خانه / متن بیانات / سیاسی / مشروح بیانات/ نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در دیدار با فرماندهان و کارکنان پایگاه هوایی شهید حسینی

مشروح بیانات/ نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در دیدار با فرماندهان و کارکنان پایگاه هوایی شهید حسینی

متن بیانات حجت الاسلام و المسلمین سید علیرضا عبادی نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی  و امام جمعه بیرجند در دیدار با فرماندهان و کارکنان پایگاه هوایی شهید حسینی به مناسبت سالروز بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی در ۱۹ بهمن سال ۱۳۵۷ با امام خمینی(ره) مورخ ۱۳۹۶/۱۱/۱۹

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

« الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلَى آلِهِ آلِ اللَّهِ وَ اللَّعْنُ الدَّائِمُ ‏عَلَى أَعْدَائِهِمْ أَعْدَاءِ اللَّهِ ».‏

با سلام به امام زمان (عج) و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام به محضر شما عزیزان و همه نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران.

با تسلیت ایام شهادت بی بی عالم حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها و تهنیت دهه مبارکه فجر انقلاب و مخصوصاً تبریک و تهنیت ۱۹ بهمن روز نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران به محضر شما بزرگواران. خدا را شکر می‌کنم چه صبح خوبی که به دیدار شما توفیق پیدا کردم. چند دقیقه‌ی وقت شما را می‌گیرم و از خدا بزرگ مدد می‌طلبم که آنچه خیر باشد به زبان جاری فرماید.

و قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم « قولوا لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ تُفلِحوا»، کلیدی‌ترین جمله که در محاورات انسانی نقش دارد تنها این جمله است. دعوت به توحید و اینکه فلاح؛ فلاح یعنی چه، تفلحوا؟ یعنی اگر این موجود بشر که بالفعل حیوان است و بالقوه انسان است و اشرف مخلوقات است و مسجود فرشتگان است و حامل امانت الهی است؛ اگر بخواهد این تحقق پیدا کند – این شکوفایی- راهش توحید است. تفلحوا معنی‌اش همین است؛ یعنی همه استعدادهای درونی ظهور پیدا کند. ماده فُلَح؛ فلاحت که در عربی به معنی کشاورزی است – به همین دلیل می گویند فلاحت-  فلاح یعنی کشاورز. نقش کشاورز چیست؟ حالا شما بهترین بذرها را در یک جایی انبار کنید، این بذرها ده سال هم باشد نمی رویند؛ همان است. اما وقتی دست فلاح می دهید و او در صنعت فلاحت و کشاورزی این دانه را پرورش می دهد؛ زمین را می‌شکافد، بذر را می‌پاشد، رویش را می‌پوشد، در مقابل آفتاب آب به آن می رساند، محافظت می‌کند بعد همین دانه چه می شود؛ فلاح یعنی این. « قولوا لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ تُفلِحوا »، بدون این هیچ وقت انسان، انسان نخواهد شد؛ حیوان به دنیا خواهد آمد مثل باقی موجودات و آکبند سرش هم باز نمی‌شود، همه استعدادها در او می ماند و دفع می شود. تنها راهش همان است که پیغمبران خدا فرمودند،توحید است. ببینید چه تعریف زیبایی، این‌ها هم علمی است، هم فلسفی است، هم ریشه وحیانی دارد، هم در صحنه میدانی بالاخره شاهد قضیه است. ایمان سه رکن دارد؛ که وقتی قضاوت می‌کنیم کسی ایمان دارد، سه رکن دارد. اینطور تعریف می‌کنند اقرار به لسان، که فقط جنبه ظاهری دارد که ما می‌توانیم حکم کنیم به قول شهادتینی که می‌گوید انسان مومن است؛ اما ممکن است در واقع نباشد، اما جنبه ظاهریش این است. « إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عقد ٌبِالْجَنَان »۱، جنان یعنی دل؛ یعنی اقرار به لسان ظاهر قضیه است، در واقع ابزاری است که آن را منتقل می‌کند به قلب، اما حقیقت ایمان باور قلبی است در توحید؛ و اینکه «لا مؤثر فی الوجود الا الله»۲، مقام عبودیت و بندگی خدا. تمام شد؟ نه؛ صرف عقیده درست داشتن که کافی نیست،« وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَان». آن توحید عقیدتی است، بخشی از قضیه است؛ اما آنچه آن را تصدیق می‌کند توحید عملی است. توحید عملی یعنی چه؟ عمل به ارکان؛ یعنی براساس آن عقیده که حق است تمام کارهایش تنظیم می‌شود. سخنش، نگاهش، شنیدنش، خوردنش، امضایش، پوشیدنش، نوشیدنش، خوابش، جنگش، صلحش، کارش، تجارتش؛ فرق نمی‌کند همه آنها براساس آن عقیده توحیدی تنظیم شود. حالا ارتباط این منابع را با هم ملاحظه می‌فرماید، « قولوا لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ تُفلِحوا» این توحید در مقام عقیده است. در مقام عمل چیه؟ « فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ»۳؛ این همان است یعنی خود همان « قولوا لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ تُفلِحوا » که در سطح مسئله عقیده است، در سطح عمل در کاربردترین امر که خود باز نقش اصلی را در پرورش انسانها دارد این است که « يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ »؛ همانطور که آنجا «لا إلَهَ» می‌گوید اینجا هم «لا إلَهَ» را انجام می‌دهد. « لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ »، آن همان «لا إلَهَ» است که ما سوی الله را همانطور که در عقیده خودش نفی می‌کند، در مقام عمل نفی کند غیر خدا را. « يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ »، طاغوت کیه؟ هر کسی برخلاف حق عمل کند و طغیان کند؛ از قانون فطرت، عقل و وحی سربتابد و خودپرست باشد، نفس پرست باشد، ماده پرست باشد، شکم پرست باشد نه خدا پرست؛ هواپرست باشد. « أَرَ‌أَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ »۴، معبودش نفسش است؛ اگر بخواهد توحید عملی داشته باشد اول باید این بت را بشکند تا به توحید برسد. خُب اینجاست که مشاهده می‌فرماید که در دین خدا که نسخه عملی و رشد و کمال نوع انسان است، مسئله حکومت حرف اول را می‌زند. جایگاه حکومت در دین کلیدی‌ترین مسئله عملی جوامع بشری است که خدای متعال در آن اصطفی –مصطفی- می‌فرماید. یعنی چه؟ یعنی اینطور نیست که در دین خدا ا این [حکومت] رها باشد، حالا هر کس شد شد؛ نخیر، خدای متعال برمی گزیند چرا که نقش حکومت مؤثرترین نقش در جهت رشد انسانها است. « إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ »۵، خدا آنهایی را برمی‌گزیند که آنها پاک هستند از مسئله هوای نفس در امن هستند و منظور آنها از حکومت پیاده کردن توحید عملی است و نتیجه‌اش رشد انسانها است. این چقدر فرق می‌کند با اینکه ابزار بازی نفسانی قرار بگیرد؛ همین‌های که در دنیا می‌بینید، همین که هست؛ حالا چه در طول تاریخ و چه در عرض تاریخ مشاهده کنید. « موش و بقر و پلنگ و خرگوش شمار/زین چهار چو بگذری نهنگ آید و مار/آنگاه به اسب و گوسفند است حساب/حمدونه و مرغ و سگ و خوک آخر کار»۶، همین‌ها هستند بشر را ابزار امور نفسانیشان قرار دادند و بالاخره اهداف کثیف نفسانی که دارند انسانها را[مال خود می‌دانند]؛ حالا این یک مسئله که نیست بنده اتهام بزنم، خودشان می‌گویند؛ یعنی در فلسفه حکومتهای که این‌ها می‌گویند حالا بعضی به اصطلاح قیافه فیلسوف می‌گیرند به زبان می‌گویند، بعضی هم نه، به زبان نمی‌گویند ولی نتیجه‌اش همین است؛ و آن این است که این‌ها می‌گویند و معتقدند و می‌نویسند که حکومت یک شانسی است، یک اتفاقی است پیش می‌آید برای کسانی و همانگونه که برنامه‌های گوسفند و گله‌های گاو و باقی چارپایان فرصتی شد که آنها را تصرف کردید این‌ها مال تو هستند. پس بنابراین آن که مطرحه آن‌ها هستند که این تفکرهای که به هر حال با اسم‌های مختلف مطرح است همه همین حرف‌هاست؛ الفاظش فرق می‌کند، همه همین حرفهاست. و چقدر متفاوت است با آن سطح عالی و متعالی اندیشه ایمانی، با فلسفه متین عقلی و منبع وحیانی؛ و اینکه به هر حال حکومت یک ابزاری است که از بهترین عبادات و قرب به خدا شمرده می شود. وقتی داوود(ع) حکومت می‌کند، وقتی مهدی (ع) حکومت می‌کند، وقتی حضرت محمد صلوات الله علیه و سلم [حکومت می‌کند] و هر پیغمبری که برای این کار آمده که انسان به جایگاه اصلی خودش تحقق پیدا کند؛ تمام این است. ولذاست آنچه که نصیب پیغمبران می شود رنج است. شما در خانه برای چندتا فرزندتان چقدر رنج می‌برید. حالا پیغمبران برای این خانواده انسانی چقدر رنج می‌برند. که با زدر میان آنها در حدیث داریم که فرمود خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم « مَا أُوذِيَ‏ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيت»۷، یعنی هیچ پیغمبری به اندازه من اذیت نشد. چه که نکردند، چه که نگفتند، چه اذیت‌های که انجام ندادند اما در عین حال حضرت دعا می‌کرد«الّلهُمَّ اهْدِ قَوْمِىِ فَإِنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ»۸، ببین این چقدر فرق است. اما همواره بخاطر کم تفاوتی مردم نسبت به این مسئله مهم طواغیتی بودند، حضور پیدا کردند یک عده لاشخور هم دورشان جمع شدند و بالاخره سلطه پیدا کردند، پیغمبران خدا را کشتند، اوصیاء آنها را منزوی کردند و بالاخره همین پادشاه بازی‌ها را راه انداختند که در دنیا منشاء همه مفاسد است. « الَّذينَ كَفَروا أَولِياؤُهُمُ الطّاغوتُ»۹، بله مردم هم مقصرند چرا پذیرفتند؟ چه طواغیت را، ستمگران را، منحرفان را، خودپرستها را، چرا به عنوان اولیاء پذیرفتند؟ چرا به عنوان زمامدار پذیرفتند؟ اگر مردم با آگاهی و هوشیاری نسبت به این مسئله اصلی نخوابند، بیدار باشند و نقش پیاده کنند در آنچه که این امانت به اهلش سپرده شود مردم آسیب نمی‌بینند؛ بنابراین خود مردم هم شریک قضیه هستند. « الَّذينَ كَفَروا أَولِياؤُهُمُ الطّاغوتُ يُخرِجونَهُم مِنَ النّورِ إِلَى الظُّلُماتِ »۱۰، بله وقتی آن سکولار آمد، وقتی آن فکر انحرافی آمد، وقتی آن لیبرال آمد، وقتی آن کومونیست آمد؛ به هر حال او که نیامده به بشر خدمتی کند، او آمده بشر را در خدمتش بگیرد؛ چند روزی که در دنیا زندگی است از نظر هوای نفسانی هر چه می‌خواهد انجام دهد به جان مردم، مال مردم، ناموس مردم، به این‌ها که کار ندارد؛ به خودش کار دارد که چاق شود. خُب هر انسانی به اندازه خودش سهم داشت چرا این را پذیرفتند. نتیجه‌اش این می‌شود که از راه‌های روشن انسانی، انحرف حاصل بشود و در راه‌های باطل و بن‌بست انسان قرار بگیرد؛ همین صحنه میدانی که در دنیا می‌بینید. که این بشر را به اینجا کشاند؟ البته طواغیتی بودند اما مردم مقصر بودند. مردم مقصر بودند، مردم مقصرند، ما هم مقصر هستیم. آیا واقعاً روی این مسئله مهم ما همواره دنبال بهترین‌ها هستیم یا خود ما هم دنبال نفسمان هستیم؟ خُب معلوم است وقتی خود ما دنبال نفس هستیم یک نفس‌پرستی هم بر خودمان مسلط می‌کنیم. حالا که خربزه را خوردید پای لرزشم باید بایستید. این تازه دنیاش است، آخرت هم سوال می‌کنند که شما با این امانت الهی چه کار کردی؟ اما« فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ»۱۱ یعنی فقط همین را اجرایی کند؛ « فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا»۱۲، اگر چنانچه مردم در صحنه‌ها حضور داشته باشند و از آنهایی که به هر حال تابع هوای نفسانی هستند و برای سوءاستفاده دارند برای خودشان و نورچشمی‌شان و آقازاده‌شان و دوستشان وحزبشان؛ این‌ها را کنار بزنند آنوقت آن توحید عملی پیاده می شود، آن از هم گسسته نمی شود. اینکه از هم گسسته می‌شود، مشکلش ما هستیم. آنوقت امتیازی که در سال ۵۷ نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی داشت درحالی که شاید این آرمان در دل همه موج می زد، اما آن که ریسک کرد – ما حالا حرف می‌زنیم، یک وقت برمی گردیم به سال ۵۷ و آنچه که در دوران ۲۵۰۰ ساله بالاخره استقرار پیدا کرده و خارج از آن به عنوان یک مسئله ناباور است آن هم طاغوتی که حالا شرق به نحوی، غرب به نحوی؛ غرب مستقیماً و شرق آن زمان که کومونیست بود غیرمستقیم؛ به هر حال این‌ها پشتیبانش هستند. یعنی در عین حال که شرق و غرب با هم اصطحکاک داشتند اما در بعضی مسائل که با هم وحدت داشتند. به تعبیر علامه بزرگوار شهید مطهری قدس سره می‌گوید شرق و غرب مثل دو بال قیچی بودند که یک چزی را مقراض می‌کردند؛ آن اسلام بود. دلیلش هم این است که در جنگ‌های نظامی که دست همه‌شان رو شد هم میگ‌های شوروی بود هم میراژ‌ها فرانسه بود و هم آن دیگری و دیگری؛ بودند همه بودند- آنوقت نیروی هوایی در یک زمانی ریسک کرد، در عین حال که عرض کردم این به عنوان عقیده در دل همه موج می‌زد؛ اما آنکه سبقت گرفت «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئكَ الْمُقَرَّبُون‏»۱۳، در واقع نقش آن جبهه‌ی که فرعون آنها را ساخته بود، وعده‌های عظیم داده بود، با آنها معامله کرده بود و یک جبهه‌ی که شرایط مقتضی بود در مقابل موسی (ع) قرار داده بود، که قرآن مجید هم از آنها نقل می‌کند. موقع معامله هم می‌گفت، همه وعده‌ها به این‌ها داد که شما[را چه می‌دهم]، به هر حال خیلی امتیازهایی را؛ اما وقتی در صحنه قرار گرفتند و از نظر باور متوجه شدند که آنچه موسی(ع) آورده رسالت الهی است. اینها برای اولین‌بار در مقابل قدرت فرعونی گفتند که ما موسی(ع) ایمان آوردیم. و در مقابل آن همه تهدیدات فرعون به موسی(ع) پیوستند. فرعون آنها را تهدید کرد « لاُصلِّبَنَّکُمْ فی جُذُوع النَّخْلِ»۱۴، من دست و پای چپ و راست را از شما می‌بُرم و شما را بر این درخت‌ها آویز می‌کنم؛ آ یک چنین شکنجه‌هایی در پیش است. ریسک یعنی همین که در مقابل این گفتند « لَا ضَيْرَ ۖ إِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ»۱۵، هیچ مشکلی نیست؛ ما وقتی به هدف اصلی‌مان که توحید است، «الله» است، رسیدیم و رسالت او را پذیرفتیم دیگر برای ما فرق نمی‌کند. ما را اگر تیکه تیکه هم کنید ما از ایمانمان برنمی‌گردیم؛ این سبقت. و به تعبیر  کارشناس دینی، اسلامی، ایمانی، بنیانگذار جمهوری اسلامی که در آن زمان چه تعبیر زیبایی که این نیروی الهی است؛ این‌ها تعارف نیست. بله در مجموعه این هر فرد فرد است که آن را در دورن خودش تنظیم می‌کند اما کلی قضیه این است، این یک نیروی الهی است. مثل اصحاب پیغمبر(ص)؛ این به معنی این نیست که حالا هر کس در جبهه اصحاب پیغمبر (ص) شرکت کرد این در کنار ابوذر است. نخیر آن یک مسئله درونی است اما این مجموعه اینطوری است که شکر خدا را در فاصله بسیار کوتاهی که آن خاطرات سال ۵۷ را کسانی که بودند هرگز فراموش نمی‌کند. لحظه به لحظه – حالت لحظه‌ی داشت- اخبار پخش می‌کرد از نیروهای مختلفی که بعد از نیروی هوایی ارتش به انقلاب می‌پیوستند و دنیای شرق و غرب را در بُهت قرار دادند. که آنها ۴۰ سال است که اکنون به تعبیر خودشان همه گزینه‌ها روی میزشان است و از همان اول هم وعده می داده که آقا ما تا شش ماه دیگر این را برمی‌اندازیم، بسیار خوب؛ تا یک سال دیگر برمی‌اندازیم، تا دوسال دیگر برمی‌اندازیم؛ به هر کاری هم دست زدند فقط به کارهای که نمی‌توانستند دست نزدند. دستشان درد نکنند. الان هم همان وعده‌ها را می دهند؛ یعنی همان وعده‌های که به گور خواهند برد. بله برای ما مشکلاتی پیش می‌آید چرا که ما در انزوا بودیم؛ ۱۴۰۰ سال در انزوا بودیم، اسلام در انزوا بوده و طواغیت حاکم بودند. مسلم تجربه‌های لازم نیست و ما در آزمون و خطا به هر حال می‌افتیم و حرکت می‌کنیم؛ این هست. اما این به معنی آنچه آنها می‌گویند نبوده و نخواهد بود. مجدد این صبح زیبا را به شما تهنیت عرض می‌کنم از اینکه تشریف آوردید خیلی مچکرم. خوش آمدید، ان‌شاءالله که خداوند به شما توفیق عنایت کند بیش از این و خداوند فرج آل محمد علیه السلام را که فرج نوع بشر است نزدیک کند. گر چه الان هم شما با واسطه سرباز مهدی(عج) هستید اما امیدواریم که آن فرج نزدیک شود و شما به چشم خود ببینید و ان‌شاءالله بی‌واسطه سرباز آن حضرت در میدان‌ها برای استقرار حق و نجات نوع بشر باشید. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد(ص).

۱- بحارالانوار، ج۶۶، ص۷۴؛ «الْإِيمَانُ تَصْدِيقٌ بِالْجَنَانِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَان» ایمان، تصديق با دل و اعتراف با زبان و التزام در عمل است.

۲- یکی از قاعده‌های فلسفی بوده و به این معناست که در جهان، هیچ علت فاعلی (علت فاعلی به علتی گفته می‌شود که به معلول خود، وجود می‌دهد) حقیقی به جز خداوند(واجب الوجود) نیست.

۳- سوره بقره، بخشی از آیه ۲۵۶٫

۴- سوره فرقان، بخشی از آیه ۴۳؛ « آیا دیدی حال آن کس را که (از غرور) هوای نفسش را خدای خود ساخته؟ ».

۵- سوره آل عمران، آیه ۳۳؛ « به حقیقت خدا آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید».

۶- ابونصر فراهانی شاعر در  «نصاب الصبیان»اش شعری به این مضمون دارد.

۷- مناقب ابن شهرآشوب، ج ۳، ص ۲۴۷٫

۸- الشفا بتعریف حقوق المصطفى؛ ص۱۳۵-۱۳۷؛ « خدایا قوم مرا هدایت کن، زیرا آنها نمی‌فهمند».

۹- سوره بقره، بخشی از آیه ۲۵۷؛ « کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند».

۱۰- همان؛ « کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون می‌برند».

۱۱- سوره بقره، بخشی از آیه ۲۵۶؛«پس هر که از راه کفر و سرکشی دیو رهزن برگردد و به راه ایمان به خدا گراید».

۱۲- سوره بقره، بخشی از آیه ۲۵۶؛«بی‌گمان به رشته محکم و استواری چنگ زده که هرگز نخواهد گسست».

۱۳- سوره واقعه، آیه ۱۰ و ۱۱؛ « و پيشگامان پيشگامند، آن ها مقرّبانند».

۱۴- سوره طه، بخشی از آیه ۷۱؛ « بیقین دست و پاهای شما را بطور مختلف قطع می کنم و بر فراز شاخه های نخل به دار می آویزم».

۱۵- سوره شعراء، بخشی از آیه ۵۰؛ « هیچ زیانی نخواهد رسید چون (بعد از مرگ) به سوی خدای خود باز می‌گردیم».

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *