خانه / درس اخلاق / طلاب / متن بیانات / درس اخلاق ۳/ نعمت ها و هدایت انسان

درس اخلاق ۳/ نعمت ها و هدایت انسان

به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند، متن کامل بیانات حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید علیرضا عبادی در جلسه درس اخلاق طلاب و روحانیون حوزه ی علمیه سفیران هدایت بیرجند که در تاریخ ۲۷ بهمن ماه ۹۸ برگزار شد، جهت بهره برداری عموم منتشر گردید.

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به امام زمان(عج) و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام به محضر شما عزیزان و همه ی سنگر نشینان علم و ایمان.

عرض تبریک و تهنیت ایام ولادت با سعادت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا(س)، در دو جلسه جمعی که در قبل بود یک عنوان این بود که رابطه ی حکومت با دین چیست، عنوان جلسه بعدی این بود که اشرف نعمت های پروردگار نعمت هدایت است و تمام همت ها باید اینجا صرف شود چون شرط نعمت بودن نعمت ها، هدایت و بهره بردای صحیح است و الا نعمت یا نعمت نیست و یا تبدیل به نقمت می شود.

حالا در این جلسه سعی می کنیم این دو را به هم گره بزنیم و از این نتیجه بگیریم.

“قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ “[۱] این یک شاخصه ی معلومی است که موجودات هدفمند آفریده شده اند و دیگر اینکه همه به سوی هدفشان حرکت می کنند، ما جهان را آرام می بینیم اما هرگز آرام نیست و همش در حرکت است، منزل به منزل و از مبدا به سوی مقصد هر موجودی متناسب با خودش، و استعدادهایی که در هر یک به صورت هدفمند نهفته شده به فعلیت در می آید و به بار می نشیند، جمادات باشد، نباتات باشد، حیوانات باشد، انسان باشد فرقی نمی کند.

از کیهان و کهکشان و منظومه شمسی و این کره خاکی و … در یک نظم خاصی هدایت شده اند، این که مشاهده می کنید یک منجم ۵۰ سال قبل مرده و خدا رحمتش کند و هنوز به صورت دقیق تقویمش منتشر می شود معنی آن چیست؟ یعنی تمامش نظم است و قاعده دارد و سرخود نیست، و چه زیبا قرآن می فرماید که ” و قال لها ” همان آسمان ها، همان منظومه ها، همان کیهان ها و کهکشان ها تا برسد به منظومه ی شمسی ما ” فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ “[۲] امر خداست حرکت می کنند هدفمند و به سوی مقصد منزل به منزل استعدادها مطابق با حکمت باز می شود.

عالم نباتات همین طور است، یعنی نباتات با اینکه هم مختلفند و هم عمرشان متفاوت است، اینها متناسب با عمرشان طوری تنظیم شده اند که همه ی آنچه که باید بشوند، می شوند، یک حرکتی دارند به سوی یک مقصدی، حیوانات و حشرات همین طور هستند، ” وَأَوْحَىٰ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ[۳] ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ [۴]هدایت همین است دیگر، یعنی آن راهی که خدا برای تو قرار داده همان راه را بپیما خداوند او را هدایت کرده حالا این ممکن است در تمام زندگی اش چند هفته بیشتر نیست، همه چیز که لازم است می داند، همه چیز را می داند دیگر، ” فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ” نَه سَبیلِ رَبِّک، یعنی آن انواع و اقسام کارها که باید انجام دهد می داند، کجا باید برود چگونه باید برگردد، بر چه گلی باید بنشیند کجا نباید بنشیند، چگونه می شود عسل ساخت و چگونه می شود تبدیل به مومش کرد، و چگونه می توان فرزند ایجاد کرد و چگونه می شود آن ها را پرورش داد و چگونه می شود هوای این کندو را در تابستان گرم و زمستان سرد روی ۱۹ درجه حفظ کرد و ده ها قضیه ی دیگر که دانشمندان عمرشان را وقف کردند بر روی موریانه و مورچه و زنبورعسل و … مطالعه و کار کردند و تازه آنی که اینها به دست آوردند یک ذره است و واقع امر چیست، این هدایت است، البته این ها و از قبیل اینها” سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ “[۵] اینها خیلی هم کلی بیان شده، چون زیر قضایا در هر زمانی برای هر کسی قابل فهم نیست فلذا در جایی گفته شده که قابل فهم باشد برای همه زمان ها در همه ی سطوح، اما وقتی این قضیه را ریزش کنید می دانید سر از کجا در می آورد به جهت اینکه ما میگوییم منظومه شمسی و کره ی زمین و ماه و خورشید و ما اینها را می گوییم اما خود آنها از چند مولکول تشکیل شده اند، آن گیاه از چند مولکول نباتی تشکیل شده است که هر یک در جای خودش هست و کار خودش را انجام می دهد، سلول های حیوانی در بدن من و شما و گلبول هایی که کار خودشان را در خون انجام می دهند و حرارت خون را در تابستان و زمستان بر روی ۳۷ درجه حفظ می کنند، مغز و اعصاب و استخوان همین طور است فرقی نمی کند، حالا اگر بخواهیم ورود پیدا کنیم که بدانیم چه خبر است؛ درخت نی را دیده اید؟ بالاخره جوانه می زند و یک شاخه ی ریز درمی آید این تا پایان سال صد برابر هم بیشتر می شود، نی میانش خالی است و در داخل آن چیزی نیست، حالا این سلول های نباتی که در یک جوانه ای که تازه زده و از یک قلم ریزتر است، آن اجوف جوفش هم متناسب با همان است این به صورت حلقوی که وقتی می خواهد در ظرف چند ماه ده ها برابر شود جوفش هم ده ها برابر می شود و فرقی نمی کند، یعنی آن منطقه ی باز، حالا شما گاهی در پادگان های نظامی یا دبستان ها می بینید که یک ورزش یا بازی در می آورند به صورت حلقوی یک جمعی هستند، بعد می خواهد این گسترش پیدا کند و می خواهد دو برابر شود، انسان های ذخیره ای که هستند می آیند کنار هر یکی، یک انسان ذخیره می نشیند این حلقه دوبرابر می شود، ده تا باشد می شود ده برابر، اینها همه عقب نشینی می کنند حالا ما که حس نمی کنیم و به چشم معمولی که دیده نمی شود اما این نی که ده ها برابر رشد می کند در ظرف چند روز در سال، این دارد عقب نشینی می کند در یک تناسبی که آنچه که مطلوب است از آن به دست می آید، آن را که هدایت می کند؟ بالاخره یک چیز سرخود نیست، یعنی این سلول ها هدایت می شوند، استخوان بنده و شما عینا مثل همان نی می باشد، درونش هم که مغز است متناسب با همان است، بیرونش هم که عضلات یا رگ و عصب است، درست متناسب با همان رشد می کند، اینها هدایت شده هستند و یک ذره هم کم و زیاد ندارند، یک ذره کم و زیاد شود بیماری و مرض می شود، تا ۲۵ سال درست اینها متناسب با هم از حدقه ی چشم بگیرید تا گوش و دهن و … همه متناسب با هم رشد می کنند، بعد یک مرتبه متوقف می شوند، بعد مگر کسی مریض باشد، نمونه اش را دیدیم، برادری داشتیم در پادگان با ما همکاری می کرد در یک سن ۴۰ الی ۵۰ ساله بود مشکل پیش آمده بود و دکتر گفته بود که استخوان شما دارد رشد پیدا می کند در حالی که عضلات رشد نمی کنند، بسیار کار خطرناکی بود،”الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّىٰ[۶] وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَىٰ “[۷] یعنی آن تنها زنبور عسل نیست که ” فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ” نخیر این سلول نباتی هم ” فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ” این سلول حیوانی هم ” فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ” این گلبول هم ” فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ” همه ی این موجودات لحظه به لحظه هدایت می شوند، این چیزی نیست که بگوییم یک لحظه رها، اینکه نمی شود، مثل این روشنایی لامپ می ماند که حالا یک ساعت نشسته ایم می بینیم که اینجا روشن است، آن نور اولی با نور بعدی فرق می کند، این لحظه به لحظه ثانیه به ثانیه کمتر از ثانیه از نیروگاه انرژی می گیرد و الا اگر یک لحظه قطع شود نوری ندارد، جهان هستی لحظه به لحظه مدد می گیرد، لحظه به لحظه هدایت می گیرد، حالا اگر بدانیم این سر از کجا در می آورد شما اصلاح خواهید فرمود برای اینکه ذهنمان نزدیک شود به این قضیه اعداد چند تا است؟ ۹ تا؛ بالاترین عدد ۹ است، کلش ۹ تا بیشتر نیست، اما وقتی اینها با هم ترکیب می شوند و از یگان به دهگان صدگان هزارگان و… همه ی اینها از نه بالا نیست همین ها است در مراتب مختلف قرار می گیرند و بیش از این نیست، آنوقت از جهت نوع احتمالات در یک حساب رضایی با اینی که هر تغییری در این در شماره تغییر ایجاد می کند، این دیگر نهایت هم ندارد یعنی شما هرچه که از این ۹ تا بسازید و با علامت صفر آن جایگاهش را در یکان و دهگان و صدگان مشخص کنید از همین ها یک شماره ی غیر قابل تصور درمی آید.

از اینجا حروف چند تا است حالا در فارسی ۳۲ در عربی ۲۸ و در زبان های دیگر ۴۰ یا ۵۰ تا و هرچه هست، آنوقت این ها اگر بخواهند با هم ترکیب شوند و یا در ردیف هم قرار بگیرند، از الفاظی که از آن می شود در آید حالا چه مهمل و چه مستعمل، با هر زبانی چقدر در می آید؟ و اگر چنانچه بخواهید بحث احتمالات را بسنجید با اینی که اصل اینها گفتم حالا ۳۲ حرف است، اما اگر چنانچه بالاخره یک کتابی که اب همین ها نوشته شده بخواهد خارج از یک قانون نظمی که متکی که به عقل و شعور است که مثلا فرض کنمید بوستان و گلستان سعدی از آن درآید، آنوقت سر از چقدر احتمال درمی آورد؟ جز آنکه با عقل و تدبیر و شعور و شعور شاعرانه این را نوشته، حالا یک بیسواد برداشته مثلا کلیات سعدی را نوشته و خط کشی کرده ویان طور درآمده چقدر احتمال از آن درمی آِد این را برای چه کگفتم برای اینکه وقتی واحدها یک اندازه محدود هستند اما ترکیبات آن ها سر از نامحدود در می آورد، حالا واحدهای جهان هستی که مولکول های عالم باشد خود تعدادش چه اندازه است بعد از ترکیباتی که اینها صورت می دهند و یک منظومه شمسی ساخته می شود، تا بیاید به نباتات و حشرات و حیوانات و… آن هم در زوایایی سر از چه عددی درمی آورد؟

الان بحث ما روی این مسئله است که آنچه را که خدا هدایت فرموده که هر چیزی در جای خودش قرار می گیرد و هر چیزی هدف خاصی دارد و خداوند او را راهنمایی فرموده، جماد، نبات و حیوان باشد که این راهی که خدا برای او قرار داده برود، بحث ما سر هدایت است آن روی سکه ی این مطلب برهان نظم است که بحث کلامی است در جای خودش.

خداوند که همه ی موجودات را هدایت فرموده ” أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ “[۸] کُل سور قضیه است، همانطور که اشاره شد همه ی آنچه که شیء بر او تعلق بگیرد جماد، نبات، حیوان و حشره باشد، هر چه باشد بر همه اطلاق می شود، ” ثُمَّ هَدَىٰ “[۹] همه ی آنها را خداوند هدایت کرده و اشاره ی ناقصی کردم و شما تکمیل خواهید فرمود، آنوقت آیا خدای متعال در این هدایت عامه که هر موجودی را هدایت فرموده است، آیا انسان را رها کرده است؟ آنوقت استعدادهای انسانی که از خاک بودن، از خاک خلق شده، عناصرش عناصر خاک است، انسانی که از خاک خلق شده تا جایی که ” حتی اجعلک مثلی “[۱۰] می تواند برود این استعدادها هدفمند آفریده شده یا لغو است؟ اگر هدفمند آفریده شده که هدفمند آفریده شده، آیا یک طرحی و برنامه ای برای اینکه اینها شکوفا شود و باز شود و به فعلیت برسد خدا داده یا نداده؟ که مسلم داده است، آنوقت این بحث هدایت را با بحث حکومت گره بزنیم بخش عظیمی از نقش حکومت در شکوفایی استعداد انسان حرف اول را می زند لذا به آن می گوییم اوجب واجبات.

حالا انسانی که این همه استعداهای فوق العاده دارد این انسان اگر تنها زندگی کند یک انسان وحشی گوشه ی یک بیابان زندگی می کند می تواند زندگی کند یا می میرد؟ نخیر می تواند زندگی کند، آب گوارا هست و خوراک های جنگلی هست و هوای خوب هست و ۱۲۰ سال هم می تواند زندگی کند، بله ولی بعد چه می شود؟ هیچی، همه ی استعدادها آکبند از مادر متولد می شود و در خاک دفن می شود، هیچی باز نمی شود حتی حرف زدن را هم یاد نمی گیرد این را میگوییم انسان وحشی که اگر ۵۰۰ سال هم زندگی کند مثل این است که یک روز زندگی کرده و فایده ای ندارد و هیچی یاد نمی گیرد چرا؟ چون خلقتا انسان موجودی است جمعی، و مثل باقی موجودات نیست که هدایتش سرخود به صورت غریزی باشد، نخیر؛ انسان وقتی می تواند استعدادها را شکوفا کند که به صورت جمعی زندگی کند، جمعی زندگی کردن آن نقش دارد در شکوفایی استعدادهای انسان و الا هیچی یاد نمی گیرد حتی حرف زدن هم یاد نمی گیرد چون خلقتا اینگونه است، اجتماع یا جمعی زندگی کردن یعنی چه؟ یعنی مثلا انسان های وحشی را جمع کنیم و بیاوریم در یک محوطه ای، این درست است؟ از وحشی گری بدتر این است چرا؟ چون وحشی گری درست است که کمالی پیدا نمی کرد اما همواره راه فرار از ضرر داشت، یکی قدرتمندتر از او به او حمله می کرد و می توانست فرار کند حالا اینها را در محوطه ای جمع کنیم درست می شود؟ خیر قطعا درست نمی شود، حالش بدتر می شود از انسان وحشی، پس باید چکار کرد؟ باید وقتی می خواهد با هم زندگی کنند نیاز دارد که قانون داشته باشد، که قانون هم ضعف ضعیف را جبران می کند و هم نیروی قوی را کنترل می کند خاصیت قانون این است، آنوقت زمینه پیدا می شود برای رشد، استعدادها را با هم مبادله می کنند، هر کدام از دانش دیگری، از گفته ی دیگری و از عمل و رفتار دیگری استفاده می کند، انواع و اقسام پیشرفت های مادی و معنوی برای آنها میسر می شود با قانون، قانون که زمان اجرا ندارد، اگر بخواهد حاکمیت قانون باشد نه خود قانون، خود قانون که کتاب قانون اینجاست فایده اش چیست؟ حاکمیت قانون چگونه می شود؟ حاکمیت قانون وقتی می شود که حاکمی وجود داشته باشد، و حاکم وقتی وجود دارد که حکومتی وجود داشته باشد و در سایه ی آن بشر بتواند آنچه که می تواند بشود.

اینجا دو مسئله پیش می آید که جنبه ی حقوقی دارد و آن جنبه ی حقوقی این است که قانون را که می تواند وضع کند، آیا کسی می تواند قانون را وضع کند؟ به اعتراف خودشان نخیر، به جهت اینکه آنهایی که به حد نسبی از علم رسیده اند اعتراف دارند که انسان یک موجود پیچیده و ناشناخته ای است که نامش را موجود ناشناخته نهاده اند، خب برای موجود ناشناخته چطور قانون وضع می کنید؟ هر دستگاهی، هر صنعتی برای بهره برداری کتابچه ای دارد و آن کتابچه را کسی نوشته که به تمام زیر و بم آن صنعت آشناست حالا آن کتابی که کفایت کند برای اداره ی زندگی بشر مشروط به اینکه استعدادهایی که خدا در وجودش نهاده شکوفا شود، همه بشوند سلمان فارسی، ابوعلی سینا و مقداد، چنین قانونی که می تواند وضع کند؟ چه کسی می تواند و دیگر حق چه کسی است؟ پاسخش روشن است و آن این است که اولا جز خدا که انسان را آفریده هیچ کس نمی داند و نمی تواند ” مَا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ “[۱۱] فقط خدا است که هم می داند و هم می تواند و هم مالک انسان است، از نظر حقوقی هیچ انسانی حق حکومت بر انسان دیگر و امر و نهی نسبت به دیگری را ندارد، دلیل ندارد، چه هزینه ای کرده آن دیگری در خلق من و تو که از او اطاعت کنیم؟ پس هم از نظر حقوقی این طوری است که جز برای مالک انسان که مالک سماوات و الارض است حقی نیست و هم علمی نیست و هم توانی نیست، و تنها آن که می تواند خدا است؛ قانون را فقط خدا می تواند برای انسان که قانون مفید باشد بنویسد، نه در منافع یک عده ای شکم پرست و شهوت پرست و به برده گرفتن یک عده ای که آن بدتر از وحشی گری است.

حاکم هم عینا همینطوری است، یعنی آن هم چون جز خدا حاکمی و مالکی نیست و از طرف دیگر همه ی انسان ها در منافع و مضار با هم شریکند لذا ممکن است چه در تدوین حکومت و چه در نوع حاکم همیشه منافع من و خویشان و فرزندان من در نظر گرفته شود اما خدای متعال با بندگان خودش در منافع و مضار شریک نیست.

روی این جهت یکی از ارکان رشد انسان به معنی صحیحش نه تک بعدی در یک سری مسائلی که به نفع یک عده خاصی است و بقیه حالت بردگی و بدتر از وحشی گری گرفتار آنها می شوند، اگر بخواهد انسان به صورت همه جانبه و به صورت هدفی که برای آن خلق شده و نامتناهی است برود جلو تنها یک راه دارد و آن این است که شرایط حاکمیت قانون باشد و حکومت کسانی باشند که خدا هم بشر را می شناسد و هم باطن آنها را می شناسد و کسانی را تعیین می فرماید که آنها به خاطر کمالی که پیدا کرده اند دنبال منافع خودشان نیستند و با منافع و مضار باقی انسان ها شریک نیستند چون کار خدایی می کنند ” اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ “[۱۲] آنوقت حکومتی تشکیل شود که آن بر اساس فطرت، عقل، وحی و بر اساس علم باشد، بعد زندگی تمامش می شود برکت، اما متاسفانه در ۱۲۴ هزار پیغمبری که خداوند ارسال فرموده غالبا اینطوری بوده که دو طایفه یکی انسان های شیطان و دیگری به کمک انسان های احمق این ها همواره این راه خیر بشر را سد کرده اند، بیش از آنی که ابلیس بتواند سد کند اینها سد کرده اند و الان هم گرفتار همان هستیم، یک عده انسان های شیطان با مکر و دروغ و حیله و تزویر و طرح و برنامه های کارشناسی شده مانع می شوند از آنچه که حکومت عدل الهی است.

این عدلی که می گوییم که غالبا چون مردم گرفتار این عناصر در طول تاریخ بوده اند فوری در ذهنشان می آید مثلا مسئله عدالت اقتصادی، عدالت اقتصادی در آن ته صف قرار دارد، عدل که به معنی هر چیزی در جای خودش قرار بگیرد اول شرطش این است که انسان در جای خودش قرار بگیرد، انسان در جایگاهی که برای او خلق شده قرار بگیرد، اگر چنین شود که باید بشود دیگر مسئله ی عدل اقتصادی یک چیز مفروق عنه است به جهت اینکه این مشکلات اقتصادی که هست به خاطر این است که یک عده دزد و دروغگو و حیله گر و مکار به صورت طرح و برنامه، این فقرها را تحمیل می کنند تا جامعه را مجبور کنند که از آنها اطاعت و عبادتشان کنند، اینها طرح و برنامه است این ها اتفاق نیست، یک عده را به پول آنطور مشغول می کنند که دیگر در اشتغال آنها خدا جایی ندارد و یک عده را هم به گرسنگی مشغول می کنند که باز هم خدا جایی ندارد بعد آنها از این خیمه شب بازی و این آب گل آلود ماهی خود را می گیرند ” إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ “[۱۳] این کارها را می کنند فراعنه ی هر زمان.

هرآنچه که در دین خدا واجب است دیگر فرق نمی کند عبادت محض باشد مثل نماز و روزه باشد یا کسب روزی حلال باشد یا شغل و خدمت گزاری باشد یا ایجاد نظم در جامعه باشد فرقی نمی کند، همه‌ی عبادات و نماز و روزه و زکات واجب، اما اوجب واجبات، حکومت الهی است.

اگر او باشد همه‌ی آنها معنی می دهد وقتی او نباشد اینها هم بی معنی می شود حالا پشت سر ولید بن یزید بن عبدالملک مروان می خواهد برود نماز بخواند، آن هم شراب خورده و عوض دو رکعت نماز صبح، سه رکعت می خواند و وقتی به وی اعتراض می کنند می گوید حالم خوب است و می خواهم بیشتر بخوانم و حالا پشت سر او صف های زیاد نماز می خوانند، آن چه نمازی باشد! این نعمتی که در حال حاضر خدا به ما داده و خود خدا هم حمایت می کند نظام جمهوری اسلامی است، گرچه با آرمان های خود فاصله داریم اما راه همین است همانطور که روایات و اخبار و احادیث و پیشگویی ها پیش از ظهور حضرت مهدی(عج) راه همین است.

این اوجب واجبات است بقیه در ردیف بعد هستند، اگر این بار را به منزل رساندیم بقیه درست می شوند اما اگر چنانچه همش اعتکاف کنیم و نماز بخوانیم و روزه بگیریم و خیرات کنیم و حکومت دست طواغیت بیفتد هیچ کدام اینها راه به منزل نمی رساند و استعدادها شکوفا نمی شود مگر در چارچوب عبودیت طواغیت، برای حفظ منافع آنها، اسمش را می گذارد پیشرفت، کدام پیشرفت؟ ” فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ “[۱۴]آنی که واقعا چنگ بزند به ریسمان الهی را و این رشته ی خدایی شدن را محکم بگیرد، او برای کسی حاصل می شود که طاغوت را نپذیرد، ظالم را نپذیرد، کافر را نپذیرد، منافق را نپذیرد و فقط برای او خدا مطرح باشد.

با آرمان ها خیلی فاصله داریم اما در عین حال دور نیستیم و اگر یک ۲۴ ساعت کارمان درست شود همان دم به آرمانمان خواهیم رسید، و اگر امر به این معروف و نهی از منکر طواغیت همگانی شود با برهان و دلیل و ” إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ “[۱۵] درست انجام دهیم به هر حال این مسئله ی هدایت را در میان جامعه ترویج کنیم به اهدافمان نزدیک خواهیم شد و این مهمترین کاری است که برای همه واجب است اما بر اهل علم اوجب است، خداوند شماها را حفظ کند برای شادی ارواح طیبه شهدا، روح پاک امام امت و شهدای انقلاب، شادی روح حاج قاسم سلیمانی صلوات بفرستید.

[۱]  – سوره طه – آیه ۵۰ – موسی پاسخ داد که خدای ما آن کسی است که همه موجودات عالم را نعمت وجود خاص خودش بخشیده و سپس (به راه کمالش) هدایت کرده است.

[۲]  – سوره فصلت – آیه ۱۱ – به آسمان و زمین فرمود که همه (به سوی خدا و اطاعت فرمان حق) به شوق و رغبت یا به جبر و کراهت بشتابید. آنها عرضه داشتند: ما با کمال شوق و میل می‌شتابیم.

[۳]  – سوره نحل آیه ۶۸ – و خدایت به زنبور عسل وحی کرد که از کوهها و درختان و سقفهای رفیع، منزل گیر.

[۴]  – سوره نحل – آیه ۶۹ – و سپس از انواع میوه‌های شیرین (و از حلاوت و شهد گلهای خوشبو) تغذیه کن و راه پروردگارت را به اطاعت بپوی.

[۵]  – سوره فصلت – آیه ۵۳ – ما آیات (قدرت و حکمت) خود را در آفاق جهان و نفوس بندگان کاملا هویدا و روشن می‌گردانیم.

[۶]  – سوره اعلی – آیه ۲ – آن خدایی که (عالم را) خلق کرد و (همه را) به حد کمال خود رسانید.

[۷]  – سوره اعلی – آیه ۳ – آن خدایی که (هر چیز را) قدر و اندازه‌ای داد و (به راه کمالش) هدایت نمود.

[۸]  – سوره طه – آیه ۵۰ – موسی پاسخ داد که خدای ما آن کسی است که همه موجودات عالم را نعمت وجود خاص خودش بخشیده و سپس (به راه کمالش) هدایت کرده است.

[۹]  – همان

[۱۰]  – حدیث قدسی

[۱۱]  – سوره کهف – آیه ۵۱ – من در وقت آفرینش آسمانها و زمین و یا خلقت خود این مردم آنها را حاضر و گواه نساختم (و کمک از کسی نخواستم) و هرگز گمراه کنندگان را به مددکاری نگرفتم.

[۱۲]  – سوره انعام – آیه ۱۲۴ – خدا بهتر می‌داند که در کجا رسالت خود را مقرر دارد.

[۱۳]  – سوره قصص – آیه ۴ – همانا فرعون در زمین (مصر) تکبر و گردنکشی آغاز کرد و میان اهل آن سرزمین تفرقه و اختلاف افکند، طایفه‌ای از آنها (بنی اسرائیل) را سخت ضعیف و ذلیل می‌کرد، پسرانشان را می‌کشت (که مبادا به ظهور موسی قدرت یابند) و زنانشان را زنده می‌گذاشت (که به خدمت پردازند). همانا فرعون مردی بسیار مفسد و بد اندیش بود.

[۱۴]  – سوره بقره – آیه ۲۵۶ – کار دین به اجبار نیست، تحقیقا راه هدایت و ضلالت بر همه کس روشن گردیده، پس هر که از راه کفر و سرکشی دیو رهزن برگردد و به راه ایمان به خدا گراید بی‌گمان به رشته محکم و استواری چنگ زده که هرگز نخواهد گسست، و خداوند (به هر چه خلق گویند و کنند) شنوا و داناست.

[۱۵]  – سوره نحل – آیه ۱۲۵ – (ای رسول ما خلق را) به حکمت (و برهان) و موعظه نیکو به راه خدایت دعوت کن و با بهترین طریق با اهل جدل مناظره کن (وظیفه تو بیش از این نیست) که البته خدای تو (عاقبت حال) کسانی را که از راه او گمراه شده و آنان را که هدایت یافته‌اند بهتر می‌داند.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *