها و فرهنگ های بیگانه، این شما علما هستید که باید جامعه خود را نجات دهید، در این جهت فکری بردارید، این است دیگر، جامعه را کجا می برند؟ بنابراین امامت یعنی آن جایگاه با صداقتی که جامعه را دقیقاً بر نسخه تعیین شده رسالت هدایت کند، امامت برای این است دیگر اما وقتی از همان اول دنیال ظلمه می برد پیداست کجا می رود، او که دنبال پیغمبر نیست، چطور می شود همه پیغمبران برای اجرای عدالت لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ[۲۶] مبعوث شوند، این دنبال ظلمه هست، این که نمی شود، کجا می روی؟ این را می گویند دیوانه، که در حدیث داریم که رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) تشریف می بردند دیدند مردم دور یک فردی جمع شدند، فرمودند چه حخبر است؟ بعد عرض کردند یا رسول الله، مجنونٌ، دیوانه است مردم دورش جمع شدند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) گفت نه او دیوانه نیست مریض است، بگویم دیوانه کیست؟ حالا چند شاخصه دارند برای دیوانه یک شاخصه اش این است که یَتَمَنا عَلی اللهِ جَنَته و هُو مُقیمٌ فی مَعصیَته، بله می خواهد با پیغمبر(صلی الله علیه و آله) و امام صادق(علیه السلام) باشد و آرزوی کربلا می کند و فلان اما کارهای دیگر انجام می دهد، دیوانه یعنی من، او که دیوانه نیست، او مریض است، خب مشهد راهی دارد به زیارت امام رضا(علیه السلام) که می خواهید بروید، از این سمت حرکت می کند، راه کرمان، می گوید من عازم مشهدم، عازم مشهدی؟ راه این است؟ ببین، مسئله این است، امام را به امامتش بشناسیم، مردم را کجا می برد؟

در مسائل بعدی هم عیناً همینطور است، انواع، حالا آنکه در دنیا این جنگل دنیا چه می گذرد نه در همین داخل کشورمان، حزب ها و گروه ها و فلان و این ها چهل و چند سال است هر کدام ادعا دارند، ببین در هر فرصتی که گذشت حقایقی باز شد و خیانت آن ها روشن شد، چهل سال، هر فتنه ای که آمد، هر ادعایی که آمد، دیگر بعد از چهل سال آدم به عقلش می رسد، دیگر بس است، به عقلمان رسیدیم، آن کسی که درست می گوید چه کسی است؟ کسی که درست می گوید، یعنی از روز اول که خود امام بود و واقعا در راستای تعلیمات امام صادق و پیروی از پیغمبر و وصول به خدا و کمالات آن رهبری که این را تداوم می دهد، این شناختش کار مشکلی است؟ در صحنه میدانی می بینیم، امام را به امامتش بشناسیم، این کوتاه ترین و مفیدترین راه است در عین حالی که تاکید می کنم شما به صورت فنی و تخصصی باید دقیق ترین مسائل و بحث های فلسفی وکلامی را بدانید که به هر حال پاسخگوی بهانه جوها و تهاجم های فرهنگی و جنگ نرم باشید در عین حالی که این راه برای همه راهی نزدیک و روشن است، شبهه بردار هم که نیست به جهت اینکه جنبه حضوری دارد، خداوند سایه شما را بر سر مردم عزیز ما مستدام بدارد، محفوظ باشید، موفق باشید، صلوات بفرستید

[۱] . اصول كافى، ج ۱، ص ۴

[۲] . فرازی از دعای جوشن کبیر

[۳] . اصول كافى، ج ۱، ص ۴

[۴] . آیه ۱ سوره حمد

[۵] . مستدرک ‏الوسائل ج  ۴ ص  ۱۵۸

[۶] . آیه ۱ سوره حمد

[۷] . آیه ۹ سوره بروج

[۸] . آیه ۱ سوره حمد

[۹] . غزالی، محمد بن محمد، کیمیای سعادت، ج ‌۲، ص ۴۰۴

[۱۰] . اصول كافى، ج ۱، ص ۴

[۱۱] . آیه ۴۳ سوره فرقان

[۱۲] . آیه ۳۹ سوره احزاب

[۱۳] . آیه ۶ سوره تحریم

[۱۴] . بخشی از آیه ۱۹ سوره آل عمران و آیه ۱۴ سوره شوری

[۱۵] . همان

[۱۶] . اصول كافى، ج ۱، ص ۴

[۱۷] . همان

[۱۸] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام  ,  جلد۶۸  ,  صفحه۳۸۲

 

[۱۹] . آیه ۴ سوره قلم

[۲۰] . اصول كافى، ج ۱، ص ۴

[۲۱] . آیه ۷۱ سوره زخرف

[۲۲] . اصول كافى، ج ۱، ص ۴

[۲۳] . همان

[۲۴] . همان

[۲۵] . همان

[۲۶] . آیه ۲۵ سوره حدید

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *