خانه / متن بیانات / سیاسی / مشروح بیانات/ آیت الله عبادی نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در همایش عمومی روسای کلانتری ها و پاسگاه های نیروی انتظامی استان

مشروح بیانات/ آیت الله عبادی نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در همایش عمومی روسای کلانتری ها و پاسگاه های نیروی انتظامی استان

سخنرانی آیت الله سید علیرضا عبادی، نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (چهارشنبه ۱ آذر ۹۶) در همایش عمومی روسای کلانتری ها و پاسگاه های نیروی انتظامی خراسان جنوبی

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

«الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ  عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلَى آلِهِ آلِ اللَّهِ وَ اللَّعْنُ الدَّائِمُ ‏عَلَى أَعْدَائِهِمْ أَعْدَاءِ اللَّهِ» .

با سلام به امام زمان (عج) و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران. عرض تبریک و تهنیت حلول ماه ربیع المولود و هفته بسیج مستضعفین و پیروزی نیروهای اسلامی بر نیروهای تکفیری و پاکسازی منطقه از لوس وجود کثیف آنان.

بسیج یک تفکر است و جهاد یک نوع عمل. هیچ یک از اینها یک ارگان خاصی جدای از دیگران نیستند. هر قشری در هر مسئولیتی، در هر لباسی با هر عنوان و سمتی اگر تفکر بسیجی داشته باشد بسیجی است. همچنان که در مقام اجرا و عمل کارهای خالصانه‌ی که برای خدا، برای حق  و اجرای عدالت انجام می شود و در آن نه معامله با پول است و نه با اشخاص است. و اصولاً سطحش بالاتر از این حرف‌ها است. نه در چارچوبه وقت اداری است و نه با کیفیت‌های متوسط و پایین‌تر است. بلکه به عنوان یک انسان وارسته و برای خدای خودش در همه اینها سنگ تمام می گذارد، این می شود کار جهادی. خداوند به همه شما قوت دهد و در میدان مسئولیت در چند روز زندگی موفق باشید.

مسئولیت‌ها میدان آزمایش مردان است. انسان وقتی مسئولیت ندارد مثل کسی که کنار گود نشسته و بالاخره صرفاً با یک تفکر آرمانی نسبت به کسانی که در میدان مشغول کار هستند نظر می دهد. این از دور نگاه کردن است.

وقتی میدان کار و عمل پیش آمد بعد، حالا خدا و فرشتگان موکل و بالاخره آن حفظ و ضبطی که خدای متعال در طبیعت قرار داده که کارها همه کنترل می شود؛ امروز صنایع دست بشر این را به منصه  ظهور رسانده است اما اصل تشکیلات در حفظ وضبط حرکات وسکنات وگفتار که هم در قرآن آمده وهم دانش بشری به اینجا رسیده که به صورت طبیعی خدا متعال این برنامه‌ها را در خلقت آفریده است.

در آن تاریخ فرامانسیون فرانسوی گفت خبر جدیدی دارم (آدم محققی است، نوشته‌های قبل از طبیعت، در طبیعت و مابعد از طبیعت؛ صاحب نظر است) که به این نتیجه رسیده ام که فضا لحظه به لحظه از روی زمین عکس می‌گیرد اما این‌ها چی می‌شود و کجا می‌رود من در این جهت موفقیتی نداشته ام. این ها همان چیزهای است که در آیات متعدد قرآن هم آمده که حفظ می کنند ضبط می کنند سخن را؛ در قرآن صریح شده. و در جریان قیامت هم به عنوان فیلم نشان داده می شود.« يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ»۱. مردم گروه گروه در قیامت حرکت می کنند به کجا؟ می خواهند فیلم کارهایشان را ببینند. خیلی وحشت‌زا است.

میدان عمل و دوران مسئولیت‌ها، یک میدان آزمایش است. خدای متعال که می داند و فرشتگان و اولیای الهی می دانند، در خود قرآن هم ذکر شده است. خود انسان هم می تواند بداند و از خود حساب بکشد« بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ»۲.

در طول تاریخ و بیش از هر زمانی در زمان معاصر می بینید جبهه‌های حق و باطل، عدل و ظلم، این ها در صحنه مبارزه هستند و یا در هجوم و دفاع هستند. هرکدام روش خودشان را دارند. و مشاهده هم می کنید امروز دنیا نه تنها یک دهکده؛ که یک کف دست شده و همه چیز دیده می شود که چه می کنند. در دورانی هم که سن و سال شما بخاطر دارد یا شنیده‌اید از دوران قبل از انقلاب، دوران انقلاب، بعد از انقلاب، جنگ تحمیلی و تا امروز. بالاخره دو تفکر و دو اندیشه است. اندیشه اجرای عدل و اجرای ظلم، اندیشه حق و باطل. خیلی کار شده که این کشور را به کمک همه؛ زن و مرد، کوچک و بزرگ توانسته اند دست بیگانگان را کوتاه کنند.  کشور که در دست آنان بود. مستشاران امریکایی و اسرائیلی و غیره این‌ها  کشور دست آنان بود. تصمیم ها برای آنان بود. پادشاه و وزرا و دولت را آنان تعیین می‌کردند. نمایندگان مجلس را آنان تعیین می کردند. همه چیز دست آنان بود. خیلی کار شده که از دست آنان در بیاید.

آنها ته ته دلشان و حرف اول و آخرشان همانی است که بعد از سلطه و قتل و غارت که همه چیز را می بردند تازه به این هم اکتفا نمی کردند و همواره مردم را به عنوان جامعه وحشی تحقیر می کردند. دزدی های که می کردند اسمش را می‌گذاشتند حق توحش. به این هم اکتفا نمی کردند و این مسئله نوکری و چوکری و بالاخره کوچکی در مقابل آنان به صورت قانون (قانون کاپیتالاسیون) درمی‌آوردند. و به دست بچه های همین کشور امضا می گرفتند که شما نوکرید. شما هیچ کاره‌اید. اگر مستشاران خارجی دست ناموس شما را بگیرند و ببرند هیچ مقامی در این کشور حق مداخله ندارد. از این تحقیر بیشتر!  خوب خیلی زحمت کشیده شده که این امر جا به جا شده است. اما برای چه جا به جا شده؟ برای اینکه ظلم برود و عدل بیاید. برای اینکه آقا بالاسری و پادشاهی و صاحب مردم بودن، برداشته شود. مردم بشوند اصل.

شما در کشورهایی مثل سعودی، می گویندعربستان سعودی؛ یعنی چه؟ یعنی این کشور و همه مردمش مال این‌ها هستند. می گوید اُردن هاشمی، کشور شاهنشاهی؛ معنی اش همین است. اما در این سیستم که با خون شهدا و با  تلاش همه مردم و تحمل سختی‌ها؛ کسی که هدف اصلیش رضای پرودگار است و کسی که صاحب این ملک است تک تک مردم  شهروند هستند. و آن که بنده و شما هستیم، به عنوان خادم مردم هستیم.

سیستم نظام جمهوری اسلامی این است. هرکسی مسئولیت می پذیرد طبعاً باید قانون اساسی را ابتدا بخواند بعد مسئولیت بپذیرد. این نظام، نظام مردم سالاری است. هر کسی برخلاف آن عمل کند در واقع قانون را زیر پا بگذارد و تعمداً در واقع بیگانه است و پولی هم که بگیرد حلالش نیست.  چرا؟ چون سیستم را باید بشناسد و بپذیرد و عمل کند.

خدای متعال که پیامبران را فرستاده برای این فرستاده است. پیامبران آمده اند که مشکلات را تحمل کنند اما برای مردم حق، آزادی و عدالت هدیه بدهند. این دیگر به غرور به عناوین و شاخصه ها؛ حتی کسی که داوود و سلیمان است در مقابل مردم کارش این است. می بیند خدا اصلاً پیامبرانی را برای آزمایش به چوپانی؛ نقل می شود که حضرت موسی علیه السلام که چوپانی می کرد یک بُزی از گله طغیان کرد، در قرآن دارد که « وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ»۳ خدا این حیوانات را مطیع ما قرار داده. شتر با آن عظمت می بینید که یک بچه افسارش را می گیرد و پشت سرش حرکت می کند؛ مطیع است دیگر. گاو، اسب و استر و گوسفندش همینطور است. یک رمه درست می ایستد که شما شیرش را می دوشید. گاهی برای اینکه حواسمان جمع شود یک بُز طغیان می کند، حریفش نمی شود چوپان؛ گاهی هم چوپان عصبانی می شود این بُز را تعقیب می کند از همان چوب چندتا به آن می زند که گاهی میمیرد. این تفکر، یک تفکر غلط است که با گوسفند عصبانی شد، به جهتی که چوپان را گذاشتند که حفاظت کند، مدارا کند. به هر حال گوسفندی از گله حضرت موسی علیه السلام فرار کرد و سر به طغیان گذاشت و حسابی نفس موسی علیه السلام را به شماره انداخت. بالاخره موسی علیه السلام خودش را رساند و او را گرفت و این را نوازش کرد و فرمود: ای حیوان تو فاصله میگیری گرگ تو را می برد. بعد به دلیل اینکه این حیوان خسته شده دویده او را بغل کرد تا به رمه رساند. این یعنی چه؟ در نظام مقدس جمهوری اسلامی یعنی این. بله آنچه قانون است باید با قاطعیت اجرا شود. سود و نفع همه مردم در اجرای قانون است اما با قانون  باید جلوی بی قانونی را گرفت نه با بی قانونی.

آن همه  تلاش و زحمت و آن همه خون، شکنجه و اسارت همه شده که سیستمی بیاید بر اساس اندیشه انبیاء علیه اسلام. این است که مردم اصل هستند و مسئولان خدمتگزار مردم هستند، خوب من اگر حوصله اش را دارم باید بپذیرم اگر حوصله اش را ندارم نباید بپذیرم. چون سیستم و نظام این است، خارج از نظام، شغل و کار و محل من غصبی است چون من برای نفس خودم آمدم و حال آنکه سیستم و نظام  قانونی اش این است که من خدمتگزار مردم باشم.

آن که بنیانگذار جمهوری اسلامی است که ما افتخار می کنیم قدمش را روی چشم ما بگذارد اما در عین حال او این را نمی گوید؛ می گوید من خدمتگزار مردم هستم. پیغمبران خدمتگزار مردم بودند. بنابراین بعد از آن همه تلاش و زحمت نظامی آمده بر این قانون(قانون اساسی). مسئولیت ها به افراد شمرده شده، این می شود میدان آزمایش مردان. دیگر مسئولیت فرق نمی کند؛ می خواهد آن رئیس جمهور، سران سه قوه یا یک دهیار باشد.

اینکه هنوز عناوین و تشریفات چشم ما را پُر می کند به جهت این است که از جنبه توحیدی ضعیف هستیم. سلیمان بن داوود نبی علیه السلام آن همه تشکیلات و تشریفات و جن و انس مطیع اش بودند و یا داودد علیه السلام که وقتی حرکت می‌کرد کوه‌ها با او همصدا می‌شدند اما یک وقتی احساس کرد یک عابد برای این مقام ظاهری حضرت سلیمان علیه السلام یک ارزش خاصی قائل شده است. او را متوجه کرد که تمام این تشریفاتی که تو می بینی اندازه تسبیح یک نفری که توفیق پیدا کند سبحان الله بگوید نمی ارزد چون او می ماند اما اینها نمی‌ماند. داوود علیه السلام با آن عظمت برنامه اش خدمتگزاری به مردم بود و زندگیش را از زنبیل بافی اداره می کرد نه از مقام و مسئولیتش. زنبیل بافی می کرد، می فروخت و زندگی می کرد.

تمام پیامبران الهی برای اجرای عدالت مبعوث شدند. آن وقت در رده های مختلف در مباشرت با مردم بعضی قشرها مباشرت روزمره دارند. این برای آنان خیلی ارزشمند است؛ عبادت که تنها نماز و روزه نیست. آن جایگاه خودش را دارد اما اینکه برای اصلاح  امور مردم، این های که مباشر با مردم هستند در هر مسئولیتی که است حالا یک نانوایی یا مسئول مقدس نیروی انتظامی یا نیروی شهرداری؛ فرقی ندارد این چه فرصت خوبی است که در جهت اصلاح کار آنان، در جهت برداشتن مفاسد آنان و را اندازی کارشان و بازکردن گره آنان طوری عمل کنند که در نهایت آن صاحب اصلی که پیکره مردم هستند از این نظام الهی خشنود باشند. خوشحال باشند که در نظام جمهوری اسلامی قرار گرفتند.

به خلاف بعضی‌هایی که دور از هر قانونی؛ نه قانون اساسی برایش مطرح است نه قانون فقهی و نه مقررات برایش مطرح است و براساس سلیقه خودش عمل می کند و روی مردم فشار می آورد و او هم که نه علم کلام و نه علم فقه خوانده، آدم معمولی است ممکن سواد هم نداشته باشد. همه اینها را ناشی از نظام جمهوری اسلامی می داند که هیچ تقصیری ندارد. نظام جمهوری اسلامی یک مسئله است و مقام اجرایی یک مسئله دیگر است. من در مقام اجرایی هر چه هم خلاف کنم ربطی به نظام ندارد. اما او که تشخیص این نمی دهد از دین و خدا و قرآن بیزار می شود از بس من خون به دلش می کنم از بس سلیقگی روش فشار می‌آورد، از او آدم خوشم می آید از او آدم خوشم نمی آید و از این حرف‌ها.

خیلی مسئولیت ها خطرناک است. خوب آنهایی که  چون دو مرحله است یکی مقام ایمان و اطاعت و سطح بالا است یکی هم سطح شخصیت خود شخص است. من در خدمت مسئولانی که بودم همه نوعش را تقریباً دیدم. ما گاهی در  ارتش که ۲۰ سال در آنجا خدمتگزارشان بودم و افتخار می کنم. گاهی بعضی فرماندهان بودند که با جرأت می شد پشت سرش نماز خواند؛ حزب اللهی، مطیع امر خدا، خدمتگزار، گره گشا، کاردان و کارساز.

نوع دیگرش را هم من دیده ام چون در گفته امام حسین علیه السلام است که اگر دین هم ندارید در دنیا مرد باشید. نوع دیگر فرماندهی بود که هرجا اگر زنده است خدا نگهدارش باشد و یا اگر مرده خدا رحمتش کند. این آدم خیلی حزب اللهی نبود اما آنچه من خوشم می آمد این بود، دارای یک شخصیت بود که می گفت که من شخصیت خودم را از همه بالاتر می دانم بنابراین پارتی و پول و واسطه گری و فلان یک معنی دارد؛ معنی اش  این است که من آمدم خلاف کنم تو که نوکر و چوکر من هستی درستش کن. من باید آنقدر خودم را پست کنم که بخاطر منافع دیگری که می خواهد ببرد من پارتی اش شوم. معنی اش چیست؟ معنی اش این است که تو از نوکرم پایین تری برای من. گفت من هرگز چنین کاری نمی کنم و چنین آدمی بود. شخصیت داشت هیچ وقت زیربار کسی که از او توقع بی‌جا داشت نمی رفت. من مجری قانون هستم. به نفع و یا ضرر فلانی است، توصیه آقای فلان است، این حرفا ندارد که. چرا که شخصیت من از همه بالاتر است. درود بر او. این هم یک مرحله است دیگر. افراد یک توقعاتی دارند مخصوصاً آنهایی که پول دارند، اسم و آوازه دارند و یا در بعضی پست ها برای خودشان جایگاهی دارند بالاخره توقعاتی دارند.

خوب کار اصلی این است که این نظام الهی است ما هم الهی عمل کنیم این می شود دین. حداقلش این مرحله است که می گوید: نه، من شخصیت داریم و جزء در مقابل قانون در مقابل هیچ چیز باج نمی دهم. هر کسی می خواهد باشد، چرا ؟ چون شخصیت من از او بالاتر است چه دلیل دارد که من برای او پارتی‌بازی کنم. آنچه که برای ما هم است قانون است و آن همه خونی که ریخته شده که چنین قانونی آمده و چقدرها هزینه شده است. حالا افتاده دست بنده و شما. چطور اجرایش می کنیم؟ این دیگر همان چیزی است که خدا می داند و آنهای که خدا امینش قرار داده و وجدان خود ما می داند.

خداوند بر توفیقات شما بیافزاید. شماها تنها یک مسئولیت ندارید نیروی مقدس جمهوری اسلامی مسئولیت‌های مختلفی دارد. این‌ها همه باب توفیق است که به روی شما باز شده است که خداوند کار جامعه مومنین را به دست شما قرار داده که بتوانید حداکثر خدمت را به آنها کنید. ما هم دعاگو شما هستیم. خداوند بر توفیقات شما بیفزاید. برای شادی ارواح طیبه شهدا، امام امت، طول عمر و عزت رهبر معظم انقلاب اجماعاً صلوات بفرستید.

۱- سوره زلزله آیه ۶٫

۲- سوره قیامت آیات ۱۴ و ۱۵

۳- سوره یس آیه ۷۲٫

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *