خانه / متن بیانات / متن کامل بیانات نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در نشست با جمعی از جوانان فعال فرهنگی بیرجند به مناسبت ارتحال حضرت علامه مصباح یزدی

متن کامل بیانات نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در نشست با جمعی از جوانان فعال فرهنگی بیرجند به مناسبت ارتحال حضرت علامه مصباح یزدی

به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند، متن کامل بیانات حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید علیرضا عبادی در نشست با جمعی از جوانان فعال فرهنگی بیرجند به مناسبت ارتحال حضرت علامه مصباح یزدی جهت بهره برداری عموم منتشر شد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام به محضر شما عزیزان و همه  سنگرنشینان علم و ایمان، درود به ارواح طیبه شهدای راه حق بالاخص شهید بزرگوار، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و دانشمند ارزشمند دکتر محسن فخری زاده و رحلت حکیم بزرگوار حضرت آیت الله مصباح یزدی (قدس الله اسرارهم)، مصادف با ایام شهادت صدیقه کبری، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است که ام المصائب است.

 

حکیم آن جایی اطلاق می شود که در جهت واقع شناسی و واقع گرایی در میان انبوه این اندیشه های بی ریشه جهانی توانسته باشد به این مقصود مقدس واصل شده باشد.

به این جهت میگویند حکیم چه در حکمت نظری که به حقائق عالم دست پیدا کند و چه حکمت عملی که بتواند رفتار خودش را با آن واقعیت اعتبار دهد و به این جهت که عملش و حرفش زیرساخت دارد، یعنی محکم است، حکیم است دیگر، محکم است، مستحکم است.

 

به تعبیر قرآن (مَثَلً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِت)[۱] ریشه دارد، ثابت، متغیر نیست، تبدیل نمی شود، (ٌوَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ،  تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِين)[۲] هم حکمت نظری است، ریشه دار و هم حکمت عملیست که عمل او ریشه در اندیشه او و اندیشه او ریشه در اعمال هستی دارد.به خلاف آنچه که در بازار آخرالزمان در دنیا ملاحظه می کنید حرف می زند و اصلا نمی داند چه می گوید، اسمش را دانشمند می گذارد و اسمش را اسماء و القاب می گذارد و حرف می زند ولی خودش نمی داند چه می گوید (كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ)[۳] دیگر اینجا نقاد سخن می خواهد که فرق بگذارد، یعنی این سرمایه را داشته باشد که فرق بگذارد که این چه می گوید و آن چه می گوید و خوش به حال شما که مدتها از محضر آن حکیم بزرگ بهره مند شدید.

 

از دوران های خیلی قبل از انقلاب، از آن دوران ها که ایشان موسسه در راه حق را خیلی خدمت کرد، یعنی هم علم بود و هم ابتکار بود، با جزوه های خیلی کوچک و جیبی در آن زمان آنها را خیلی سلیس، روان، پاسخ یا ارشاد، این ها را پخش می کردند و در دسترس نسل جوان قرار می دادند، خیلی ارزشمند بود.

 

پسر مرحوم کربلایی محمد ساروقی هم که صاحب کرامت بود در دفتر ایشان کار می کرد، خیلی موسسه با معنویتی بود.بعد از اینکه انقلاب شد کارها را به صورت وسیع تر وعمیق ترانجام داد و از فرصت استفاده کرد و آنچه که از پرورش شاگردان شایسته که هم از نظر علمی و فکری شایسته هستند و هم از نظر اخلاقی شایسته هستند و هم در صحنه های میدانی در این جنگ تمام عیار اسلام با کفر جهانی در صحنه هستند که خوب این را از استادشان گرفتند.

 

شما ملاحظه کنید که یک شخصیت اینطوری با این سرمایه، او چه در زمان امام (قدس سره) چه بعد از زمان آقا، در این مدت همان تعبیری که آیت الله صدر یا آیت الله حاج شیخ عبدالحسین امینی نسبت به خود امام داشت که (ذوبوا فی الخمینی کما هو ذاب فی الاسلام) در اسلام ذوب شده، شما هم در او ذوب شوید، حالا این حکیم فرزانه در امام ذوب شده بود، در آقا ذوب شده بود

سرگذشت بعضی از جلساتی که محضر آقا رسیده بود و به خاک افتاده بود پای آقا را ببوسد، این بر اساس اندیشه اش است و یک کار نمایشی که نیست، یعنی حقیقت اسلام را اینجا می بیند و لمس می کند، چه از باب نظری و چه از باب عملی، خوب آنچه که این حکیم فرزانه از اسناد و روایات و احادیث  درک می کند که بنده نمی توانم درک کنم.

 

حق در اینجا خلاصه می شود، ببینید ما فقط به یک مستند، همه چیز در آن هست، (من كان من الفقهاء، صائنا لنفسه، حافظا لدينه، مخالفا لهواه، مطيعا لامر مولاه)[۴]خوب این را ترجمه می کنیم، بحث ترجمه نیست، همین چند جمله کافیست که جامعه بشری را بر اساس آنکه هر انسانی می داند، تعجب است، خوب اگر می داند، تمام مشکل اینجاست، بحث ندانی نیست، که نمی داند؟ بحث تعهد است نه بحث دانی و ندانی و لذاست که مردم در امور دنیایی خودشان، در منافع مادی خودشان همه اینها را می فهمند و مدنظر دارند.

که نمی داند که اگر بخواهد پیروی کند یا به نحوی بالاخره تعاملی را بخواهد انجام بدهد، سرمایه گذاری بکند، باید سرمایه گذاری جایی باشد که مبتنی بر علم باشد (من کان من العلماء) باید او دانش لازم را داشته باشد، این دانش هم چیزی نیست که فقط بگوییم فقه و اصول است، نخیر اینها که مسلم باید باشد،آن دانشی که پیغمبران آوردند.

از جهان شناسی، از خدا شناسی، از خودشناسی، از وظیفه شناسی، از عاقبت شناسی تا برسد به انواع و اقسام همان من عین و فی عین و الی عین، این را بفهمد، آنوقت وظیفه چیست و عوارض و آفات چیست، رفع آفات و دفع آفات چطور است؟ که اینها علم است دیگر، بحث نهال بشریت است، یعنی اگر انسان بخواهد آدم شود اینها شرط آن است و الا یک حیوان درنده و گزنده و همین غول های بیابانی بشود این که دیگر شرطی ندارد.

 

اما اگر جامعه بشری بخواهد انسانیتش به فعلیت برسد و از فرشته بالاتر برود شرط اول آن این است که علم به این معنی از مبدا تا معاد و همه آنچه که مربوط به او می شود بداند، دلیلش هم این است که اگر نداند پس کجا می رود؟ خوب این را در بقیه مسائل میفهمیم، نسبت به بنایی میفهمیم، نسبت به کشاورزی میفهمیم، نسبت به گاوداری میفهمیم، نسبت به دامداری میفهمیم ولی نسبت به انسان نمیفهمیم، خیلی عجیب است، این کلام زیرساخت دارد، محکم است، خوب این یک بخشش است، شرط لازم است، اما کافیست؟ ابدا، علم که تنها کافی نیست، شرط لازم است اما کافی نیست، حافظا لدینه باید باشد یعنی بر اساس علمی که از مبدا تا معاد را می داند،خوب، حکم به شی حکم به لوازم شی است.طبعا وقتی انسانی را از مبدا تا معاد و همه آنچه که لوازمش است بررسی می کند این چارچوبه معین می کند، تو انسانی، خوک که نیستی، تو انسانی، گاو که نیستی، تو انسانی، درنده که نیستی، تو انسانی، گزنده که نیستی، پس بنا علیه دین آن چیزی است که چارچوبه ها را مشخص می کند.

 

آن کسی که حافظ این چارچوبه هاست، عالم به این چارچوبه هاست و آن دین خداست (فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ)[۵] خوب این کافی است؟ نه این کافی نیست، چرا؟ به جهت اینکه (إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ)[۶] این مرزهایی را که در حفظ دین، در ثغور دین، در حدود دین شناسایی کرده است نفس اینها را خراب می کند، از مرز تجاوز می کند، نمی کند؟ بنا علیه این باید کسی باشد که مهار نفس دستش باشد، با توکل بر خدا، باید این باشد و الا اگر همه چیز باشد و نفس رها باشد همه چیز را فاسد می کند که کرده است.اشخاص را فاسد می کند، خانواده ها را فاسد می کند، ادارات را فاسد می کند، کشاورزی را فاسد می کند، گاوداری را فاسد می کند، همه چیز را فاسد می کند، نفس است دیگر، جوامع بشری را تباه می کند، که کرده است، کشورها را ویران می کند، مردم را آواره می کند، قتل و جنایت می کند، می کند دیگر، آن وقت این پیشوایی که این شرایط را دارد همانطور که در نامه امام علی (ع) به زیرمجموعه، قریب به مضمون است که می فرماید: من بر تو نظارت دارم، خدا بر من نظارت دارد ( مطیعا لامر مولاه) این فرعون نیست که مبدا یک حکومت باشد، نخیر، این وسیله حکومت است نه مبدا حکومت، من کاره ای نیستم (مطیعا لامر مولاه) هر دستوری که صادر می کند به عنوان واسطه آنچه را که خدا فرموده آنچه را که پیغمبر فرموده، آنچه را که دین فرموده، او دارد اجرایش می کند، نه اینکه خودش، خودش نخیر.

 

همه مسئولند (عَلَيْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ ما حُمِّلْتُمْ)[۷] ، (مخالفا علی هواه) خوب هواهای انسانی، در لای این هواها خیلی چیزها هست، مثلا حرص، اول رساله امین هم می نویسند حرص، این عالم که پیشوا می خواهد بشود این نباید حریص بر دنیا باشد، این اگر حریص بر دنیا باشد همه چیز هم داشته باشد، این آفت برای دین است.

مثلا طمع، وقتی طمع داشته باشد در دست دیگران مانند موم ملایم می شود، این دیگر به درد رهبری نمی خورد، حالا هر چه هم علم داشته باشد، هر چه هم حدود و ثغور دین را بداند و هر چه هم به خدا معتقد باشد اما وقتی کنترل ندارد بر خودش این هرگز نمی تواند.

ترس؛ یک آدم ترسو، همه چیز دارد، می ترسد، فایده ندارد و ده ها نمونه های دیگری که وجود دارد این شخص از جهت خود ساختگی باید نسبت به همه آنها تسلط داشته باشد.

انواع مسائل عاطفی، خویشاوندی، نور چشمی،دوستی و از این قبیل، حالا این ما و این شما، این شما و این جهان، بحث حق و باطل است دیگر، از دنیا بخواهید، فرصت هم هر چه می خواهند که برای رهبری عادلانه جامعه بشریت همراه با تکامل به سر منزل مقصودی که هدف خلقت است، انصافا اگر می توانند، ببینید، متن قرآن نسبت به خود قرآن تحدی دارد  دیگر (وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ، فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا)[۸] قرآن تحدی می کند، قرآن می گوید نمی توانید، منحصر به این آیه هم نیست آیات مختلفی است، حالا این یک آیه هست.

خوب می خواهم عرض کنم این تحدی تنها در متن قرآن نیست در تعلیمات قرآن هم هست، این تحدی، شما به دنیا به عنوان یک مسابقه هوش بگویید که این شرایط برای سلامت رهبری که آن رهبر شایستگی برای نجات بشر داشته باشد، این شرایط را باید داشته باشد، در هر جای دنیا مثل این شرایط یا بهتر از این شرایط در سیستمتان دارید به ما ارائه بدهید، می توانند؟  ولن تفعلوا،  هرگز نخواهند توانست.

 

شما خیلی حرف برای گفتن دارید، نمی توانند، این در حالیست که همین مسائل را نسبت به امور مادیشان همه هم میفهمند، دوچرخه خود را میخواهی به کسی بدهی تعمیر کند، دنبال چه کسی میروی؟ بلد باشد یا نباشد؟ امین باشد یا دزد باشد؟ خوش اخلاق باشد یا بداخلاق باشد و همه آنچه که روی آن تاثیر دارد که بخواهد یک کار استاندارد واقعا انجام بدهد به صورت خودکار نه با ده تا مامور دزد، به صورت خودکار همین ها را، شما برای باغ کشاورزیتان دنبال اینچنین شخصی می گردید، مرغداری و گاوداریتان را بخواهید به کسی بدهید دنبال همین ها می گردید، این ملاک ها، اما نوبت به انسان که می رسد هیچکدام هیچ چیز نمیفهمیم، جامعه را چه کسی خراب می کند؟ خود ما خراب می کنیم، علی را که تنها می گذارد؟ خود ما تنها می گذاریم، پس چیست؟ خدا که آنچه که حکمت خدا  اقتضا کرده است و لطف خدا اقتضا کرده است که (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ)[۹] خدا این کار را کرده است، ۱۲۴ هزار پیغمبر دیگر هم آمدند، خدا همین کار را کرده است اما چرا امام صادق (ع) تنهاست؟ این را دیگر باید از خودمان بپرسیم.

 

الان چرا قوانین مرتبط با قانون اساسی و مصوباتی که پای آن هست که همه منتظرند، چرا اجرا نمی شود، به جهت اینکه پای حرف اول حکیمانه که تبعیت از رهبر بر اساس دین و اسلام و قانون اساسی و عقل و فطرت است کم می آوریم.

این دنبال خویشاوندش است، آن دنبال ساختمانش است، او دنبال ماشینش است، آن دنبال پارتی بازی اش است، او دنبال اختلاسش است، آن کسی که تنها می ماند در اندیشه و افکارش، که این کار را می کند؟ خود ما این کار را می کنیم، خوب آن معنی که آیت الله مصباح یزدی (قدس سره) از همین جمله می فهمد، آن را که من نمیفهمم و لذاست که در وجود مبارک رهبر انقلاب ذوب می شود، کجا سراغ دارید که به خاک بیفتد که پای آقا را ببوسد، این برای چه هست؟ این که نمایشی نیست، او حکیم است، اعتقادش این است، اعتقادش دلیل دارد، زیرساخت دارد، محکم است، مستحکم است، حکم است، این است دیگر

 

به امام صادق (ع) عرض شد آقا، در خراسان صد هزار شمشیر زن دارید، چرا حق را استوار نمی کنید؟ همینطور که طلبکارانه حرف می زد، تنور را گرم کرده بودند وآتش انداخته بودند آقا فرمودند: برو در تنور بنشین، گفت: آقا عذر میخواهم، ببخشید من …

هارون مکی آمد، امام صادق فرمود که برو داخل تنور، نگفت چرا؟ راست رفت در تنور بعد امام از آن شخص خراسانی پرسید که از این نوع چند نفر داریم؟ گفت یکی هم ندارید، فرمودند: علت همین است.

 

از نوع آیت الله مصباح چه تعداد دارید؟ ان شاء الله که زیاد داریم هر کدام تا یک جایی هستیم، از آنجا به بعد دیگر نیستیم، حاضر و غایب کنند، نیستیم.از نوع شهید مطهری چند تا داریم؟ زیاد داریم، خوب اما تا یک جایی هستیم، اینجاست که شاخصه های این بزرگان (حالا از علامه صدر بگیر، علامه امینی، علامه مصباح، علامه مطهری و غیره) مشخص می شود.

 

به هر حا اینها حرف دارند که شما با دنیا اگر حرف بزنید، آنها را به هر حال زمین گیر می کنید چون همچین چیزهایی در دنیا نیست، این سرمایه ها از مکتب امام صادق (ع) است، نباید ۴۰ سال طول می کشید که گام دوم را برداریم به شرطی که در گام دوم نلنگیم، البته جلوه هایی از امید خودش را خوب نشان می دهد اما اگر در همه جا ما این مطیع بودن را نسبت به مقام ولایت حفظ می کردیم ما این راه را رفته بودیم، اصلا فرصت این تقلاها و این شیطنت ها را به غرب نمی دادیم (فَلَا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلَادِ)[۱۰] برای آنها هیچ حسابی باز نمی کردیم، این حسابهایی که باز میکنیم به دلیل این است که ما با آنها معامله میکنیم، پای معامله پایمان گیر می کند، مشکل از ماست و الا اگر ما به اصول انقلاب و به رهبری های امام و مقام معظم رهبری عمل می کردیم وبکنیم ، اصلا نه اروپا پیش ما جایگاهی دارد نه آمریکا، آنها هیچ چیز نیستند، این عناصر ضعیف داخلی هستند که به آنها فرصت می دهند.

 

به هر حال خیلی خوش آمدید، انگیزه مقدسی است که این راه را انتخاب کردید، امیدواریم که الحمدلله چه در شاگردان ایشان چه در حوزه های علمیه دیگر بعد از انقلاب زحماتی کشیده شده، دیگران به صحنه خواهند آمد (مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا)[۱۱] خدا فقیر نیست، ان شاء الله که جای ایشان کسانی خواهند بود که پاسخگو باشند اما این اندیشه باید همگانی بشود (کلکمْ راعٍ، وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ)[۱۲] از یک گل بهار نمی شود در عین حالی که من گلی دارم که عالم را گلستان می کند

 

خوب آنچه هم که فرمودید که از این فرصت حالا تا چهلم یا تا سر سال در هر شرایطی جلساتی باشد و از شاگردان برومندشان تشریف بیاورند و با مردم صحبت کنند خیلی پیشنهاد قشنگی است که حالا برنامه ریزی آن برای این جلسه نیست، بنشینید و برنامه ریزی کنید از این قبیل، حالا چه شاگردان ایشان چه آنهایی که مصباح شناسند، با مردم صحبت کنند، رسانه ها پخش کنند، مخصوصا با نسل جوان، نسل جوان تشنه این اندیشه هاست.

 

از آخرین آثار ایشان این زیبایی شرور، یک نسخه کوچکی است اما مکمل آن بحثی است که حضرت آیت الله شهید مرتضی مطهری نسبت به عدل آورده، این مکمل آن است، خیلی جالب است.

 

خداوند بر درجات آنها بیفزاید و به ما توفیق بدهد که بتوانیم، حالا در آن حد که نیستیم ولی خوب دنباله رو باشیم، قدم در قدم که چه عرض کنم ولی دنباله رو آنها باشیم، به راه های مغضوب علیهم والضالین نیفتیم، شما هم تا می توانید به هر حال زحمت کشیدید، دستاوردهایی دارید به جوانها و نوجوانها با طرح و برنامه، با هنر، با کلاس درس، با فضای مجازی، فضای حقیقی به جوانهایتان کمک کنید.ان شاء الله که موفق باشید.

 

 

[۱] . آیه ۲۴ ابراهیم

[۲] .آیه ۲۴ و ۲۵ ابراهیم

[۳] . آیه ۲۶ ابراهیم

[۴] . وسائل الشيعه الى تحصيل مسائل الشرعية، ج ۱۸، ص ۱۶، باب ۴ از ابواب صفات قاضى، ح ۳۳

[۵] . آیه ۳۰ روم

[۶] . آیه ۵۳ یوسف

[۷] . آیه ۵۴ نور

[۸] . آیه ۲۳ و ۲۴ بقره

[۹] . آیه ۶۷ مائده

[۱۰] .آیه ۴ غافر

[۱۱] . آیه ۱۰۶ بقره

[۱۲] . بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۸؛ ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۸۴؛ جامع الاخبار، ص۱۱۹؛ مجموعه ورام، ج۱، ص۶؛ منیة المرید، ص۳۸۱

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *