خانه / درس اخلاق مدیران دستگاه های اجرایی / متن کامل بیانات / متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق مدیران دستگاه های اجرایی خراسان جنوبی

متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق مدیران دستگاه های اجرایی خراسان جنوبی

به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند، متن کامل بیانات حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید علیرضا عبادی در درس اخلاق مدیران دستگاه های اجرایی خراسان جنوبی جهت مطالعه عموم علاقه مندان منتشر شد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه خدمتگزاران به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران

عرض تبریک اعیاد شعبانیه، میلاد مقدس حضرت ابی عبدالله الله الحسین (علیه السلام)، میلاد مقدس حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) و ولادت با سعادت حضرت علی بن الحسین زین العابدین و پیشاپیش پانزدهم شعبان، میلاد منجی عالم بشریت بر شما مبارک باد.

سال ۱۳۹۹ به اتمام می رسد حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا[۱]، بالاخره یک حساب دقیقی همه در پیش داریم، بخواهیم یا نخواهیم از ما حساب خواهند کشید اما چه بهتر که خود ما هم از خود یک حسابی بکشیم بالاخره تاجری که بخواهد ورشکست نکند دفتر و دستکی دارد و حسابی دارد.

این تجارت عمر من بدبخت به چه می انجامد؟ وقتی از کسی سوال شود برای یک معامله حاضری؟ چه معامله ای؟ معامله عمرت، با تعجب می گوید چه می گویی؟ عمر؟ مگر کالایی هست که معادل با عمر قیمت داشته باشد؟ خوب نیست، بسیار خوب.

اما بنده از خودم سوال می کنم این یک سال را به چه فروختم؟ سال ۱۳۹۹ را چه دادم و چه گرفتم؟ وحشت زا است.

اصولا قیمت انسانی چطور تعیین می شود؟ بالاخره هر موجودی، هر جنسی، هر حیوانی در بازار خودش بر اساس یک ملاک هایی قیمت گذاری می شود.
فلان چیز به وزنش حساب می شود، هر کیلو که بیشتر باشد قیمتش بالاتر می رود، فلان شی به متراژش حساب می شود، فلان شی به رنگش حساب می شود و از این قبیل هر چیزی یک ملاکی دارد که بر اساس آن ملاک قیمت بالا و پایین می رود، حالا آیا من از خودم پرسیده ام در عمرم به صورت جدی که قیمت انسان چگونه حساب می شود؟ به وزن او است؟ به رنگ او است؟ به قد او است؟ بالاخره به چه چیزی حساب می شود؟

آنچه که می تواند پاسخ این باشد قیمت انسان برابر همت انسان است، اینکه او به چه اهمیت می دهد؟ قیمت او همان است.

تمام همت او شکم او است، خوب قیمت او مشخص است. مَن كانَت هِمَّتُهُ ما يَدخُلُ بَطنَهُ ، كانَت قِيمَتُهُ ما يَخرُجُ مِنهُ[۲]

تمام همت او به شهرت او است، فلان بن فلان، به پولش است، به املاکش است، خوب قیمتش مشخص است، بفرمایید که کدام یک از این ها می ماند تا بگوییم قیمتش چقدر است، قیمتش هیچ است، نه هیچی نیست، سرمایه از بین رفته چطور هیچ است؟ هیچی وقتی می گویند که در آن وزر و وبال نباشد.

سرمایه از بین رفته و هیچی گرفته این ضرر نکرده؟ والعصر، ان الانسان لفی خسر[۳]، ملاک قیمت انسان این است.

علی لَيْسَ لِأَبدانكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ، فَلَا تَبِيعُوهَا بغیرها[۴] این کف قضیه است، مسائل مادی و جسمانی و بدن است، علی لَيْسَ لِأَبدانكُمْ نه لکم، لکم با ابدانکم فرق می کند، دو تا هستند، اما آن لکمش که به قیمت خودت به عنوان انسان نه قیمت بدن انسان است.

این حدیث قدسی است خَلَقْتُ الْأَشْیآءَ لِأَجْلِک وَ خَلَقْتُک لِأَجْلی[۵] آدم، میدانید از چه جایگاهی هستید؟ احسن المخلوقین، همه چیز را برای تو آفریدیم وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ[۶] تو را برای خودم آفریدم، خیلی موجب شرمندگی است.

واقعش این است که اگر حیا می داشتم باید ذوب می شدم، من را به این حدیث چه، این حدیث چه می گوید؟ من که هستم؟

یا بن آدم خَلَقْتُ الْأَشْیآءَ لِأَجْلِک وَ خَلَقْتُک لِأَجْلی[۷] تو را برای خودم آفریدم ( نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي) این روح نه یعنی جزء و عضو خود یعنی آنی که خدایی است و خدا او را دوست دارد، مثل مسجد که می گویید بیت الله است، مثل کعبه که می گویید و از این قبیل، این نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي[۸] تو آنقدر عزیزی پیش خدا که خدا تو را به خودش نسبت می دهد، این مخلوقی که روح است که آفریده به هیچ چیز نسبت نمی دهد به خودش نسبت می دهد.

بنا علیه قیمت اصلی تو اینجا معلوم می شود نه بهشت، بهشت مال همان چراگاه هایی است که به هر حال لذات بدنی است اما آنچه که آنهایی که همت داشتند، بحث بهشت و جهنم نیست هَبْنِى صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نَارِكَ[۹] دعای کمیل است دیگر، بیان امیرالمومنین علی (ع) است و امثال او و پیغمبران، می گوید تازه من به بهشت بروم بحث عذاب نیست که عذاب جهنم چه هست، من به این کاری ندارم، آنچه که برای من مهم است این است که هَبْنِى صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نَارِكَ،فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ[۱۰] اینی که از تو فاصله گرفتم، از آن هدف اصلی، انسان بی خدا، انسان دور از خدا، مصیبت این است، مصیبت من عذاب دوزخ نیست، مصیبت من فاصله گرفتن از تو است، بشود انسانی  خدایی.

چه کسی می خواهد بداند که در نزد خدا چه مقامی دارد؟ انسان کنجکاو است، همه چیز را می خواهد بداند، این را هم می خواهد بداند که در پیش خدا چه جایگاهی دارد؟ می شود فهمید؟ ظاهرا بله، می شود فهمید، چطور؟

عکسش کن، ببین خدا در پیش تو چه جایگاهی دارد، همان جایگاه را تو در پیش خدا داری، از لحظه ای که از خواب بیدار می شوی تا لحظه ای که به خواب می روی و خود خوابت به اینکه عملت، رفتارت، اخلاقت، برخوردت، صحبتت، سکوتت، فریادت فرق نمی کند، همه را تنظیم می کنی که خدا راضی است یا نه؟ به هر یک از این ها وقتی اقدام می کنی که اول کشف کنی که رضای خدا در این است، یعنی اول چیزی که برای تو مطرح است این است که خدا این را جایز دانسته یا نه، بر اساس آن عمل می کنی، معنی این چیست؟ معنی آن این است اول چیز و آخر چیزی که برای تو مطرح است خداست بنا علیه جایگاه تو در پیش خدا هم همین است اما اگر نه خدا مطرح نیست، هوای نفس مطرح است، دنبال هوای نفس می تازد حالا ولو احکام ظاهریه را هم انجام می دهد اما جایگاهش چیست؟ دنبال هوای نفس است.

هر کس هر چه بخواهد با همان محشور می شود أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ[۱۱] خوش به حال آن هایی که خدایی هستند، در هر لباسی، در هر چهره ای، در هر جایی که هستند.

مهم برای مسئله انسان خدایی شدن است، این ها از همه مردم جدا هستند در عین حالی که در همه جا توی مردم هستند، اولیای خدا ناشناخته هستند، ممکن است در لباس یک کارگری، کشاورزی یک سطح پایینی فقیری، اولیای خدا باشد.

به گران ترین قیمت، اما اگر برای من پول و لذت مطرح است یا هر چیزی غیر از خدا مطرح است تمام زندگی و عمر وزر و وبال است چه خیال می کنند؟ دیگران کجا رفتند که من بروم؟ پیش از من و شما خیلی آدم های گردن کلفت تر و قالتاق تر بودند، چه شدند؟ این پایان سال یک محاسبه از خودمان داشته باشیم که بالاخره چرتکه و ماشین حساب و موبایل را برداریم و  ببینیم چه کار کردیم، عمر خود را در این یک سال به چه فروختیم، به همان هایی که فروختیم، دیگر خدا نکند در آن حرامی باشد و مال مردمی باشد و حق مردمی باشد و ظلمی باشد، آن دیگر واویلا است، این در حالی است که خداوند ما را به حلال خودش بی نیاز فرموده، چرا دزدی؟ مگر به اندازه حلال دو تا نان دستت نمی آمد که بخوری؟ چرا دزدی؟ چرا خیانت؟ این ها برای چه و برای چه کسی است؟ برایت می ماند؟ این ها که نمی ماند، تنها چیزی که ثبت می شود گناهش ثبت می شود، ننگش ثبت می شود، پول جمع کن، ساختمان جمع کن، ماشین مدرن فلان بگیر، بعد چه؟ بالاخره هر کار کنم این وجود گنده من یک کپسول نجاست بیشتر نیست، هر چه می خواهم بپرورم، چه می شود، چه کار می شود آخر، اما آن روح انسانی چه شد؟

مرحوم آقا شیخ حسن علی اصفهانی می فرماید که من یک سال رفتم در شیراز، به گمانم آقایی به نام میرزا جعفر حکیم پزشک آن زمان بود، پزشک ماهری بود، خیلی ماهر بود، گفت یک سال پیش او درس طب خواندم، شب ها درس می خواندم، روز ها به مطب او می رفتم، یک پزشک اینطوری، گفت در ظرف سال سه هزار بیمار به او مراجعه کردند، همه خوب شدند غیر از سه نفر، آن سه نفر هم کسانی بودند که وقتی از مطب خارج شدند به من گفت این علاج ندارد، آینقدر مهارت داشت، آنوقت ایشان می فرماید که او در این مطب را باز می کرد، برای چه باز می کرد؟ بنده خدا است، خدا به او علمی داده، می آید می نشیند بندگان خدا را معاینه می کند و نسخه می نویسد، دیگر همین، او خودش از هیچ کس به عنوان ویزیت چیزی طلب نمی کرد، مثل آن زمان قلمدانی داشت جلوی طاق اتاق ورودی بود کسانی که تمایل داشتند مثلا نیم ریال، هشت پول، حالا شما شاید این پول ها را ندیده باشید اما ما دیدیم به هر حال، چهار پول، یک چیزی می انداختند و توی قلمدانش می رفت، از هیچ کس پولی او نمی خواست، افراد یک چیزی می انداختند، معمولا اینگونه بود که روزی هشت قران، هشت ریال، نه ریال بود، این دقیقا معادل خرجش بود بعد ایشان می فرماید که در ظرف سال دو روز وقتی وارد شد، نشست پشت میزش گفت بسم الله الرحمن الرحیم خدایا امروز مهمان دارم روزی مهمان من را هم برسان، از مردم چیزی نخواست با خدا حرف می زد گفت آن روز ۳۵ قران پول ریخته بودند داخل قلمدان.

یک روز دیگر هم آمد بسم الله الرحمن الرحیم، خدایا امروز من میخواهم انگور بگیرم سرکه بندازم پول انگورش را برسان، آن روز حدود ۴۵ قران پول داخل قلمدان او ریختند، این ها افسانه نیست، برای خدا کار می کند، هدفش خداست، هر چیز که می خواهد مستقیم از خدا می خواهد، پزشک مستجاب الدعوه، بیشتر نمی خواهد، خدا هم بیشتر نمی دهد، بقیه روزها مرتب هشت قران و نه قران بود، خرجش هم در آن زمان همان بود و بیشتر نبود.

حالا وقتی انسان می خواهد بمیرد، حالا همه این املاک مال او چه به دردش می خورد جز وزر و وبال تا برسد به اینکه حرام باشد و دزدی باشد نخیر حلال ارث پدر، فایده اش چیست؟ حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا[۱۲] یک بار روی این فکر کنید که آخر این اضافی برای چیست؟ و لذاست که در احکام شرعی ملاحظه می کنید غنی و فقر را در احکام شرعی بر اساس خرج سال می سنجند، کسانی هم که به هر حال وجوهات می دهند بر اساس همان خرج سال، خرج سال دارد یا ندارد، آنچه که اضافه بیاید ولو پنج قران، یک قران از آن راباید خمس بدهد آن کسی هم که فقیر است با همین نسبت سنجیده می شود خرج سالش را هر چه کم دارد به همان نسبت فقیر است و استحقاق زکات و خمس دارد.

چقدر این ها حساب شده و عاقلانه است بقیه اش عاقلانه نیست، دیوانگی که تنها این نیست که عربده بکشد توی خیابان، این که نیست که، این خودش یک دیوانگی است که حلال و حرام را، درست و نادرست را، حق و ناحق را همه را جمع کند و بگذارد برای دیگران، خودش برود داخل قبر بخوابد و فردا حسابش را بدهد، روی قرانش حساب باید پس بدهیم، شما حیال می کنید.

پارسال ماه مبارک رمضان برنامه زندگی پس از زندگی مستندی بود که صدا وسیمای جمهوری اسلامی جمع آوری کرده بود، خیلی هم جالب بود، همه اش مستند بود، ساعت ۷ بعد از ظهر شبکه ۴ نشان می داد در این باره کتاب هایی هم نوشته شده است.

از قدیم الایام هم در کتب امثال این ها را ذکر کردند، منحصر به این ها که نیست، حالا این ها آمدند مستندش کردند، خیلی هم جالب بود، بالاخره کسانی مردند و رفتند به آن عالم و برگشتند.

آنجا چه خبر است؟ گاهی میمیرد و بر می گردد گاهی هم رویای صادقه است، قرینه صدقش این است که با صحنه میدانی درست جواب می دهد.

یکی از دوستان خود ما که خیلی از شماها می شناسید می گفت در فلان روستا زن عموی من فوت شده بود، من با آن ها آشنا هستم، انسان های با دیانتی بودند، الان هم بچه های آنها هستند.

گفت که شب در عالم خواب می دیدم که از تو کوچه دارم رد می شوم از یک پنجره ای زن عمویم که فوت شده بود سرش را بیرون آورد و گفت فلانی به عمویت بگو اول صبح قرآن نخواند، اول صبح برود این همسایه ما را از من راضی کند که بریا یک و نیم قران مرا مفتضح کرد، این چه خوابی بود؟

گفت من صبح رفتم به عموی خودم گفتم من دیشب چنین خوابی دیدم، عمویم رفت خانه همسایه از زن همسایه پرسید شما از این مرحومه طلبی داشتید؟ گفت ای همسایه آن که قابلی نمی کندُ با هم یک معاملات مختصر زنانه داشتیم در پایان یک و نیم قران ماندُ همان موقع او گفت این یک و نیم قران را نخواهم داد من گفتم که حساب حساب استُ بالاخره یک و نیم قران یک و نیم قران استُ‌گفت دیشب چنین خوابی دیدیم، برای یک و نیم قران گفت افتضاح شدم، شما خیال می کنید ما را رها می کنند؟ مال مردم را می خوریم، بدتر از آن آبروی مردم و حق و حیثیت مردم را و حق شهدا را ضایع می کنیم، خیال می کنید ما را رها می کنند؟ حواسمان جمع باشد، این ها افسانه نیست، چرا این کارها را می کنیم؟

بالاخره سال ۹۹ تمام شد، وارد سال جدیدی می شویم، چند روزی تعطیلی هست، از همه مسائل ببریم، در خلوت بنشینیم ، ببینیم چه کار کردیم، چه کار باید بکنیم، بالاخره اگر حقی چیزی به گردن ما هست آن را ادا کنیم، حق این مردم، این مردمی که حالا به هر نحوی بنده و شما را پذیرفتند با این همه گرفتاری، مگر من و شما چه کاره هستیم؟ پس چرا مسئولیت پذیرفتیم؟ (حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا) پیش از آن که به آنجا برسید که رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ[۱۳] خدایا مرا برگردان، حالا دیگر می فهمم چه کار کنم، برگردانم؟ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ[۱۴] شما را رها می کنند؟خداوند به همه شما توفیق عنایت کند، از همه شما التماس دعا داریم و بنده هم که از همه شرمنده تر هستم که این حرف ها به من نیامده، این حرف ها را باید یک آدم درست و حسابی بزند ولی خوب (الضرورات تبیـح المحظورات) گاهی هست که حالا به دلیل قحط الرجال نوبت به امثال بنده می رسد.

و نعوذ من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا، ان شاء الله موفق باشید، التماس دعا، ماه رمضان در پیش است، میلاد مقدس حضرت مهدی (عج) در پیش است دعا بفرمایید، خدانگهدارتان، صلوات بفرستید.

 

[۱] . بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۷۳

[۲] . غرر الحكم : ۸۸۳۰

[۳] . آیات ۱ و ۲ سوره عصر

[۴] . حکمت ۴۵۶ نهج البلاغه

[۵] . الجواهرالسنیة، ص‌۳۶۱

[۶] . آیه ۱۳ سوره جاثیه

[۷] . الجواهرالسنیة، ص‌۳۶۱

[۸] . آیه ۷۲ سوره ص

[۹] . فرازی از دعای کمیل

[۱۰] . همان

[۱۱] . عدة الداعی و نجاح الساعی، ص ۳۱۴

[۱۲] . بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۷۳

[۱۳] . آیه ۲۳ سوره مومنون

[۱۴] . آیه ۱۰۰ سوره مومنون

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *