خانه / درس اخلاق / طلاب / متن بیانات / مشروح بیانات/ نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در جمع روحانیون حوزه علمیه رضویه استان

مشروح بیانات/ نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در جمع روحانیون حوزه علمیه رضویه استان

متن بیانات حجت الاسلام و المسلمین سید علیرضا عبادی نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند در جمع طلاب و روحانیون حوزه علمیه رضویه استان مورخ ۱۳۹۶/۱۰/۱۴

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏

با سلام به امام زمان (عج) و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه سنگرنشینان علم و ایمان.

الحق که استماع قرآن با زبان قرآن لذت‌بخش است. خیلی جالب بود. ایام بصیرت و میثاق با ولایت را تبریک عرض می کنم. چند دقیقه‌ی مصدع وقت شما می‌شویم امیدواریم آنچه خیر باشد خداوند به زبانم جاری فرماید. سال گذشته چند جلسه دیداری داشتیم، در کنارش گفتاری هم بود که بنده اهلیتش را نداشتم و ندارم اما سرفصل‌هایی بود در معرفت النفس. که اشرف علوم است. اما چون شماها تخصصی کار می‌کنید آن سرفصل‌ها برای شما که اهل تحقیق هستید می تواند منشاء تحقیقاتی شود. موضوعی که امروز هم به مناسبت ایام و هم مرتبط با آن موضوعات معرفت النفس است. آن این است که شما با تخصصی که تعقیب می‌کنید و در تمرین و تجربه‌ی که دارید و در صحنه‌ی میدانی هم آنچه که امروز بر بشریت می‌گذرد کاملاً واقف هستید طبعاً باید خودتان را آماده کنید برای جراحی قلب باز. امروز یکی از نمود پیشرفت پزشک جسمانی، که روی اندام بدن کار می کند، که در واقع همان دامپزشکی است با الفاظ محترم‌تری. یکی از نمودهای پیشرفتشان جراحی قلب باز است. قلب حیوانی را در می‌آورند و عیب و علتش را می‌فهمند و علاج می‌کنند و سرجایش می‌گذارند.

خوب شما هم در رشته خودتان که جنبه انسانی دارد و مهمترین مسئله جهان انسان است و امروز هم دنیا گیر افتاده در این بیماری قلبی، باید جراحی قلب باز را تمرین کنید و تجربه کنید و برای نجات جامعه بشری دامن همت به کمر بزنید. عوام در هر صحنه‌ی هر چه که مشاهده می‌کنند همان مسببات و عوارض است. بله چنین شد چنان شد خبرگزاری‌ها اینطور گفتند، این کار فهم عوام است از این مسائل. اما شما که جنبه تخصصی دارید دنبال این می‌روید که چرا چنین شد. حالا در این باره قبل از اینکه اصل بحث را وارد شوم یک نمونه خیلی زیبا و جالب عرض می کنم که مشخص شود ما در این جراحی قلب باز دنبال چه هستیم. یکی از علمای برادران اهل سنت است- این را بزرگان در کتابها نوشتند- به نام شیخ نصرالله مجلی. یک آدم اهل سنت است. ایشان یک شبی، نیمه شبی در عالم خواب پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را می‌بیند – به نظر در صنف‌ها، قشرها، همه نوع آدم است. ادم‌های با انصاف هم در جوامع مختلف وجود دارند- این وقتی پیغمبر اکرم(ص) را در خواب دید، یک سوال کرد. آن سوال همین علت‌یابی بود، همین که می‌گویم کار شما است. عوام یک عوارض و لوازمی را که حالت مسبب و معلول دارد می‌بینند، اما شما که تخصص دارید علتش را می‌بینید و اتفاقاً آن سوالش همین بود. در عالم خوب گفت یا رسول الله چطور شد شما وقتی مکه را فتح کردید با آن همه ظلمی که قریش بر شما کردند- وقتی فتح مکه شد اینهای که بارها به مدینه حمله کرده بودند و با پیغمبر جنگیده بودند آن سران اصلی‌شان ابوسفیان و خانواده‌اش بودند در حالی که رسول اکرم(ص) تشریف بردند بت‌های که آنجا بود به وسیله امیرالمومنان علیه السلام پایین آورده شد و آن حضراتی که آن همه به مدینه حمله کردند که اسلام را براندازند، پیغمبر را براندازند. حالا در مقابل چنین صحنه‌ی قرار گرفتند، این‌ها صف کشیده بودند با گردن کج که اکنون هر چه پیامبر(ص) بفرماید اجرا می شود. وقتی از آن برنامه پیامبر آمد روی به این‌ها کرد و فرمود« ما ابولکم الا ما قال اخی یوسف» من به شما سخنی نمی گویم مگر همان چه که یوسف به برادرانش گفت« لَا تَثْرِیبَ عَلَیْكُمُ الْیَوْمَ»۱ « اذهبوا فأنتم الطلقاء »۲ بروید، آزادید. ببینید از این زیباتر چیزی را می توانید ببیند- حالا این عالم سنی می گوید در عالم خواب پیغمبر(ص) را دیدم. پرسیدم شما در فتح مکه این کار را کردید اما وقتی فرزندان همان ابوسفیان (شیطنت‌های معاویه و یزید) وقتی نوبت به آنان رسید صحرا را از خون فرزندان شما سرخ کردند، می خواهم ببینم علت این چیست. همین کار تخصصی شما است. یا رسول الله این چه سببی است که شما اینطور برخورد می‌کنید آنها اینطور برخود می‌کنند. خیلی جالب است. می‌گوید پیغمبر(ص) در عالم خواب به من فرمود برو جواب سوالت را از آقای حیث بیس بپرس( اسم یک شاعری است در همان شهر و در همان زمان). این آقا از خواب پرید با یک احساسات خاصی، نصف شب بود اما طاقت نیاورد که صبح شود. همانطور از خانه بیرون زد، رفت در خانه آقای حیث بیس و تق تق در زد. او هم تعجب کرد این ساعت کیست. آمد و دید این عالم بزگوار است. کارتان چیست؟ گفت: سوالی دارم، همین الان در عالم خواب از پیغمبر اکرم(ص) پرسیدم و پیغمبر فرموده برو از حیث بیس بپرس. حالا پاسخ این چیست. تا این را گفت این آقای شاعر افتاد و بیهوش شد. بالاخره آبی آوردند، کاهگلی آوردند، ماساژی دادند به حال آمد. گفت: شما بیماری صرع دارید، چرا افتادید. گفت: نه، من از این جهت طاقت نیاوردم که من همین الان در اتاق مشغول بودیم، همین شعر را الان سرودم. در همین حالی که پیغمبر(ص) تو را به من احاله داده.

آن شعر این است:

« فتحنا فَکانَ الْعَفْوُ مِنّا سَجيَّةً ، فَلَمّا فَتَحتُم سالَ بِالدَّمِ اَبْطَحُ»۳

یعنی ما پیروز شدیم و عفو شیوه ما بود اما شما وقتی غالب شدید صحرا را از خون رنگین کردید. شعر بعدیش این است که شما اسیر را می‌کشید«حَلَّلْتُمْ قَتْلَ الاُْساري » شما اسیر را می‌کشید « وَ إِنَّنا غَدَوْنا عَليَ الاَْسْري نعفُّ وَنَصْفَحُ » ولی ما اسرا را با گذشت آزاد می کنیم. پاسخ در شعر آخری است« فَحَسْبُکُمْ هذا التَّفاوُتُ بَيْنَنا،وَکُلُّ اِناءٍ بالَّذي فِيهِ يرشح » بین ما و شما یک تفاوت است و آن تفاوت کافی است. و آن این است که هر ظرفی آنچه در آن است بیرون می‌ریزد. این کوزه آب دارد از آن آب می‌ریزد بیرون، شیر دارد از آن شیر می‌ریزد بیرون، زهر دارد از آن زهر می‌ریزد بیرون. یعنی قلب آدمی یک وقت است که مملو از ایمان است. هدفمند است از کرامت انسانی، از سیر انسانی الی الله است. همه مجد و بزرگواری‌ها، گذشت، اخلاق، رفتار و ایمان همه‌اش در این قلب است، آثارش هم پیداست. اما قلبی که در آن کفراست، در آن نفاق است، در آن حسد است، در آن کبر است، از آن چه بیرون می تراود؟ ظلم و ستم.

این همان کار تخصصی شما است. شما در دنیای واقع شده‌اید که بدی‌ها و ظلم‌ها حالت بین المللی پیدا کرده و دنیا کلاً دو جبهه شده، جبهه استکبار و جبهه اسلام ناب. از همه قشرها هم در این است و هم در آن. حالا در آنجا هم به اسم یهودی، به اسم مسیحی و به اسم مسلمان در جبهه استکبار است. این جبهه هم همانطور است. جبهه عدالت طلب هم بر محور اسلام ناب که سمبلش اهل بیت علیه السلام هستند و نمایش اربعین حسینی هم هر سال به عنوان همین مسئله مسلمان و غیرمسلمان، عدالت طلب‌ها در آن شرکت می‌کنند این‌ها در مقابل هم هستند، آن‌ها چه می‌کنند، این‌ها چه می‌کنند.

بنابراین مهمترین مسئله روز این است. بالاترین وعده ای هم که خدای متعال بر زبان انبیاء و اولیای خودش داده در شرایط آخرالزمانی، ظهور حضرت مهدی صاحب الزمان علیه السلام است. زمینه‌ساز آن هم شما هستید که بالاخره در این بیمارستانی که همه دنیا را گرفته از یک کنار شروع کنید و بنا کنید معالجه. بسیاری از مردم نمی‌دانند، خوب حق هم دارند ندادند چون برایشان تبیین نشده. برنامه زیاد است، مراسم زیاد است، سخنرانی زیاد است اما طرح کارساز نیست که دوست و دشمن را تعریف کند و به صورت علمی کالبدشکافی کند و باز کند، یک جراحی باز که چه خبر است در آن. غالباً بحث‌ها لفظی است. آن هم می‌گوید دین، این هم می‌گوید دین. آن هم می‌گوید حقوق بشر، این هم می‌گوید حقوق بشر. آن هم می‌گوید تروریست، این هم می‌گوید تروریست. اما واقع مطلب چیست. آن هم می‌گوید کار بشردوستانه، این هم می‌گوید کار بشردوستانه و از این قبیل الفاظ. شده جنگ الفاظ. جنگ الفاظ به جایی نمی‌رسد. جراحی می‌خواهد که آن داخل چه خبر است.

 آن‌ها هم که غالباً با عوام رو به رو هستند صحنه‌ها را عوام پسند چاپ می‌کنند، که به کی است. اما اینکه کاملاً این کالبد باز شود و این قلب شکافته شود که در آن چه خبر است. مکتب غرب – این بحث انسان‌ها نیست انسان همه جا است در غرب و شرق، در گذشته تاریخ، در امروز و در آینده هم خواهد بود. بحث اشخاص نیست- بحث مکتب اومونیسمی است که امروز بر دنیا غالب شده و آثارش هم لیبرال دموکراتی است که آنها مدعی‌اش هستند. اما باطنش چه خبر است و این حرفای که می‌گویند، ببینید این‌ها در کفر نفاق انجام می‌دهند. خطر این است.  شما معمولاً کفر را جداگانه، نفاق را جداگانه و ایمان را جداگانه تعریف می‌کنید.اما آنچه اکنون مطرح است در کفر نفاق انجام می‌دهند. تمام این حرفای که می‌گویند نفاق است، چرا؟ چون بحث دیدگاه‌های به اصطلاح ریشه ای و فلسفی آنان را وقتی نگاه می‌کنید اصلاً این واژه‌ها معنا نمی‌دهد. ضمن اینکه اینقدر بی‌مایه و بی‌پایه هستند که اگر این مسئله درست برای جامعه بشری مطرح شود خود به خود طرد می‌شوند. آن فیلسوف پرادعا و آن صاحبنظر آنچنانی تازه در نهایت کار می‌گوید نمی‌دانیم برای چه خلق شدیم و ولی حالا زندگی می کنیم. هیچ فلسفه‌ای هم از زندگی عایدمان نشده است.

آن دیگری حالا مثلاً آقای سارتر، آن نیچه آلمانی می گوید ما به این چیزها چکار داریم که چه هست و چه نیست. نمی‌دانیم برای چه خلق شدیم، چه هدفی است. از هرچه خوشمان بیاید حالا قتل باشد، جنایت باشد، شکم‌پارگی باشد، شهوت، هر چه باشد خوشمان بیاید این می‌شود خوب، هرچه بدمان بیاید می‌شود بد. باز این فلسفه‌های غلط را کسانی به صحنه میدانی می‌آورند مثل فروید  که از بنیانگذاران صهیونیسم بین المللی است. آنوقت در صحنه‌های اعتقادی و به اصطلاح دینی آنان، واویلا دینشان، کدام دین؟ چه انتسابی دارد آنچه که به اصطلاح می‌گویند یهودی‌ها، چه انتسابی دارد با تعلیمات پیغمبران و مخصوصاً حضرت موسی علیه السلام. چه انتسابی دارد. نه انتساب علمی‌اش و نه انتساب سنخیش، هیچکدام ربطی ندارد. یعنی این‌ها سند ندارد. تورات که سند ندارد. انجیل که سند ندارد، کدام سندش؟ اگر حضرت عیسی(ع) یک انجیل خداوند به او داده امروز بیش از یکصد نوع انجیل وجود دارد. کدام برای عیسی (ع) است. ضمن اینکه خود محققین این‌ها می‌گویند این‌ها بعداً نوشته شده. بنابراین نه سندیت دارد و نه سنخیت دارد. به جهتی که هرجا ظلم و گناه، بدترین گناهانی که اصلاً آدم خجالت می‌کشد بگوید را به پیغمبران نسبت می‌دهند. این چه سنخیتی دارد با تعلیمات پیغمبر. جامعه که قد فکری‌اش بیش از این نباشد که خودش را درک کند که ما برای چه هستیم آیا کجا می‌رویم، بعد دینی هم که او می‌سازد پیداست که چه دینی است.

« يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ»۴، «فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ»۵ حالا این دینش است، آن نظر فلسفی‌اش است و آن روانکای و جنبه‌های میدانی‌اش است و این هم جنبه دینی‌اش است. در تعلیمات یهود می‌گویند بنی‌اسرائیل یعنی صهیونیست‌ها، حیواناتی که برای شما آفریده شدند دو نوع هستند یک نوعش همان انعام (گاو، گوسفند و الاغ) هستند و یک نوع دیگر همین حیوانات دوپا هستند. همه این‌ها برای شما هستند، یعنی شما مالک آنان هستید. دیگر اینجا ظلم معنا ندارد، چون مال شما هستند شما زن باشد، بچه باشد، بزرگ باشد، کوچک باشد، بکشید و قتل عام کنید، به ناموس تجاوز کنید، شهر را خراب کنید گناه نیست. این‌ها افسانه نیست که می‌گویم، این تعلیماتشان و تفکر آنان است. آن تفکر فلسفی‌اش است، آن تفکر میدانی و روانکای‌اش است و این هم تفکر دینی‌اش است. حالا این می‌گوید حقوق بشر، این می‌گوید انسان دوستانه. نفاق را ببین. اگر آنچه که واقعاً مستند دارند بگوید مردم تکلف خود را می دانند یا اگر در جبهه حق کارها با کارشناسی و طرح، برنامه و آموزش بیاید جلو و آن‌ها را بشناسند ماهیتش را، دیگر سمپاد پیدا نمی کنند. طرفدار ندارند. منزوی می‌شوند. ولی متاسفانه از آن طرف در کفر نفاق می کنند و هرگونه شعارهای لفظی می‌دهند طرف حسایشان عوام است. خواص هم طرحی ارائه نداده. حالا می‌داند، چه خاصیت دارد.

 در تفکر معنی حکومت که در تعلیمات انبیاء است و آنچه ما از آن حرف می‌زنیم و خیلی با آن فاصله داریم، حکومت به عنوان یک محیط پرورش استعدادهای انسانی است که جامعه امن ایجاد کند، معارف الهی را به مردم برساند، تربیت کند، رشد کند، تزکیه کند جامعه را و از انسان سلمان‌ها بسازد. اما کتاب‌های غربی را بردارید حالا آن‌های که روشن‌تر صحبت کردند می‌گویند معنی حکومت به عنوان یک اتفاق است که شرایطی پیش آمده شانس تو را گرفته که تو مثلاً بشوی حاکم. هیچ هدفی در آن نیست. انسان‌ها یا رمه گوسفندها یا گاوها یا الاغ‌ها یا اسب‌ها با هم هیچ فرقی نمی‌کنند. همانطوری که یک کسی برایش شرایطی پیش می‌آید مثلاً گاوهای وحشی، گاو اهلی، رمه گوسفند را تصاحب می‌شود فلسفه وجودی این رمه این است که از شیرش، پشمش، گوشتش استفاده کنند مالش است، می‌گوید حکومت یک چنین چیزی است. تصریح می‌کنند خودشان. با این دید نگاه می‌کنند در حکومت. این فرق از کجاست تا به کجا، ببینید. آنوقت این صحنه‌ها را مشاهده می‌کنید، گفتم یک جراحی قلب باز باید بشود و به صورت طرح و آموزش باید به مردم تفهیم شود که دشمن شما چه کسی است.

وقتی ما علمای خودمان را، فلاسفه خودمان را، اصلاً قابل قیاس نیست. ما چه می گویم، نتوانستیم این مسائل را باز کنیم، نتوانستیم به کسی تفیهم کنیم. آسیب هم که می‌خوریم دشمن از آن جهت و ما بخاطر ندانم کاری‌ها یا تقصیرها یا قصورهای خودمان به دست خودمان داریم آسیب می‌بینیم، یعنی غیرمستقیم داریم به دشمن کمک می کنیم. اصلاً این ها باهم چه سنخیت دارد. وقتی علمای ما، فلاسفه ما، بزرگان ما به افکار و اندیشه غربی‌ها و فلاسفه‌شان  نگاه می‌کنند در واقع نگاه شان از نوع نگاه یک فقیه به یک سفی است. مثلاً مرحوم آقای محمد تقی جعفری قدس سره وقتی نظرات سارتر را در یک نوشته‌ای تحت نظر قرار می‌داد از آن نوشته بعدی که ایشان نسبت به آن بیان می‌کند درست نظر یک انسان فقیه به یک انسان سفی است. یعنی به فیلسوف غرب به عنوان یک سفی نگاه می‌کند. ارزش بیشتر هم ندارد. این‌ها تازه جلوداران جامعه بشری هستند به اصطلاح. آنوقت نتیجه اش حکومت ترامپ است و حکومت صدام است. اسم مسلمان یا غیر مسلمان نتیجه این دو تفکر این است. صدام پیرو حزب بعث بود، حزب بعث موسس آن میشل عفلق بود که اصلاً مسلمان نبود. از چیزهای خیلی مضحک و خنده‌آور این بود که وقتی میشل عفلق سقط شده بود صدام در عراق عزای عمومی اعلام کرده بود و جلسه ترحیم گرفته بود، یک چیزهای خنده‌آور در دنیا است. برای میشل عفلق به اسم مسیحی، در واقع هیچ چیز نیست نه یهودی، نه مسلمانی که صدام باشد با بن سلمان باشد، نه یهودی که نتانیاهو باشد. اما به هرحال این دشمن وحشی اینکه درونش اینطوری است اگر طبق تزهای که آنها دارند بر دنیا مسلط شوند، آنجا هیچش واژه‌اش معنی نمی‌دهد. خیر، شر، رحم، عطوفت، بشردوستی و حقوق اصلاً مطرح نیست. اینجاست فرصت‌ها سوخته نشود. کمرها را محکم ببنید، کفش‌ها را به پا کنید راه طولانی دارید.

 پشت سر را نگاه می‌کنیم در این انقلاب برای تحقق اسلام، آزادی مردم، حقوق حقیقی انسان‌ها، نظام جمهوری اسلامی راه طولانی آمدید، اما نصف راه اگر رها شود یعنی هیچ. شما یک آبی را بجوشانید تا ۹۹ درجه و میکروب مقاومت می‌کند، اگر رها کنید از نو رشد می‌کند. آقا فرمودند که مراحلی پشت سر گذرانیم. مراحل خیلی مهمی است، کم نیست. در دنیا مشاهده می‌کنید کشورهای که دَم از استقلال می‌زنند با آن‌ها چه می‌کنند. مگر بحرین غیر از این است گفت ما یک رأی بدهیم. پنج سال است هر نوع اهانت، شکنجه و حق‌کشی می‌کند که چرا گفتید ما باید رأی دهیم. یعنی تو از خود چیزی نیستی، اختیاری نداری. با سوریه چرا این کار می‌کنند. در یمن مگر مردم یمن به کجا تجاوز کردند، چه جرمی کردند. جرمی که می‌گویند ما آزاد باشیم، مال خودمان باشیم. آن‌ها می‌گویند شما برای خودتان نیستید، شما برای ما هستید. تمام حرف اینجاست. به سراسر دنیا این حرف را می‌گویند. بنابراین این فرصت نباید از دست برود. آقا مراحلش را فرمودند چه مشکلاتی شما پشت سر گذاشتید، چه راه طولانی آمدید۴۰ سال، شوخی نیست پشت سرتان را نگاه کنید ببینید کشورهای که مصر باشد، تونس باشد، لیبی باشد، کشورهای غرب آسیا باشد، افریقا باشد، نیجریه، مردم مسلمان چه جرمی کردند. فقط گفتند ما هم هستیم. این‌ها می‌گویند نه شما نیستد. یعنی همان فلسفه و اظهارنظرهایشان را در جنبه میدانی عمل می‌کنند. ما خوابیم، این خواب مرگ است. اگر وقتی که لازم است بیدار نباشیم، وقتی بیدار خواهیم شد که صدای پوتین دشمن کنار رختخواب ما باشد. مگر نیست، در افغانستان چه خبر است، در پاکستان چه خبر است، در این کشورهای دیگر چه خبر است، دشمن کنار رختخوابشان است.

 این نهضت عظیم با خون بهترین‌ها آمده. انقلاب پیروز شده. این انقلاب یک زلزله جهانی است، به این سادگی‌ها که رها نمی کند. سیستم حکومتی و قانون اساسی آن بر تفکر اهل بیت علیهم السلام است. پیشرفته‌ترین قانون اساسی است که متخصصین فن، مطهری‌ها و بهشتی‌ها نوشتند و امام آن را تصدیق کرده است. ما از آن چه خبری داریم، هیچی. این راه، راه طولانی است اما راه جلو طولانی‌تر است به جهتی که بحث پیاده کردن آن است. آن اسلام ناب که شعار دادیم، آن قانون اساسی که براساس تخصص فقه و کلام نوشته شده، آن ولایت فقیه عادل حالا باید پیاده شود، چطور باید پیاده شود؟ آقا فرمودند دولت اسلامی می خواهد.

 تا به حال جزء یکی دو مورد که آنها هم با موانع رو به رو بودند، مشاهده می‌کنید که دولت‌ها هر کدام آمدند سیاست حزبی عمل می‌کنند، نه پیاده کردن قانون اساسی. به قانون اساسی کاری ندارند. و حال آنکه مردم آنچه می‌خواهند پیاده کردن اسلام است. انقلاب ما اسلام ما است نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد. پس چرا پیاده نمی‌کنند؟ این‌ها در پیش داریم، دولت اسلامی. یعنی تمام سیاستش باید پیاده کردن قانون اسلام باشد. دولت‌ها هر که یک حزب جدید می‌آورند، یک سیاست جدید، روز از نو روزی از نو شروع می‌کنند پدر مردم در می‌آورند. همین که می بینید. مردمی که بیش از ۹۸ درصد رأی به نظام جمهوری اسلامی دادند، همان مردم اکنون هستند. یعنی رأی همان رأی ۹۸ درصد است در جهت پذیرفتن انقلاب. آرمانشان اسلام و تشییع و عدالت است اما سوال این ۹۸ درصد این است که پیاده اش کنید. بعد از آنکه دولت اسلامی به معنی عامش یعنی هر سه قوه را شامل می شود، پیاده شود تازه خواهیم رسید به جامعه اسلامی. ما که الان جامعه اسلامی نداریم، در راه هستیم. اگر جامعه اسلامی می‌داشتیم ۱۴ میلیون پرونده قضایی نمی داشتیم. نه اخلاق ما به جامعه اسلامی می‌ماند، نه اندیشه ما، نه رفتار ما، می بینید که. و جامعه اسلامی وقتی به وجود می‌آید که دولت اسلامی براساس همان فلفه حکومتی که این امانت الهی را دقیقاً عمل کند مردم را پرورش دهد. این‌ها که مردم را پررش نمی‌دهند، مردم را ناراضی می‌کنند. مردم را ضد اسلام می‌کنند از بس که بد عمل می‌کنند به طوری که حتی  بیگانه‌ها از بیرون طمع می‌کنند که اگر دست خود آن‌ها کاری ساخته نیست به وسیله خود بچه‌های مسلمان انقلاب ایران، انقلاب را آسیب برسانند. دشمن اینطور طمع می‌کند. یک عده مزدور هم دارند، آن‌ها هم بر موج سوار می‌شوند از ناراحتی بعضی هم استفاده می‌کنند و اَلم شنگه راه می‌اندازند. اما چقدر برای ما هزینه می شود. اگر دولت اسلامی به معنی پیاده کردن قانون اساسی بیاید و اگر براساس تربیت و حکومت اسلامی مردم ما دارای جامعه اسلامی بشوند بعد یک تمدنی به عنوان تمدن اسلامی خواهیم داشت که آن اسوه می شود همه دنیا را بدون اینکه بینی خونی شود به خودش جذب می‌کند. جاذبه‌اش زیاد است. و ما اگر این توفیق را می‌داشتیم در این مدت گذشته که به تمدن اسلامی می‌رسیدیم بدون اینکه بینی خونی شود همه افکار و اندیشه‌های دنیا جذب ما می‌شد. اما از بس بد عمل کردیم، از طرف دیگر سیاست‌های بیگانه آمده به اسم مسلمان ابوبکر بغدادی ساخته، داعش ساخته، اقاعده ساخته، آبروی اسلام را هم در همه جا برده، یک عده آدم هم از دور نگاه می کنند. اما با همه توطئه‌ها، شیطنت‌ها، با همه ندانم کارها و با همه خیانت‌ها خاطر همه جمع باشد که این انقلاب پیروز است.

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿۱﴾ وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿۲﴾ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا ﴿۳﴾  اجماعاً صلوات بفرستید.

۱- یعقوبی، پیشین، ج۱، ص۴۲۰ و ذهبی، محمد بن احمد؛ تاریخ الاسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۳ق، چاپ دوم، ج۲، ص۵۴۶٫

۲- طبری، پیشین، ج۳، ص۶۱ و حمیری، ابن‌هشام؛ پیشین، ج۲، ص۴۱۲ و ابن‌سید الناس، عیون الاثر، بیروت، داراقلم، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۲۲۶٫

۳-میدانی،ابوالفضل،مجمع الامثال،

۴- سوره نساء، آیه ۴۶٫

۵- سوره بقره، آیه ۷۹٫

 

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *