خانه / متن بیانات / بیانات آیت الله عبادی در دوره بصیرتی نیروی انتظامی خراسان جنوبی

بیانات آیت الله عبادی در دوره بصیرتی نیروی انتظامی خراسان جنوبی

مشروح کامل سخنان نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در دوره بصیرتی نیروی انتظامی استان در مورخه ۹۵/۰۸/۱۶ به شرح زیر است.

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام  و درود به رهبرمعظم جمهوری اسلامی ایران رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه ی نیرو های مسلح جمهوری اسلامی ایران

پایان ایام محرم است ماه پیروزی خون بر شمشیر هفته مبارزه با استکبار جهانی است، و به یاد شهید بزرگوار آقای حسین فهمیده شهدای دانش آموز شهدای دانشجو، خیلی خوش آمدید، متشکرم، انشاالله موفق باشید، آنچه را فرمودند به عنوان این دوره ها می گذرانید خیلی توفیق بزرگی است که انسان در جهت بصیرت افزایی دینی و اعتقادی ودر محضر اساتیدی که فرمودند در نوع خود بهترین هستند بتواند این توفیق را پیدا کند، با یک نگاه خیلی اجمالی و یک حساب سر انگشتی این عالم هدفمند است، بصیرت آن است که آن هدف را پیدا کنید حالا در هر زبانی از جمله زبان فارسی از واژه هایی که روزی چند بار بلکه چند ها بار این واژه را استعمال می کنیم، اما معمولا به آن توجه نیست او نحوه ی سوال است که به هر چه بر خورد می کنیم به صورت ارتکازی به صورت فطری یک پرسش پیش می آید، که این برای چیست علت یابی می کنیم از این ساده نگذریم، این خیلی چیز مهمی است، البته بنده و از قبیل بنده که حتی سوال نمی توانند مطرح کنند سوال از چه مطرح کنند، یک چیز های پیش پا افتاده و ظاهری بله اما نظام خلقت بسیار عمیق است خود اینکه سوال مطرح شود علم میخواهد، من که علم آن را ندارم، حالا می خواهد در خلقت آسمان و زمین باشد، باید در وجود خود ما باشد، یا می خواهد انواع مخلوقات زمینی باشد، خارج از وجود یا میخواد در وجود خودمان باشد.میلیون ها سوال مطرح است،همین چشمی که ما همدیگر را میبینیم یک قالب ظاهری دارد که حالا بنده بی سواد هم میفهمم اما سوال میشود که چرا این چشم در یک گودی و یک کاسه ی استخوانی خلق شده است؟

سوال است دیگر چرا روی پیشانی خلق نشده چرا کروی خلق شده، مستطیل خلق نشده، چرا شناور خلق شده، میخکوب خلق نشده، چرا روی آن پلک است، این نمی بود چه میشد، چرا این پلکه بی اختیار به هم میخورد، ثابت بود چه می شد؟ چرا همواره یک ترشحاتی در چشم با ترکیب های خاصی از نوع چربی، مقدار چربی، نوع روطوبت، مقدار آب آن، نوع نمکش، مقدار نمک، ببینید! در سرمای ۵۰ درجه زیر صفر یخ نمیزند، چرا روی لبه ی پلک ها مژه آفریده شده است، یعنی یک دانه مو چند سوال دارد، دیگر اصلا چرا خلق شده است؟ چرا اینطور ردیف خلق شده؟ چرا داخل خلق نشده است؟ چرا پشت پلک خلق نشده است؟ یک دانه مو سوال ندارد؟ اگر یک دانه مو سوال دارد، آیا خلقت این عالم و آدم سوال ندارد؟ می بینید، رشته پزشکی می روند در رشته پزشکی به صورت تخصصی سال ها تحصیل می کند فقط روی مثلا چشم، تمام شد؟ خیر، فوق تخصص دارد، بنده نمیدانم و شنیدم پنجاه رشته فوق تخصص در چشم هست که هر کدام دو سال طول میکشد، صد سال می خواهد که به این سوالات پاسخ بدهد این فقط یک گوشه ی آن است، آن هم فقط جنبه های فیزیکی آن است.

می فرمایند شما به هرچیزی که برخورد می کنید چهارتا علت در آن جست وجو می کنید، در آن وجود دارد، که تحقق پیدا میکند. همین در و دیوار بلند گو و میز و… هر چه را که حساب کنید. یکی از آن علت مادی است، یک ماده جسمی از هر نوعی باید باشد، حالا از آن ماده آن ساختمان و این کتاب و این میز یا این میکروفن ساخته شود. یکی علت سوری است که هر نوع در هر شکلی و در هر قالبی که به درد کار نمی خورد، این باید به صورت قطعات خاص خودش باشد، البته اگر قطعات حساب شده نباشد، این ساخته نمی شود؛ دقیق، یکی از دلایل، دلیل فاعلی است،بالاخره یک کننده کار باید باشد خود به خود که انجام نمی شود.

یکی هم علت غائی است همین که من شرح آن را دادم است همان که پاسخ برای چه است، من که می گویم این دوره ها خیلی ارزش دارد ممکن است اگر مجانی دست ما بیاید خیلی توجه نداشته باشیم، ولی همه ی اموری که ما دنبال آن هستیم همه مقدمه است خیلی از آن هم زائد است ،اصلا مقدمه هم نیست که فکر مارا به خود جلب می کند، هر روز دنبال چه می گردیم؟ همین است که می بینید، همین تقلید های کورکورانه و همین تشریفات و اوضاع که هرگز راه به جایی نمی برد، نه همان هایی که لازم است؛ آبی، نانی، لباسی، مسکنی که لازم است، ضروری هم هست، اما همه ی این ها که لازم است، فقط ارزش مقدماتی دارد و بس؛ یعنی در یک مقطعی از این سیر و سفری که شروع کردیم، و حالا در این مقطع این دنیا هستیم، ما قبل از این هم که داشته ایم ،ما قبل طبیعی هست، ما قبل طبیعت هم که هست، ما بعد طبیعت هم هست، یک سفری است دیگر، آن وقت همه ی چیز هایی که دنبال آن هستیم ارزش مقدماتی دارد، ارزش ذیل مقدمه این است که همین سوال را برای خودمان انجام دهیم و بفهمیم و پاسخ آن را هم بدانیم و اینکه ما برای چه آفریده شدیم؟

اگر یک دانه مویک فلسفه دارد وجودش، این عالم که همه برای تو انسان افریده شده است و خودت که ذیل مقدمه ی این عالم هستی برای چه آفریده شده ای؟(أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا/۱۱۵مومنین) خداوند با ما سخن میکند که میفرماید:شما تصور میکنید که بیهوده خلق شده اید؟تمام مسئله این جا است که (ز کجا آمده ام آمدنم بهره چه بود،به کجا میروم آخر ننمایی وطنم).

در روایات دارد که حقیقت علم پنج کلمه است، به شرطی که آن پنج کلمه را کسی بتواند بفهمد، اینطور نیست که اگر کسی فرمول ها را بتواند بفهمد آن را هم فهمیده، نخیر، یا اگر کسی در قالب الفاظ خیلی هم خوب تحلیل کنه مسئله را فهمیده نخیر، این تحلیل های من و مثل من مانند بیان ضبط صوت می ماند، خود نوار یا سی دی توجهی ندارد، فقط چیزهایی را پخش می کند نه آن که بفهمد اگر بفهمد درپای آن ذوب می شود، ما که ذوب نشدیم،

در روایت داریم حقیقت علم پنج کلمه بیشترنیست اول اینکه بفهمید از کجا آمده اید؟ (رَحِمَ اللّهُ اِمْرَاً عَلِمَ مِن أینَ وَفی أینَ وَ إلی أینَ/حضرت علی (ع)) ، بفهمد از کجا آمده است و بفهمد اینجا برای چه آمده است؟ اینکه من راه را گم می کنم و تنها چیزی که دنبال آن نیستم هدف فلسفه خلقت است دنبال همه چیز هستم جز این، معنی آن این است که نفهمیدم اگر میفهمیدم که اینطور نبودم.

برای چه آمده ام؟ کجا میروم؟ آینده ای ندارم؟ آنجا کجاست؟ بیخیال! تمام شد؟ خیر، حالا برای هر چه آمده ام، مشخصاً وظیفه من چیست؟ وقتی هدف را فهمیدم، مشخصاً وظیفه من چیست؟ باید چه کاری انجام دهم ؟ پنجم اینکه هرچیز در این عالم آفتی دارد. این ساختمان را ساختند این ساختمان آفتی دارد این آهنی که به آن متکی است اگر ضد زنگ نزنید رطوبت آن را پودر می کند و این ساختمان می ریزد آفت دارد دیگر، ندارد؟ این درخت آفت نباتی ندارد؟ آن زنبور عسل انگل ندارد؟ آن مرغ بیماری آنفولانزا ندارد؟ همه یک آفت دارند دیگر.

آفت تو انسان از جهت انسانی  البته، نه از جهت بدنی از جهت بدنی حیوان هستیم و یک برنامه دامپزشکی از ما مراقبت می کند بیماری ها مشترک است بین ما و مرغ و گاو و…؛ اما آفت از جهت انسانی ما چیست؟ آفت اندیشه ی من، آفت عقیده ی من، آفت انصاف من، آفت عقل من، آفت وجدان من،آفت فطرت من و آفت علم، این ها آفت ندارد؟ اینجاست که این دوره هایی که می بینید قدر آن را بسیار بدانید، از اساتید برجسته خود سوال کنید، فرصت را غنیمت بشمارید.

خداوند بر توفیق های شما بیافزاید همان طور فرمودند نیرو ی انتظامی جمهوری اسلامی ایران مظهر انجام امر به معروف و نهی از منکر است که بالا ترین ثواب است دیگر در همه ی امور از انواع مراقبت های ضایعات رانندگی نداشته باشیم، ضایعات اعتیاد نداشته باشیم، ضایعات تهاجم فرهنگی  نداشته باشیم و…

این ها خیلی ارزشمند است، عجب فرصتی خدا به شما داد، که هم شغل است هم عبادت، این را می گویند شانس شغلی، البته به همان اندازه که اهمیت دارد تیغ دو لبه هم است.

اهم کارها است که به نیروی انتظامی محول شده است، از مرز ها بگیر تا بقیه ی مسائل درون خانگی، و چون مهم است اگر کوتاهی شود، تقصیر شود، سهل انگاری شود، تسامح شود، در آنچه که قانون کشور است، و قانون کشورها ناظر است، بر بسیاری از آن ها قوانین و مقررات ها ناظر آن ها نیروی انتظامی است، اگر تسامع و تسابل هم شود گناه بزرگی است که الحمدالله شما موفق هستید، برای شادی روح مطهر امام امت که نظام فاسد بیگانه پرست را که دشمن بر همه ی امور ما مسلط بود، جان ما، ناموس ما، مال ما، او برای ما پادشاه تعیین می کرد، وزیرتعیین می کرد، آنها برای ما وکیل انتخاب می کردند، آنها هم برای ما کد خدا تعیین می کردند، همه هم آقا بالا سر، آن قدر آنها بر ما سلطه داشتند که به این هم قانع نبودند، تمام کشور را در دست داشتند باز در عین حال قانون کاپیتولاسیون به عنوان یک سند بندگی و برده گی برای ما به دست نمایندگان به اصطلاح مجلس ملی به تصویب رساندند، که سند برده گی هم داشته باشند، و الا همه چیز دست آنها بود نیازی به آن نبود.

امام این کشور و مردم را از این ننگ نجات دادف طلسم بزرگی بود که امام آن را حل کرد اما ما چه اندازه عرضه ی داشته باشیم که آن را نگهداریم. خدا به شما قوت دهد برای شادی روح امام و طول عمرعزت رهبر فرزانه انقلاب که در این سنگر حسین واره با استقامت و شجاعت فریاد میزد علیه ظلم و ستم و تجاوز در سطح بین الملل صلوات

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *