خانه / متن بیانات / متن کامل بیانات حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای عبادی در دیدار با مدیران و کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی

متن کامل بیانات حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای عبادی در دیدار با مدیران و کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی

به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند، متن کامل بیانات حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید علیرضا عبادی در دیدار با مدیران و کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در استان که به مناسبت عید غدیرخم برگزار شد، جهت بهره برداری عموم و علاقه مندان منتشر شد.

بسم الله الرحمن الرحیم، با سلام به امام زمان(عج) و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام و تبریک و تهنیت عید الله اکبر به محضر شما عزیزان.

و عن علی علیه السلام” الأَقَاوِيلُ مَحْفُوظَةٌ وَالسَّرَائِرُ مَبْلُوَّةٌ، وَ(كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ)، وَالنَّاسُ مَنْقُوصُونَ مَدْخُولُونَ إِلاَّ مَنْ عَصَمَ اللّهُ: سَائِلُهُمْ مُتَعَنِّتٌ، وَمُجِيبُهُمْ مُتَكَلِّفٌ، يَكَادُ أَفْضَلُهُمْ رَأْياً يَرُدُّهُ عَنْ فَضْلِ رَأْيِهِ الرِّضَى وَالسُّخْطُ، وَيَكَادُ أَصْلَبُهُمْ عُوداً تَنْكَؤُهُ اللَّحْظَةُ، وَتَسْتَحِيلُهُ الْكَلِمَةُ الْوَاحِدَةُ! “[۱]

بنده که باید عذر بخواهم اهلیت ترجمه این روایت را ندارم، این هم که هر جمله آن یک کتاب است چون به مسائلی ربط پیدا می کند و فهمیدن آن مرتبط با همه مسائل مربوط به آن است، سخن ۱۴۰۰ سال قبل از این است، در طول تاریخ تا زمان ما خیلی اما  و اگرها بوده است که حل شده است، ” الأَقَاوِيلُ مَحْفُوظَةٌ ” من صحبت کردن را یاد گرفتم، معمولا بچه ۲٫۵ ساله می گوید حرف زدن را یاد گرفتم اما بنده که حرف زدن را یاد نگرفتم، این حرف ها نگهداری می شود، بله در طول تاریخ خیلی اما و اگر بوده است اما الان که اما و اگری نیست، امروز همانطور که مغازه پارچه فروشی دارید، مغازه نخود و عدس و لوبیا فروشی دارید، کالای سخن مثل باقی کالاها، ” الأَقَاوِيلُ مَحْفُوظَةٌ ” صحبت ها حفظ می شود، ” مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ “[۲] این صحبت ها حفظ می شود، انسان هم که موجودی است چند لایه، شما بگویید صدلایه ” وَالسَّرَائِرُ مَبْلُوَّةٌ ” همه آن لایه های پنهان آشکار می شود، تمام شد؟ نخیر تازه شروع شده است، “وَ كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ” آدم را رها نمی کنند، آدم را گرو می گیرند بیا پاسخ حرف هایی که گفته ای را بده، بیا پاسخ آن لایه های پنهان که به آنچه حرف می زدی و متفاوت بوده است را بده، پاسخ انواع و اقسام اعمال و رفتار و اخلاقت را باید بدهی، رها نمی کنند، این آن ترازی است که برای مسئولیت انسان در این سه جمله ذکر شده است، یعنی اگر من آدم هوشیاری باشم باید خودم را در این تراز آماده کنم که صحبت نامربوط و صحبتی که خدا راضی نیست و صحبتی که دین از من نخواسته است را انجام ندهم و این صحبت را نداشته باشم اینجاست که می گویم، من که حرف زدن را بلد نشده ام.

لایه های پنهان که در درون دارم با اظهاراتی که می کنم این ها رو می شود، آیا به فکر خودم هستم؟ اگر من آدم عاقلی باشم باید به فکر خودم باشم که بعد شرمنده نشوم، راه رفتن را بلد شده ام؟ کجا می روم؟ از کجا به کجا می روم؟ بچه ۲٫۵ ساله دستش را می گیرند تا راه برود اما من که یاد نگرفته ام، از من بپرسید کجا می روی، معلوم است؟ خیر! اعمال و اخلاق و رفتار و سکوت و اخم و لبخند همه این ها فرقی نمی کند، من را گروگان می گیرند و کوچک و بزرگ عمل خودم را باید پاسخ بدهم، شنیده اید که مرحوم آقا سید احمد(قدس سره) پدرشان را، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران را بعد از رحلتشان در خواب دید، بعد سوال کردند که چه گذشت بر شما، فرمودند کار سختی است اما به خیر گذشت، بعد در عالم خواب حضرت امام خمینی(ره) حالا دستشان را یا بالا بردند و یا از بالا پایین آوردند گفتند از این سوال می شود، به چه دلیل بالا آوردی و به چه دلیل پایین آوردی، بالاخره انسان هستی و بالغ، هر امری لوازمی دارد دست چرا بالا رفت باید پاسخ بدی، ” كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ ” حالا خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل، من اگر آدم هوشیاری باشم باید به فکر خودم باشم، به فکر خودم نیستم، این فاصله را ببینید برای آن کسی که به آن تراز باید عمل کند اما ” وَالنَّاسُ مَنْقُوصُونَ مَدْخُولُونَ ” مردم خل هستد و مالی خولیا دارند، آدم هوشیار، گوینده پرحرف معلوم است چه می کنی؟ ” سَائِلُهُمْ مُتَعَنِّتٌ ” حرف می زند، خیلی هم خوب حرف می زند، اما غرض از حرف زدن چیست؟ رضای خداست؟ حل مشکلی است؟ بیان علمی است؟ حکم دینی است؟ نه! حرف می زند، حرفش رنج آور است، سوال می کند اما غرض از سوال حل مشکلی و مسئله علمی و مسئله اخلاقی نیست، آنی هم که پاسخ می دهد در پاسخ عوض صداقت آسمان را با ریسمان می بافد، باز هم در آن غرض عقلایی نیست، گناهانی که از زبان صادر می شود حالا بنده کم حافظه هستم حدود ۲۷ گناه همینطور ساده از زبان صادر می شود، بسیاری از مسائل اخلاقی و دینی و حتی حکومتی که نمی تواند انجام شود به خاطر زبان ها است، باور کنید اینگونه است یعنی مانع اجرای احکام خدا می شود، اگر این پارچه ماسکی که به دهن ما زده اند برای خطر کرونا، یک پارچه دیگر هم به دهنم می زدند که صحبت نکنم خیلی خوب بود، چون خطر صحبت ها خیلی بیشتر از خطر کرونا است.

” يَكَادُ أَفْضَلُهُمْ رَأْياً ” چقدرها زحمت کشیده است حالا در هر رشته ای، تجربه دارد زحمت کشیده و صاحب نظر شده در فلان رشته، همه زمینه ها هست که یک حرف مفید کارگشا بگوید چرا چون تخصص دارد تجربه دارد و صاحب نظر است حالا در هر امری، واقعا صاحب نظر است، ” يَكَادُ أَفْضَلُهُمْ رَأْياً يَرُدُّهُ عَنْ فَضْلِ رَأْيِهِ الرِّضَى وَالسُّخْطُ ” اما اظهار نظرش روی علم و تخصص نیست روی حل مشکل نیست اظهار نظر مروبط به این است که خوشش بیاید و یا بدش بیاید، اگر از کسی خوشش بیاید اظهار نظرش این است، از فلانی بدش بیاید ۱۸۰ درجه اظهار نظرش آن طرفی است، این را می گویند انسان؟ تمام هستی حقیقت خودش را و آن فضل و کمال و علم و تحقیق خودش را بر اساس یک مسئله احساساتی اینور و آنور می کند این دیگر چه انسانی است؟ چه ارزشی؟ از خودش اراده ندارد ارزش انسان به اراده است، اول یک سری منافع شخصی و گروهی و حزبی و خانوادگی و اقتصادی و سیاسی می سنجد و بر اساس آنها می سنجد نه بر اساس تخصصش، نه بر اساس فضل و علمش، تازه به سراغ آنی می روی که مشهور است که صاحب اراده است، ” وَيَكَادُ أَصْلَبُهُمْ عُوداً ” همانی هم که به ظاهر صاحب اراده است و دیندار شمرده می شود، حالا باید یکجا شهادت دهد، یکجا اظهار نظر کند، یکجا یک فرمانی صادر کند، یکجا دستوری صادر کند، همین قیافه با این ادعا ” تَنْكَؤُهُ اللَّحْظَةُ ” یک گوشه چشمی او را شکست می دهد، می داند که آقای فلان نظرش این است که شما در اینجا اینگونه بگو، دیگر سست می شود به خاطر آقای فلان که چشم داشت دارد که اینگونه بگویید، از ناحیه فلانی یک پیامی آمده است که این کارشناسی را اینگونه جواب دهید، این تصادف را اینگونه بگویید، آن حکم دادگاه را اینگونه کنید، ” وَتَسْتَحِيلُهُ الْكَلِمَةُ الْوَاحِدَةُ! ” یک سخن از یک صاحب نفوذ می آید زیر و رویش می کند، وقتی ابوذر غفاری می شنوید، پای این حرف ها شده است ابوذر غفاری، ” ما اَقَلَّتْ الغَبْراءُ وَ لا اَظَلَّتْ الْخَضْراءُ، عَلَی ذِی لَهْجَةٍ اَصْدَقُ مِنْ اَبی ذَر.”[۳] بله این حرف های حسابی که می گوید برای او خیلی مشکل ایجاد می کند، این صحابه پیغمبر را تحت فشار قرار می دهد، تبعیدش می کند، شکنجه اش می کند، این بچه های لبنان مظلوم اینها بچه های ابوذر هستند، ابوذر مدت ها در آنجا تبعید بوده و اثر گذاشته است و بعد از ۱۴۰۰ سال اثرش همین هایی است که می بینید، در پیشگویی های آقای مصباح زاده هم در همین روزها دارد که ” توطئه نافرجام مشرکین” این مقدار مواد منفجره شیمیایی برای یک شهر دومیلیونی کافی بود که کل شهر را از بین ببرد منتهی چون در بندر بود و سمت دریا طبعا شرایطی دارد که شدت را کم می کند، آنچه آنها می خواستند نشد، نشد که نشد به رسوایی آنها کشیده شد و کشیده خواهد شد، توطئه ای بود که آنها داشتند و نافرجام ماند، آنچه آنها می خواستند نشد بلکه حالا باید پاسخگو باشند، به هر حال این مردم با اراده و برادران عزیز لبنانی محصولات آن مرد با اراده ای هستند که خلیفه، ابوذر را نمی توانست تحمل کند و تبعید کرد به شامات و معاویه گفت ما در مقابل این آدم درمانده ایم چه کارش کنیم؟ گفت مجدد بفرستش مدینه، از سوریه و لبنان تا مدینه ابوذر را سوار شتری کردند که روپوش پارچه ای نداشت و وقتی رسید پوست و گوشت پاهایش رفته بود و خون جاری بود و این هم جرم ابوذر بود، جرم ابوذر این بود که صاحب اراده است، باطن و ظاهرش یکی است، حرفی که می زند پای آن می ایستد صاحب نفوذ و قدرت و هیچ کس در مقابل خدا برای او کسی نیست، ” إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ “[۴] اینها چی هستند؟ بت های متحرک بیگانه پرست را گذاشته اید، تحت هیچ تأثیری قرار نگرفت، آنقدر باصداقت بود و پای حرفش ایستاد و ظاهر و باطنش یکی بود که وقتی به مدینه برگشت با آن حالت گفتند این را حالا تبعید کنید به هر جایی که بیشتر بدش می آید، چطور بفهمیم که از کجا بیشتر بدش می آید خیلی عجیب است گفتند بروید از خودش بپرسید، گفتند ابوذر از همه جا بیشتر از کجا بدت می آید؟ گفت از ربذه، چون آنجا مشرک بودم از زمینش بدم می آید، از هوایش بدم می آید، از بادش و دیوارش بدم می آید، گفتند تبعیدش کنید به ربذه، هیچ کس هم حق ندارد سر راهش برود و بدرقه اش کند اما امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) تشریف آوردند و فرمود امیدت به خدا باشد، این امام علی(ع) و آن هم ابوذر غفاری و این هم تراز، من که نه حرف زدنم را بلد شدم، نه چندلایه بودنم را بلد شدم، نه راه رفتنم را بلد شدم، نمی دانم کجا می روم، همینطور هرچه شد، هرچه دیگران پسندیدند بنده هم مثل موم در اختیارشان هستم، حالا دیگر احترام می کنند، خیلی تراز پایین است، بنده از خودم خبر دارم از شما که خبر ندارم، خدا کند به این حالت نمیرم، بالاخره امام علی(ع) این است و آنهایی هم که امام علی(ع) را تحمل نکردند به این خاطر بود والا به امام علی(ع) گفتند بیا با اینها یک کمی کنار بیا مشکلی ندارند، مشکل این است که شما کنار نمی آیید، ولی امام علی(ع) عدالت را از طریق جور نمی خواهد، انسان هم موجودی است که خداوند عالم را برایش آفریده و همه چیز را هم مسخرش قرار داده است تا انسان به جایگاه اصلی که پیغمبران و اولیا خداوند فرمودند که جایگاه انسانیت است نرسد دنیا اصلاح نمی شود، یقین بدانید، چرا؟ چون دنیا دست انسان است، این روزگار که می گویید، روزگار که غیر از من و شما نیست همین حرف ها و تئوری ها و دو جور حرف زدن های ما و همینی که امام علی(ع) فرمود آنهایی که راست می گویند فردا می خواهند بیایند سرهایشان را بترشاند و بیایند، بعد می بینید یک طرف را تراشیده و طرف دیگر را نتراشیده است و عمامه اش را کج گذاشته است، اینگونه نمی شود.

از خود امیرالمونین علی(ع) می خواهیم که دست ما را بگیرد ” یا علی(ع) گفتی که درمانی به فریادت رسم” یا امام علی(ع) درمانده ایم، سخت هم درمانده ایم، به شَرِّ خودمان درمانده ایم به فریادم برس، صلوات بفرستید.

 

[۱]  – حکمت ۳۴۳ نهج البلاغه – امام علی علیه السلام فرمود : گفتار انسانها نگهدارى مى شود و باطن آنها آزموده خواهد شد و هركس در گرو اعمال خويش است. مردم همگى در نُقصانند و داراى عيوبى هستند جز كسى كه خدا او را حفظ كند (زيرا) سؤال كنندگان آنان درپى بهانه جويى و آزارند وپاسخ دهندگان، توجيه گر و گرفتار تكلفند. حتى برترين آنها ازنظر فكر وانديشه، به سبب حب وبغض، از رأى خود بازمى گردد و با استقامت ترين آنها (گاه) با يك نگاه يا يك كلمه دگرگون مى شوند (از چنين افرادى بايد به خدا پناه برد.)

[۲]  – سوره ق – آیه ۱۸ – سخنی بر زبان نیاورد جز آنکه همان دم فرشته‌ای مراقب و آماده است.

[۳]  –  البدء و التاریخ، ج ۵، ص ۹۳ ، پیامبر اکرم(ص) فرمود: «زمین در خود ندیده کسی را و آسمان سایه نیفکند بر فردی که راست گوتر از ابوذر باشد».

[۴]  – سوره نجم – قسمتی از آیه ۲۳ – این بتها جز نامهایی که شما و پدرانتان بر آنها نهاده‌اید چیز دیگری نیست.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *